واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: در این رسانه محتوا چگونه ساخته می شود؟ این رسانه در دوران پساتحریم برای کسب اعتماد عمومی چه کرده است؟ رسانه ملی در دوران انفجار شبکه های اجتماعی که از اساس زیست مردم را تغییر داده و بلعیده است برای ارتقای سواد رسانه ای مردمش چه کرده است؟ البته اگر رسانه ی ملی، مهم، بزرگ و تاثیرگذار نمی بود کسی لب به انتقاد نمی گشود و سکوت ریاکارانه را بر جهد طلب کارانه ترجیح می داد.عصرایران؛ رضامیرمحرابی - معاون سیما چند روز پیش اعلام کرده بود: «سیاست جدید سازمان صداوسیما همین است که در مقابل تخلفات سخت گیری شود.» این جمله را بگذارید در کنار این شایعه که شنیده شده است جناب پورمحمدی به تمام مدیرانش دستور داده که هرگونه لهجه را در هر آیتم و برنامه ای حذف کنند تا حاشیه جدیدی برای تلویزیون پیش نیاید. هر از چندگاهی بروز حاشیه هایی در رسانه ملی باعث می شود تا مدیران و اتاق فکر این سازمان تازه به این فکر و نتیجه برسند که ایراد کار از کجاست و در این میان آن ها دستاوردهای خود را معمولا قربانی می کنند. سریال سرزمین کهن و سرنوشتش را به یاد بیاورید. اما در مورد اتفاق جدید و حواشی برنامه فیتیله نکته ای که بسیار به چشم آمد عذرخواهی سریع و به موقع مدیران رسانه ملی از جمله شخص رییس سازمان بود. نکته ای که کمی از عصبانیت ها را کاهش داد و رفتاری بود در جهت بازگشت صداوسیما به مسیر درست. اما این نوشتار تصمیم ندارد به این بپردازد که آیا اساسا شکل برخورد مدیران رسانه ملی با برنامه سازان و تولید کنندگان محتوایش درست است یا غلط؟ هدف این است ذهن ها به این سمت سوق یابد که اساسا در این سازمان عریض و طویل اتاق فکرها چه می کنند؟ محتواها چگونه تعیین می شود؟ آیا هر برنامه (چه زنده چه ضبط شده) محتوای مفید و جدید و به روزی قرار است ارائه دهد؟ آیا پناه بردن به تصمیمات کهنه و دمده آن هم از مدیران جدیدی که با هزار وعده تغییر و امید و اصلاح اساسی(جناب سرافراز اصلاحات را تاکنون فقط در چارت سازمان دیده اند) آمدند رویه درست و به جایی است؟ به این فکر کنیم که در این رسانه محتواها با چه هدفی تعیین می شوند؟ رویکرد محتواهای تولید شده در برنامه های کودک و نوجوان این رسانه چیست؟ آیا اصلا در این رسانه با آن همه شبکه تلویزیونی برنامه جامع و قدرتمندی در زمینه ورزش(به جز نود) و بررسی و تحلیل دقیق مسایل روز ورزش ایران وجود دارد؟ آیا برنامه قدرتمندی برای سینمای ایران وجود دارد؟ (فاتحه ای برای هفت بخوانید؛ به افخمی امید داشتیم اما این هفت پریشان به کجا می خواهد برود؟)، بخش های خبری و تحلیلی این رسانه چقدر به استانداردهای رسانه های مطرح دنیا نزدیک شده اند؟ رسانه ای که مدعی فرهنگ سازی است با چه رویکردی می خواهد فرهنگ این مردم و این مرز و بوم را تقویت کند و اگر در مسیر غلط است اصلاح کند؟ تعداد زیاد شبکه های استانی که هر کدامشان ابزار نیرومندی برای همگرایی بیشتر و البته تقویت فرهنگ محلی و قومی هستند در حال حاضر چه کرده اند؟ این رسانه هنوز به گزارشگر ورزشی اش در مراکز استان ها آنقدر آموزش نداده که وقتی تیم شهرش با تیم پایتخت بازی دارد باید بی طرفانه قضاوت کند. هنوز به برنامه سازانش آنقدر آموزش و جسارت نداده است که در برنامه سازی یک درجه از استاندارد روز دنیا جلو باشند. خوب فکر کنید ببینید در 10 سال گذشته (با حجم وسیع برنامه سازی در این سازمان) کدام برنامه رسانه ملی با اقبال وسیع مخاطبان در اقصی نقاط کشور مواجه شده و اصطلاحا ماندگار شده اند؟ آیا به جز نود، خندوانه، رادیو هفت و جمعه ایرانی نام دیگری به ذهنتان خطور می کند؟ البته که هدف این نوشتار بحث محتوا در برنامه سازی است و گرنه سریال های خوبی مانند وضعیت سفید، در چشم باد و مختارنامه نیز در این سال ها از همین آنتن در اختیار مردم قرار گرفت که بی شک استقبال اکثریت را نیز به همراه داشته است. به نظر می رسد وقت آن رسیده باشد که مدیران تصمیم گیر در رسانه ملی به معنی واقعی کلمه به ملی بودن آن فکر کنند. ملی بودن به معنای این که در یک عصر جمعه ترانه های محلی از این آنتن پخش شود نیست. ملی بودن را در دل مردم و استقبال اکثریت آن ها از برنامه های این رسانه باید دریافت. ملی بودن را در این باید دید که چقدر رسانه ملی در تحلیل های سیاسی اجتماعی اش جانب انصاف را رعایت کرده است؟ چقدر برنامه های فرهنگی اش به فرهنگ این مرز و بوم خدمت کرده است؟ آیا تولید یک برنامه 10 دقیقه ای و پخش آن در بدترین ساعت روز برای خدمت به مثلا بخش های نادیده شده اجتماع در این کشور چیزی جز رفع تکلیف است؟ وقت آن رسیده متولیان این سازمان آستین ها را بالا زده و درخت تنومند محافظه کاری را از ریشه قطع کنند. درختی که آنتن زنده را می گیرد و برنامه جریان ساز و مهم را تبدیل به یک معجون عقیم و پوچ می کند. رسانه ای که کافی شاپ فراستی را در هفت به دیالوگ زنده محمود گبرلو با رخشان بنی اعتماد و بزرگان این سینما ترجیح می دهد، رسانه ای که بخش های خبری و تحلیلی اش هنوز فاصله زیادی با آن چه که مطلوب است دارند، رسانه ای که در هزاران دقیقه برنامه های تولیدی اش جز چند مورد برنامه خوب و ماندگارش چیزی را در ذهن کسی نکاشته است. در این رسانه محتوا چگونه ساخته می شود؟ این رسانه در دوران پساتحریم برای کسب اعتماد عمومی چه کرده است؟ رسانه ملی در دوران انفجار شبکه های اجتماعی که از اساس زیست مردم را تغییر داده و بلعیده است برای ارتقای سواد رسانه ای مردمش چه کرده است؟ البته اگر رسانه ی ملی، مهم، بزرگ و تاثیرگذار نمی بود کسی لب به انتقاد نمی گشود و سکوت ریاکارانه را بر جهد طلب کارانه ترجیح می داد. یاد خاطره ای از فاطمه طباطبایی عروس امام خمینی(ره) افتادم که در آن به نقل از ایشان آمده بود:«روزی احمدآقا به رئیس وقت صداوسیما زنگ زد که امام(ره) با شما کار دارند. امام(ره) به ایشان فرمود برنامه ها چه تغییری کرده که همه افراد با ریش جلوی مردم می آیند، در صورتی که دو روز پیش این اتفاق نیفتاده بود. ایشان خیلی جدی گفتند این ریاکاری بد است. شما ریاکاری را ترویج می دهید. اگر آنها باور به گذاشتن ریش و محاسن دارند، بگذارند بماند اما ظاهرسازی و ریاکاری در صداوسیما بد است.» آری، مردم از رسانه ملی مطالبات دارند و این جریان عمومی ادامه خواهد داشت. بی شک مردم دوست دارند صداوسیما و برنامه هایش به قدری باکیفیت و پیشرو باشند تا دیگر خانواده ای وقت گرانقدرش را پای سریال های درجه سوم ترکیه ای نگذارند. آیا کمی به آینده فرزندانمان فکر کرده ایم؟
شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]