واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: چه کی روش، چه بلاژویچ و چه مربیان مدرن اروپا نظم را به ستاره ها ترجیح می دهند و این را در مقابل ستاره ها نشان داده اند. با این شرایط به نظر می رسد رحمتی هم هرگز توسط کی روش به تیم ملی دعوت نمی شود.به گزارش خبرنگار مهر ، کشمکش میان موافقان و مخالفان حضور مهدی رحمتی در تیم ملی ایران در حالی ادامه دارد که هر دو طرف صلاح تیم ملی را می خواهند، درست مثل همه تاریخ. اتفاقات مشابه در تاریخ فوتبال ایران کم رخ نداده، از دهداری معلم اخلاق که چند نفر را با هم از تیم ملی به دلیل بی انضباطی کنار گذاشت بگیرید تا برسید به مایلی کهن، حجازی، قلعه نویی و ...که همگی می دانند و می دانستند که نظم تیم از همه ستاره ها مهمتر و کارآمد تر است. با این حال برخی در تیم ملی زیر فشار افکار عمومی ستاره دوست و برای گرفتن نتیجه کم آورده و بازیکن خاطی را برگردانده اند، برخی هم تا آخر ماجرا ایستاده اند و هزینه اش را هم پرداخت کرده اند. این اتفاق البته مختص ایران نیست، این کشمکش همیشه میان مربیان بزرگی که توان اخراج کردن بازیکن بزرگ را دارند و بازیکنان ستاره وجود دارد. از کانتونا و ژینولا که ژاکه آنها را از تیم ملی فرانسه کنار گذاشت بگیرید تا برسید به سر آلکس فرگوسن و بکهام و یاپ استام و روی کین. در واقع این یک جنگ ابدی است میان بازیکنان بزرگ که خود محور می شوند و مربیان بزرگ که می دانند تیم بودن همیشه بهتر از ستاره داشتن است. با این حال از رایکوف بگیرید تا برسید به بلاژویچ و کی روش که مربیان خارجی بزرگی بوده اند همگی در این معادله حضور پررنگ تری از مربیان وطنی داشته اند و انگار هر چقدر اعتبارشان بالاتر می رود در این زمینه ها راسخ تر می شوند. بلاژویچ که مقام سوم جام جهانی را با کرواسی داشت وقتی با زمین زدن پیراهن ملی توسط خداداد محبوب مواجه شد، مقابل همه ایران ایستاد و عزیزی را خط زد. آن خداداد را از منظر محبوبیت نمی توان با رحمتی مقایسه کرد، عزیزی از رحمتی هم محبوب تر بود و همه ایران او را دوست داشتند اما بلاژی را که مقابل بازیکن سالاری در تیم ملی ایران ایستاده بود را بیشتر دوست داشتند انگار. در واقع به نظر می رسد مردم ایران تیم ملی را سند زده به نام خودشان می دانند و هر کسی، حتی محبوبترین ستاره هم اگر بخواهد برای تیم آنها بازی در بیاورد را کنار می گذارند و مربی که چنین کرده را بیشتر دوست دارند. بلاژویچ مربی بسیار محبوبی بود، او در راه جام جهانی شکست خورد اما محبوب بود و البته محبوب هم ماند. برانکو سال قبل در پرسپولیس هم نشان داد به آن درجه از اعتماد به نفس رسیده که چنین کند، پرفسور با آن صورت یخی پیام صادقیان ستاره پر حاشیه تیمش را به سادگی آب خوردن کنار گذاشت و تیمش را منظم تر کرد. حالا می توان اثرات نظم را در پرسپولیس منهای صادقیان و سیدجلال و محمد نوری دید و درک کرد که نظم مهم تر و موثر تر از هر ستاره ای خواهد بود. کی روش هم چنین است، او تیمی می خواهد که تمام قلب بازیکنانش به تیم فکر کند. قهرمان جهان با جوانان پرتقال ستاره هایی به مراتب بزرگ تر از ستاره های ایرانی دیده است، او سرمربی رئال مادرید بوده و این برای آنکه بدانیم او ستاره زیاد دیده است کافی به نظر می رسد. کی روش هم اعتقاد به نظم و نظم و نظم دارد. در این راه حتی علی کریمی، محبوب ترین و ناسازگارترین بازیکن تاریخ فوتبال ما هم نتوانست با او همراه شود، رحمتی که جای خود دارد. کی روش قانونش همه یا هیچ است، او سر سوزنی برای تمرد، یا درخواست شخصی ارزش قائل نیست، روزی که او به جباری که خواهان عدم حضور در یک سری تمرین خاص بود «به نقل از رسانه ها» گفت «به سلامت» را همه به یاد دارند. آن روزها همه از هم می پرسیدند مگر می شود به زیدان آسیا گفت به سلامت؟ کی روش اما گفت و حتی ذره ای هم به این موضوع دوباره فکر نکرد. عقیلی نیز همینطور، کی روش اصطلاحا در برنامه کاری خود «شهرام و بهرام» ندارد. قانونش یکی است. در واقع این قانون همه مربیان بزرگ دنیاست. ژاکه با فرانسه قهرمان جهان شد، چنین هم بود، با کاپلو کسی نمی توانست چشم تو چشم حرف بزند، هنوز هم چنین است، بکن باوئر که سرآمد این نوع نگاه است و برایش حتی بزرگ ترین بازیکن تاریخ هم تفاوتی ندارد. این دسته مربیان برتر همیشه مقابل برخی هواداران سنتی می ایستند و تیمشان را به گونه ای می بندند که بازیکنان همگی خود را سرباز بدانند، آنهم سربازانی فداکار که شاید برترین از دید فنی نباشند اما برترین از دید خواستن و دویدن و سر جلوی پا گذاشتن هستند. این اولین درس فوتبال مدرن است برای مربیان وطنی ما که مقابل بسیاری از ستاره ها سر تعظیم فرو آورده اند و مقابل امثال کرارها و خدادادها و دایی ها و کریمی ها و مجیدی ها خم شده اند. به نظر می رسد این مهم ترین درس کی روش، برای مربیان ایرانی است که نظم و نظم و نظم را برتر از هر ستاره ای می داند. از کانتونا که جامانده ای بالاتر وجود ندارد. او که رفت فرانسه قهرمان شد. حتی اگر نشده بود هم فرقی نمی کرد، ژاکه قاعده و مهمترین درس مربیگری و علم روزدنیا را به اجرا درآورده بود تا بعد ها فرانسه قهرمان شود.
جمعه ، ۲۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]