واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مصطفی رحماندوست در مراسم تجلیل از جعفر ابراهیمی، مهم ترین ویژگی این شاعر را باقی ماندن ذهنیت و روحیه کاری او در فضای کودکانه دانست. به گزارش مهر، نوزدهمین مراسم شب شاعر ویژه پاسداشت جعفر ابراهیمی، شاعر و نویسنده کودکان و نوجوانان عصر دیروز با حضور جمع زیادی از شاعران و اهالی فرهنگ در نخلستان اوج برگزار شد. در ابتدای این مراسم، بابک نیک طلب، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان در سخنانی اظهار داشت: من آقای ابراهیمی را از ۳۳سال قبل می شناسم. برای اولین بار او را در اردویی در گرگان دیدم و از همان موقع با شعر، فکر و رفتارش مأنوس شدم و هنوز هم به باور من از جمله افرادی است که چندان تغییری نکرده و جوان مانده است. وی ادامه داد: ابراهیمی در شعرهایش همواره همان نوجوان ۱۰ساله ای است که در اردبیل در حال نفس کشیدن است و همه آنچه را که می بیند برای تماشا جلوی چشم ما می گذارد. او اگر فقط یک کار کرده باشد که برای ما اهمیت داشته باشد، این است که همواره با شعرهایش ما را از دعواهای خانگی به دنیای یک نوجوان ۱۰ساله می برد. نیک طلب افزود: اگر روزی در محشر قرار باشد از روی پل رد شوم و پدرم را نیابم، حتما جعفر ابراهیمی را پیدا می کنم و به او متوسل می شوم؛ چراکه او آنقدر برای ائمه(ع) و شهدا شعر گفته که با تمسک به او می توان از آن پل گذشت. ما کمتر شاعری داریم که چنین خلوص نیتی داشته باشد، در گوشه ای بنشیند و شعر بگوید. امروز هم اگر بگوییم برای دفاع مقدس شعر بگویند برای بچه های امروز به زبان خودشان از جنگ می گوید. همانطور که وقتی که می خواهد از روستا شعر بگوید فضا را چنان باز می کند که گویی از آن دریچه به دنیای دیگری پای می گذاریم. مظلومیت ادبیات کودک در رسانه در ادامه این مراسم، حسین قرائی، دبیر مراسم شب شاعر نیز در سخنانی گفت: آقای ابراهیمی در سنی است که باید از تجربیات او استفاده کرد. او هر میوه ای که داشته دیگر به ثمر نشسته است، اما خودتان نگاه کنید که سهم امثال او از روزنامه ها و خبرگزاری ها چقدر است. یک خاطره تلخ یوسف قوجق، نویسنده نوجوانان نیز در این مراسم در سخنانی به ذکر خاطره حضور ابراهیمی و جمعی از شاعران در زمان حضورش در ترکمنستان پرداخت و توضیح داد: در آن سفر قرارمان این بود که از کنار آرامگاه ابوسعید ابوالخیر به سمت مرو برویم، اما آنچنان درد بر آقای ابراهیمی چیره شده بود که برنامه عوض شد. از همان موقع غصه می خوردم که چرا اویی که همواره در درونش روحیه کودکی موج می زند، اینقدر زود به سنی رسیده که باید درد را حس کند؟ شاعری با ۲۰شعر ناب محمود پوروهاب، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان نیز دیگر سخنران این مراسم بود. وی با اشاره به زیادی اشعار سروده شده توسط ابراهیمی گفت: شاید برخی به این زیاد از حد شعر گفتن ایراد بگیرند و بگویند کسی که این همه شعر گفته، حتما شعر خوب ندارد، اما واقعیت این است که قرار نیست همه شعرها یکدست باشد. به قول مرحوم فروزانفر، حافظ هم یک ربع از اشعارش ناب، یک ربع از آن خوب و نیمش متوسط و ضعیف است. یک شاعر باید یک عمر شعر بگوید تا ۱۰بیت ناب از او به یادگار بماند، اما آقای ابراهیمی حداقل ۲۰شعر ناب دارد آن هم در شرایطی که اگر شاعری این روزها دو شعر ناب داشت باید کلاهش را بیاندازد هوا. یک دعا و یک نفرین مصطفی رحماندوست، شاعر و نویسنده کودکان و نوجوانان نیز در این مراسم در سخنانی گفت: جعفر ابراهیمی را زمانی شناختم که ممیز اداره مالیات وزارت دارایی بود. حالا شاعری چه ربطی به این ممیزی دارد، نمی دانم. خودش یکبار به من می گفت نفرینت می کنم که من را از آنجا به کانون بردی. شاید اگر آنجا می ماندم، وضع امروزم فرق می کرد و به شوخی می گفت شاید راه و رسم رباخوردن را هم یاد می گرفتم و در ادامه می گفت دعایت می کنم که من را از آنجا نجات دادی. البته من فکر می کنم وضعیت امروزش اگر در دارایی مانده بود، بهتر از امروز بود، اما امروز هم با عزت و افتخار زندگی می کند و وضعش خوب است. نسل مجلات آیش و پویش حمید هنرجو، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان نیز در این مراسم گفت: نسل من که نسل سوم شعر و ادب کودک و نوجوان بعد از انقلاب است، با مجلات آیش و پویش توفیق آشنایی با جعفر ابراهیمی و امثال او را داشته است. ایشان در حوزه ادب و شعر روستایی تلاش قابل توجهی انجام داده و هویتی را که دائما در حال کمرنگ شدن در ما بوده است را حفظ کرده است. در ۱۲سالگی ام باقی مانده ام جعفر ابراهیمی شاهد در مراسم گرامیداشت خود گفت: هنوز فکر می کنم در ۱۲سالگی ام باقی مانده ام و انشاءالله باقی خواهم ماند. به گزارش خبرنگار مهر، نوزدهمین مراسم شب شاعر ویژه پاسداشت جعفر ابراهیمی شاهد عصردیروز در نخلستان اوج برگزار شد. در این مراسم جعفر ابراهیمی در سخنانی با اشاره به دومین سفر خود در سال جاری با قطار کودکی از تهران به کرج گفت: این سفر برایم سفر به کودکی های خودم هم بود برای انجامش باید به میدان راه آهن می رفتم و از آنجا گذرم به محله قدیم خودم افتاد. یادم هست با حسرت به خیابانها نگاه می کردم طوری که برخی به شکلی مشکوک به من نگاه می کردند. وارد کوچه ای شدم که سال ۱۳۴۶در آن زندگی می کردم و بالکنی را که در یک خانه قدیمی محل مطالعه ام بود پیدا کردم. ابراهیمی ادامه داد: آن کوچه مرا به خاطرات قدیمی بود. نسل ما در آن زمان نسلی آرمانگرا بود و سرنوشت همه مان شبیه به هم. جالب اینکه دسترسی ما آن زمان به کتاب هم یک شکل بود. از زیرپله ای در میدان غار کتاب امانت می گرفتیم؛ سه کتاب به قیمت ۳۰شاهی برای سه شب. شب ها به روی آن بالکن با چراغ برق کوچه عاشقانه کتاب می خواندم هنوز هم معتقدم که باید با لذت کتاب خواند و اگر این اتفاق نیفتد چیزی یاد نمی گیریم. ابراهیمی گفت: فکر نکردن به پول برای این بود که می خواستیم فقط برای کودکان و نوجوانان کار کنیم و تا آمدیم بفهمیم که چکار کرده ایم پیر شدیم. من البته خودم فکر می کنم در ۱۲سالگی ام مانده ام و انشاءالله در همین سن باقی خواهم ماند. در پایان این مراسم هدایایی به این شاعر تقدیم شد.
یکشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]