واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: وانيا کوچولوي 6 ماهه عضو کتابخانه شد
در اکثر موارد همه زوجها نگرانند که نکند بچههايشان آنطور که مي خواهند تربيت نشوند و در کودکيشان به دليل زندگي آپارتماننشيني، دنياي مجازي و بازيهاي رايانهاي آنطور که بايد بچگي نکنند و تأثيرات نامطلوب در روح و روان و تربيتشان داشته باشد.
هميشه در گفتوگوها اين جمله از طرف خانمها و مادران گفته ميشود؛ «آنقدر گوشي موبايل و بازي کامپيوتري زياد است که اگر بخواهيم هم نميتوانيم با بچهها مقابله کنيم و مطمئناً از همان بچگي درگير مي شوند»، ولي اينطور نيست! ما هم همينطور فکر ميکرديم، تا اينکه وانيا و محمد ارميا را از نزديک ديديم. اينها بچههايي هستند که از قبل و بدو تولد با کتاب مأنوس شدهاند، تعجب نکنيد، دقيقاً از بدو تولد. اگر باور نميکنيد اين مطلب را بخوانيد. مادري علاقهمند به کتاب و مطالعه ناهيد صمدي 28 ساله و خانهدار، مادر محمد ارميا گرجاسي 5/2 ساله و وانيا گرجاسي 5/7ساله است. وي از علاقه خود در کودکي به خواندن کتاب مي گويد: «پس از ازدواج و در اولين بارداري (وانيا) در کتابخانه فرهنگسراي تهران عضو بودم و در کنار کتابهاي رمان، کتابهاي قصه و شعر و لالايي کودکانه را براي وانيا در زمان بارداري ميخواندم. پس از به دنيا آمدنش دو ماهه بود که نسبت به شعرهاي کودکانه تلويزيون و لالايي و شعرهايي که برايش ميخواندم عکسالعمل نشان ميداد. شش ماهه بود که عضو افتخاري کتابخانه شهر شد.» مژگان نوذري مدير کتابخانه شهر از ششماهگي وانيا اينگونه ميگويد: «وقتي بچه را در آغوش خود به سمت کتابها بردم دست و پا زد و اشتياق خود را نسبت به کتاب نشان داد. شروع به خواندن کتاب کردم و لحظهاي در خواندن کتاب مکث کردم که عکسالعملش را ببينم که صورتش را به نشانه اعتراض از قطع شدن شعر به طرفم برگرداند و آن زمان بود که به علاقه او به کتاب در همان سن کم پي بردم.» زندگي با شهر و قصه ناهيد صمدي مي گويد: «در پنج سالگي نقاشي ميکشيد و قصه مربوط به آن را ميگفت و از من ميخواست قصههايش را در کنار نقاشياش بنويسم ولي حالا که کلاس دوم است خودش در کنار نقاشياش داستانش را مينويسد و در بسياري از موارد به من و پدرش يا دوستانش نقاشيها و داستانهايش را در مناسبتهايي مانند تولد هديه مي دهد.» در دوران بارداري محمد ارميا براي هر دوي آنها (وانيا و ارميا) شعر و قصه ميخواندم. پس از تولد محمد ارميا، وانيا در همان ماههاي اول او را روي پايش ميگذاشت و برايش لالايي و شعر ميخواند. البته اين را هم بگويم علاقه محمد ارميا حالا که 5/2 ساله شده به کتاب آنقدر زياد شده که ديگر اجازه نميدهد وانيا برايش کتاب بخواند و در همين سن کم ميبينيم که کتاب را برميدارد و در گوشهاي مينشيند و ورق ميزند و حرکاتي ميکند يعني «من هم کتاب ميخوانم» و رقابت خود را با خواهرش به ما نشان ميدهد. وانيا و ارميا قصه و شعرهاي تمامي کتابهاي کتابخانه را يک بار شنيدهاند و در اتاقشان کتابخانهاي با 200 جلد کتاب دارند و جالب اينجاست که هيچ وقت بازي کامپيوتري را امتحان نکردهاند، البته اين را هم بگوييم مادرشان اصلاً چنين بازيهايي در گوشي موبايلش ندارد که آنها را درگير چنين بازيهايي کند. کتابخانه کودک، آرزوي وانيا و ارميا وانيا دانشآموز زرنگي در مدرسه است و در کنار درس خواندن به همراه برادرش در تمامي کلاسها و مسابقات مختلف کانون فکري کودکان و نوجوانان شرکت ميکند. وانيا ميگويد: «خوشحالم که پدر و مادرم ما را به کلاسهاي مختلف ميبرند. پدرم خيلي اوقات کار دارد ولي حتماً ما را تا جلوي در کلاسها ميرساند.» رفتار و گفتار وانيا و ارميا در مدت مصاحبه در اتاقي از کتابخانه نشاندهنده اين بود که دوست دارند کتابخانهاي براي کودکان تأسيس شود که در کنار کتابها فضايي براي بازي و نشستن با همسن و سالهايشان داشته باشند و ديگر پس از ورود آنها و بچگي کردن و حرف زدنشان در محيط کتابخانه به آنها هيس نگويند و ساعتها بتوانند در کتابخانه کتاب بخوانند و بازي کنند. تأثير کتاب خواندنهاي وانيا را در نوع رفتارش،اعتماد به نفس بالايش وقتي قصه نقاشياش را برايمان تعريف ميکرد و تخيلي بودن داستانش که ماه به او چشمک ميزد و مورچه ها با او حرف ميزدند میدیدیم. چنين رفتاري را از يک دختر بچه 5/7 ساله انتظار نداشتيم و ميتوانيم بگوييم او فوقالعاده بود. هر دو کودک شبها در سکوت مطلق خانه با قصههاي هر شب پدر به خواب ميروند؛ پدري که با تمام خستگياش پس از يک روز کاري به فرزندانش «هيس، ساکت، بريد بخوابيد دارم اخبار ميبينم، نميگويد».
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]