تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند، در راه دوستى ما به يكديگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820454112




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وقتی «شکار کبک» مسیر زندگی نامزد ریاست جمهوری ایران را عوض کرد+تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:زیست بوم: علاقه به شکار تفریحی میان بسیاری از سیاستمداران و مشاهیر وجود داشته و دارد اما شاید بتوان از ماجرای شکار کبک دری که مسیر زندگی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایران را تغییر داد به عنوان یک نمونه منحصر به فرد یاد کرد.زیست بوم: علاقه به شکار تفریحی میان بسیاری از سیاستمداران و مشاهیر وجود داشته و دارد اما شاید بتوان از ماجرای شکار کبک دری که مسیر زندگی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایران را تغییر داد به عنوان یک نمونه منحصر به فرد یاد کرد. به گزارش زیست بوم ، وقتی روزنامه ها در مهر 1371 تیتر زدند:« جلال الدین فارسی نامزد اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری مرتکب قتل شد» بسیاری شگفت زده شدند.  در آن سال ها اخبار با سرعت بسیار اندکی منتشر می شد. کسی گوشی موبایل نداشت تا تصویری ضبط کند و خبرها به صورت قطره چکانی به مردم می رسید اما بسیاری از مردم جلال الدین فارسی را می شناختند. مردی که روزی قرار بود رئیس جمهور شود حالا در تب و تاب شکار کبک، مرتکب قتل شده بود. جلال الدین فارسی که بود؟ جلال الدین فارسی متولد سال ۱۳۱۲ در مشهد به عنوان سیاستمدار و نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی در ایران شناخته می شود. او نخستین نامزد حزب جمهوری اسلامی در اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران به شمار می رفت که پس از مشخص شدن دارا بودن ملیت افغانی از سوی شیخ علی تهرانی، ناچار به کناره گیری شد. در دوران حکومت پهلوی، او مدتی ناظم دبیرستان کمال در محلهٔ نارمک تهران بود، سپس برای یادگیری جنگ چریکی به لبنان رفت. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی و ستاد انقلاب فرهنگی ایران درآمد.  او نویسنده بیش از بیست جلد کتاب از جمله "درس هائی درباره مارکسیسم" و "انقلاب تکاملی اسلام" نام برد.  همه چیز از شکار شروع شد شکوه یوسفی، گزارشگر روزنامه ی یاس نو 8 خرداد 1382 ماجرا را اینطور روایت می کند: بهمن رضاخانی برادر محمدرضا رضاخانی (مقتول) جریان قتل برادر خود را چنین تعریف می کند: «حدود ساعت 9 صبح، صدای شلیک تیر به همراه شیون بچه ها به گوش رسید. من و برادرزاده هایم به طرف بالای دره حرکت کردیم و دیدیم که علیرضا (پسر بهمن رضاخانی) مهدی (کارگر یازده ساله مزرعه) به طرف پایین می دوند و فریاد می زنند: «عمو را کشتند». در بین راه علیرضا گفت که ضارب، یک شکارچی بود که ریش جوگندمی و عینک داشت و به طرف ده فرار کرد. وقتی به محل واقعه رسیدیم، حاجی پشت بر روی زمین افتاده بود و پاهایش به طرف شرق و سرش به طرف غرب قرار داشت. همسرم (فاطمه ذوقی) همانطور که گریه می کرد، ژاکتش را به سمت چپ بدن حاجی فشار می داد تا شاید از خونریزی جلوگیری کند. به کمک همراهان حاجی را در صندلی عقب اتومبیلم قرار دادیم و به همراه برادرزاده ام به سوی ده حرکت کردیم. البته علیرضا نیز از ناحیه ی دست چپ و شکم آسیب دیده بود و ترکش تیر دوم(ضارب سه تیر شلیک کرده بود) به دست وی اصابت کرده بود که طبق گواهی پزشکی قانونی با عمل جراحی، ترکش ها از دست وی خارج شد» برادر مقتول در فاصله ی یک کیلومتری از محل حادثه، اتومبیل رنویی را می بیند که در منطقه پارک شده. بهمن رضاخانی صاحب ماشین را با قاتل اشتباه می گیرد و به او حمله می کند. مرد مذکور فریاد می زند: «من نبودم، من را نزن». اما در همین هنگام، شکارچی دیگری فریادزنان توجه بهمن رضاخانی را جلب کرده و می گوید: «ضارب در حال فرار است او را بگیرید تا پنهان نشود» بهمن رضاخانی سوار ماشین شده و به سراغ مردی که در حال فراربود، می رود و به او می گوید: «چرا می زنی و فرار می کنی؟» ضارب در جواب وی می گوید: «او به من فحش داد و من هم او را زدم!» برادر مقتول، ضارب را با زور به داخل اتومبیل می نشاند. وی در بین راه نام ضارب را می پرسد و ضارب می گوید: «جلال الدین فارسی» جلال الدین فارسی در سال 61 سپس بهمن رضاخانی به اتفاق ضارب، محمدرضا رضاخانی را به بهداری می رسانند. پزشک پس از معاینه اعلام می کند که محمدرضا رضاخانی دارفانی را وداع گفته است. محمدرضا رضاخانی ضامن کبک؟ رضاخانی متولد 1321 در قریه ی ابنیه ی طالقان بود. مهندس بهداشت، بازنشسته ی وزارت بهداری و دفتردار یکی از دفترخانه های اسناد رسمی در تهران. از او به عنوان مترجم کتاب « امپریالیسم ژاپن» نوشته فرد هالیدی هم یاد می شود. محمدرضا رضاخانی پیکر او در طالقان به خاک سپرده شد و گفته می شود بر روی سنگ قبرش عنوان « ضامن کبک» قید شده است. ایستاده از راست: عباس امیرانتظام، جلال الدین فارسی،یدالله سحابی، یاسرعرفات و مهدی بازگان روال پرونده پرونده ی جلال الدین فارسی پس از تکمیل تحقیقات جانشین بازپرس طالقان به کرج ارسال و کیفرخواست تنظیم و صادر می شود و شعبه یک دادگاه کیفری کرج، تاریخ رسیدگی را برای ساعت 9 صبح روز سه شنبه 1371/12/1 تعیین می کند.  اما روز سه شنبه اول اسفندماه 1371 که روز جلسه دادگاه تعیین شده بود، خانواده مقتول با مراجعه به دادگستری کرج مطلع می شوند که دادستان کل کشور با استناد به مواد 205 و 206 و 207، احاله ی پرونده را تقاضا کرده و با تائید دیوان عالی کشور، پرونده از کرج به تهران احاله و به شعبه ی 145 کیفری یک تهران ارجاع شده است.  در این بین جلال الدین فارسی در روز 71/12/27 با قید وثیقه ی هشت میلیون تومانی از زندان آزاد می شود. اولین جلسه ی محاکمه ی جلال الدین فارسی متهم به قتل محمدرضا رضاخانی به ریاست قاضی شعبه ی 145 کیفری یک تهران در تاریخ 1372/3/5 تشکیل شد. ساعت 8 صبح آن روز جلو در ورودی کاخ دادگستری مملو از جمعیت بود. جمعیتی که بی صبرانه منتظر اجرای عدالت بودند. ساعت 9 صبح در تالار جنایی کاخ دادگستری به روی تماشاچیان باز شد. خبرنگاران در سمت راست سالن در جایگاه خبرنگاران جایگاه متهم نیز قرار داشت و در سمت چپ خانواده ی مقتول قرار گرفته بودند. دادگاه کاملا پر بود به طوری که تمامی صندلی ها اشغال و گروهی هم ایستاده بودند. در ردیف جلو، همسر، دختر 18 ساله و پسر بیست ماهه ی مقتول با چهره ی بهت زده مردم را نگاه می کردند. در ساعت 9/20 دقیقه، متهم با چهره ای آرام وارد سالن شد و خانواده ی مقتول با ورود وی فریاد القصاص، القصاص را سر دادند. بعد از آرام شدن فضای دادگاه جلسه ی دادگاه آغاز شد. ابتدا قاضی از نماینده ی دادستان، حمید محمدی خواست تا کیفرخواست را قرائت کند. در کیفرخواست جریان قتل و درگیری قاتل و مقتول با توجه به سخنان شاهدان تنظیم شده بود. به نقل از علیرضا رضاخانی نوشته شده بود: «من و عمویم و مادرم ایستاده بودیم و مشغول بار کردن گونی کود بودیم که قاتل از جاده مزرعه وارد شد و بدون سلام به طرف آب رفت و عمویم به شوخی به او گفت: مگر این کبک ها جای شما را تنگ کرده اند که آنها را می کشید و قاتل گفت: به تو مربوط نیست پدر (...) مادر (…) عمویم با شنیدن این حرف به سمت بیل رفت و ناگهان آن فرد دو تیر به سمت پای او شلیک کرد. عمویم تا بیل را برداشت تیر سوم را نیز شلیک کرد که به شکم عمویم اصابت کرد. سپس قاتل به سمت جاده فرار کرد» مهدی سردشتی 11 ساله نیز در تائید سخنان علیرضا شهادت داد. جلال الدین فارسی در شرح واقعه که جانشین بازپرس همان روز قتل از وی سوال کرده بود، پاسخ داده بود: «ساعت حدود 9 صبح بود که در غرب روستا مشغول راهپیمایی بودم. در مسیر راه تعدادی شکارچی مشغول شکار بودند. در کنار راه یک زن و مرد و بچه نیز بودند. به محض اینکه به کنارشان رسیدم، مرد بدون هیچ مقدمه ای با بیل به بنده حمله کرد و دشنام داد. من در حالی که فرار می کردم، دو تیر به روی خاک شلیک کردم. ولی وی به سمت من آمد و با ضربه ی بیل به صورتم زد که عینکم دو تکه شد و خون از دماغم فواره زد و ظاهرا تیر دیگری از تفنگم که به خاک افتاده بود، در رفته بود». این در حالی است که جانشین بازپرس از مهدی و آقای پرویز فیروزی سوال کرده بود که آیا زمانی که قاتل، قتل را مرتکب شد و در حال فرار بود از بینی او خون می آمد و آنها در پاسخ گفته بودند که بینی قاتل خونی نبوده است. در ضمن پزشک قانونی کرج در تاریخ 71/7/5 از آقای جلال الدین فارسی معاینه به عمل آورد و اعلام داشت: «هیچ گونه آثار ظاهری ضرب و جرح وجود ندارد و در معاینه ای که با دستگاه از بینی نامبرده به عمل آمد، سوراخ بینی سمت راست سه لخته کوچک مشهود بود که لازم به ذکر است خونریزی از بینی بدون علائم ظاهری ضرب و جرح می تواند به علت های مختلف مانند اختلال رگ های مویینه، دستکاری بینی، افزایش ناگهانی و شدید فشار خون و اصابت ضربه ی خفیف ایجاد گردد و اصابت جسم سختی مانند دسته ی بیل نمی تواند عامل این نوع خونریزی باشد». جلسات محاکمه ی جلال الدین فارسی روزهای بعد ادامه یافت تا اینکه شعبه ی 145 کیقری یک تهران رای خود را مبنی بر تبرئه ی جلال الدین فارسی از قتل عمد اعلام و وی را محکوم به قتل شبه عمد و دیه محکوم کرد. در این رای آمده بود: «جلال الدین فارسی فرزند محمدعلی از قتل عمدی موجب قصاص با استناد به بند ج ماده ی 295 قانون مجازات اسلامی مبرا است و با لحاظ ماده ی 297 و تبصره ی ذیل آن و بند الف ماده ی 302 و 304 قانون مجازات اسلامی، وی به تأدیه ی یکی از انواع دیات کامل به ورثه ی مرحوم آقای محمدرضا رضاخانی از زمان حادثه و همچنین در مورد ایراد صدمه ی بدنی غیرعمدی نسبت به آقای علیرضا رضاخانی، آقای فارسی را به تأدیه ی 22 درصد نصف دیه ی کامل (بیست و دو صدم از یک دوم) محکوم کرد» این رای با اعتراض حمید محمدی نماینده ی دادستان و زین العابدین زاخری وکیل اولیای دم مواجه شد و ... پس از محاکمه ای طولانی سرانجام قاضی رای خود را مبنی بر خطئی محض بودن نوع قتل با قسم متهم تائید کرد و فارسی را به پرداخت یک فقره دیه ی مرد مسلمان محکوم کرد. و سرانجام پس از چهار سال، این پرونده ی پر فراز و نشیب قضایی بسته شد. این بخشی از داستان زندگی مردی است که یکی از سیاستمداران به نام ایران بود. کسی که از سوی شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری برگزیده بودند. او در چند سال اخیر و پس از آن ماجرا که مسیر زندگی اش را به کلی تغییر داد و به حاشیه رفت به گفتگوهای پراکنده ای کفایت کرده است و فعالیت سیاسی شاخصی ندارد. بخش بزرگی از این تغییر زیست یک سیاستمدار، محصول شکار است. شکار کبک ....


شنبه ، ۲۳آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: زیست بوم]
[مشاهده در: www.zistboom.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن