واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
اکشن جنگلی و سینمای روی هوا وبلاگ > تهرانی، مهدی - متاسفانه اکران فیلمهایی مانند ماهی سیاه کوچولو یک سیلی تمام عیار و توهین بیحد به سینمای ایران است.بحران اکشنسازی گریبانگیر سینمای ایران شده است. این در حالی است که لازمه این نوع سینما قصه مناسب است. ماهی سیاه کوچولو یکی از بدترین فیلمهای سال های اخیر سینمای ایران است. ساخته مجیداسماعیلی به تعریف سینما و ژانر حتی فیلم هم نیست.
ماهی سیاه کوچولو قرار بوده يك داستان تقريبا سمبوليك از اوايل انقلاب و حضور چپگرا ها ارائه دهد. موقعي كه در سال 60 اتحاديه كمونيستهاي ايران به به شهر آمل حمله كردند. از همين روست كه نام فيلم نيز از اثر مشهور صمد بهرنگي نويسنده و معلم چپگرا اقتباس شده اما حقيقتا اين فيلم هيچ چيزي براي گفتن ندارد.علي طالبآبادي در مقام فيلمنامهنويس يك دو سه خط داستانك بيربط را به بدترين وضعي سروشكل داده و نتيجه كار فاجعه آميز درآمده است. حتي روايت تاريخي فيلم نيز سراسر اشتباه است. اولا كه نفرت مردم از گروههاي چپگرا در آن سالها چيزي نيست كه با شعار دادن در يك فيلم يادآوري گردد. ديگر اينكه حمله به شهر آمل هرگز از داخل جنگل صورت نگرفت بلكه همهمهاي از درون شهر بود. در حالي كه در ماهي سياه كوچولو؛ پاسگاه پليس منشا اصلي بروز ماجراهاست. در اين اثر نه ماهيت قهرمان مشخص است و نه ضدقهرمان. در واقع اين فيلم فقط تمريني بوده براي سازندگانش تا بتوانند اكشن را مزه كنند. حال تا چه پيش آيد. زن تك تيرانداز يا به كلي ميل به كشتن دارد يا اينكه منفعل محض است. نيروي انقلابي همانقدر در فيلم كمرنگ است كه ضدانقلاب. اصلا معلوم نيست كي به كي است. وهمه اينها از نداشتن يك فيلمنامه حداقلي نشات گرفته است. به ادعاي كارگردان و نويسنده اين فيلم اثري درونگرا بوده است. اين حرف نيز باطل است. ديالوگها به لحاظ شنيداري و دكوپاژي كه از كارگردان ميبينيم شاهد اين مدعااست كه ماهي سياه كوچولو حقيقتا روي هواست. قرار است از واقعه آمل تماشاگر چه چيزي استنتاج كند؟ اين واقعه زمان دارد و مكان دارد. و هرچند رخداد كوچكي بوده اما به هرحال داراي پيشينه است. درونگرايي در يك فيلم ظاهرا اكشن با ديالوگهاي بيربط و قصههاي بي منطق و شخصيتهاي باور ناپذير كجا همخواني داشته است كه اين بار به كمك اين فيلم بيايد؟
فضاي فيلم نيز اگرچه به ذات ميتوانست گرهگشا و پيشبرنده براي قصه باشد؛ اما هيچ كمكي به بافتار قصه نمي كند. شخصيتها نامفهوم هستند و در اين آشفته بازار آدم اضافي نيز وجود دارد. افسر ژاندارمري را بياد بياوريد. او ميآيد و براي خودش ميچرخد و با علم غيب به كشف حقايق مي پردازد و بعدش هم ميگذارد و مي رود. پسرك روستايي و مازيار هيزم شكن فيلم نيز و زن تك تيرانداز هركدام به نوعي به سرنوشت همان افسر دچار ميشوند.طرفه اينكه اين سه تن نقش اصلياند. اما نه ديالوگ بدرد بخور دارند و نه معلوم است كه چكارهاند. كاراكتر مازيار معلوم نيست در سر چه دارد؟ ديالوگهايش بيشتر او را يك خرفت جلوهگر ميكند تا يك آدمي با عقايد كمونيستي. آنهم يك چپي مسلح. بامزه اين جاست كه همين مازيار كه مدام او را در دل جنگل ديده ايم و تقريبا يك رمبوي ايراني است خود را يك مسلم ميداند. گويي اسلام و عقايد مائو در يك خط كوچك تقابل دارند!؟ مازيار پيوند اسلام را در دل خود عميق ميخواند اما از آن سو مسلسل وار شعارهاي چپي ميگويد. او خود را متعلق به مردم دانسته و اصلا حركت مسلحانه را در جهت بهتر شدن اوضاع مردم عنوان ميكند. در واقع ضد و نقيض گويي اين كاركتر نمامي ندارد. در زمينه كارگرداني اوضاع همينگونه است. وقتي فيلمنامه اي در كار نيست. قرار است چه چيزي ساخته شود؟ تك نماهايي كه اداي سينماي روشنفكري را در بطن يك اثر اكشن مي خواهد جاي دهد معلوم نيست چگونه ميتواند روي مخاطب اثر بگذارد؟ ماهي سياه كوچولو يكي از ضعيفترين و بدترين ساختههاي سالهاي اخير سينما ايران است.
کلید واژه ها: نقد فیلم -
شنبه 23 آبان 1394 - 18:16:35
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]