تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. دعاى ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867265350




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نذاریم امشب نمازشب بخونه!


واضح آرشیو وب فارسی:فاش نیوز: اولین روزهای دی ماه 1363 من، عباس دائم الحضور، سعید طوقانی، اصغر بهارلویی، حسین رجبی، عباس منیری و سیداکبر موسوی رفتیم خانه ی پدر مجید عتیقی نژاد. ساعتی نگذشت که بچه های اندیمشک یکی یکی پیدا شان شد. غلام رضا حسین زاده و صفر علی اکبری هم آمدند. وقتی منصور الیاس پور و گودرز مرادی آمدند، صدای اندیمشکی ها درآمد. آن دو نفر که تنگ هم می خوردند، یک لشکر را به هم می ریختند. ایستاده از راست: شهید سعید طوقانی - اصغر بهارلویی - شهید عباس دائم الحضور - شهید مجید عتیقی نژاد - حمید عتیقی نژاد نشسته از راست: حمید داودآبادی - صفر علی اکبری - سعید یزدانی - شهید حمید طوبی وقتی صدای زنگ آمد، منصور گفت: - بچه ها، این حمید طوبی یه. بیایید امشب یه کم اذیتش کنیم. با تعجب پرسیدم: اذیتش کنیم؟ چه طوری؟ گودرز گفت: - این حمید، از اون فازبالاهاست که نماز شبش ترک نمی شه. خنده اش هم که فقط تبسمه. اصلا با ما دم خور نمی شه. واسه همین هم امشب یه کاری کنیم که این جا بمونه و نتونه بره نمازشب بخونه. علی کریم زاده گفت: - ببینید، بی خودی به خودتون زحمت ندین. هیچ کس نمی تونه جلوی نمازشب خوندن اون رو بگیره. ما خودمون رو کشتیم که یه شب توی سپاه نگه ش داریم، نتونستیم. گودرز که شیطنتش بیشتر بود، زیرزیرکی می خندید. معلوم بود فکری به سرش زده. گفت: - کاری نداره. اگه ما به ش بگیم، قبول نمی کنه، ولی وقتی سعید یا عباس ازش بخوان، توی رودرواسی گیر می کنه و می مونه. من با ناراحتی گفتم: پس منم برگ چغندرم دیگه؟ که منصور با خنده گفت: - نه داداش، شما خود چغندری. مرد مؤمن تو اگه به حمید گیر بدی این جا بمونه که از ترس قیافه و هیکل گنده ات درمی ره. مگه می خوای حوری های بهشت رو ول کنه و بیاد جهنم پهلوی توی خوشگل وحشتناک بمونه؟ حمید طوبی که آمد تو، با همه دست داد و روبوسی کرد. چهره ی متین و آرام و سکوتش، او را زیباتر و دل نشین تر می کرد. گودرز و منصور، خورده بودند تنگ هم و برای سر کار گذاشتن من و اکبر تلاش می کردند. صدای قهقهه مان که بلند شد، صفر آمد جلو و گفت: هیس س س س بابا. حداقل حرمت آقا حمید رو نگه دارید. حمید طوبی با تبسمی زیبا گفت: نه آقاصفر. منم راحتم. بذار توی حال خودشون باشند. گودرز با خوشحالی به طرف صفر دهن کجی کرد. ایستاده از راست: سیداکبر موسوی – اصغر بهارلویی – شهید سعید طوقانی – گودرز مرادی – سعید یزدانی نشسته از راست: شهید مجید عتیقی نژاد – شهید عباس دائم الحضور – عبدالرحمان دزفولی – شهید حمید طوبی – حمید داودآبادی شام را که خوردیم، وقت اذیت کردن حمید رسید. ساعت حدود 12 بود که بلند شد و از همه خداحافظی کرد تا برود. مجید و گودرز به او گیر دادند که: - حالا امشب رو همین جا بمون. سعید اینا امشب نمی رن پادگان. بمون دیگه. حمید از ما عذر خواست، ولی من و عباس شروع کردیم که: - آقاحمید دمت گرم. حالا ما یه شب از پادگان جیم شدیم و به خاطر شما موندیم این جا، شما هم کوتاه بیا دیگه. هر کاری که کردیم، نشد. همانی بود که علی گفت. حمید طوبی نماز شبش را با هیچ چیز عوض نمی کرد و رفت. وبلاگ خاطرات جبهه


پنجشنبه ، ۲۸آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فاش نیوز]
[مشاهده در: www.fashnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن