واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: اطلاعات متناقض، سرانه مطالعه; كاهش يا افزايش!؟
فرهنگ و انديشه، صنم مودي- هنوز آمار دقيقى از ميزان سرانه مطالعه در كشور وجود ندارد. اين را معاون امور فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامىمىگويد و تاكيد مىكند كه بايد براى به دست آمدن ميزان سرانه مطالعه در كشور كارهاى پژوهشى انجام شود. او خبر خوشى مىدهد مبنى بر اينكه هم اكنون معاونت فرهنگى اين وزارتخانه با همكارى پژوهشگاه همان وزارتخانه; كارهايى را براى مشخص شدن اعداد و ارقام دقيق در اين باره انجام مىدهند و وعده مىدهد نتيجه اين بررسىها تا پايان سال جارى در قالب آمارى دقيق اعلام مىشود.
«محسن پرويز»، در حالى چنين سخنانى را در حاشيه افتتاح نمايشگاه كتاب بيرجند عنوان مىكند كه «على اكبر اشعري»، در حاشيه دهمين همايش سراسرى مسئولان شوراى هماهنگى تبليغات اسلامىو ستادهاى تابعه و در گفتوگويى با خبرنگار مهر; سرانه كتابخوانى در كشور براى هر نفر را تنها دو دقيقه در شبانه روز اعلام مىكند.رئيس سازمان اسناد و كتابخانهملى ساعات مطالعه درسى دانشآموزان و دانشجويان را نيز به اين مجموع مىافزايد و مىگويد: «اين سرانه با افزودن كتب درسى براى برخى از افراد در شبانه روز حدود شش دقيقه است.» اطلاعات متناقضى كه مسئولان نهادهاى دولتى مختلف اعلام مىكنند و يا حتى نبود آمار و ارقام دقيق درباره سرانه مطالعه در ايران مشكلاتى جدى نيست كه بر نگرانىها دامن بزند. هم اكنون دغدغه اصلى اين است كه بيشتر مردم جامعه با كتابخوانى غريبه هستند. كمى توجه به جايگاه كتاب در زندگى بيشتر افراد خود مويد اين بيگانگى است حتى اگر آمار و ارقام دقيقى در اين باره وجود نداشته باشد.اين ماجرا تنها به نبود اطلاعات آمارى ختم نمىشود. برخى ديگر از مسئولان نيز براى توجيه پايين نبودن سرانه مطالعه در ايران به سوى رشد تيراژ چاپ كتاب مىروند و آن را معيارى براى نتيجهگيرى مثبت درباره رشد سرانه مطالعه در كشور عنوان مىكنند.
چنانكه حداد عادل در جريان بازديدش از بيستو يكمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران به خبرنگاران گفته بود «سرانه مطالعه ايران رو به رشد است» و براى اثبات اين گفتهاش به توليد 54 هزار عنوان كتاب در سال، استناد كرده و آن را نشانه گرايش به مطالعه دانسته بود.رئيس مجلس هفتم براى مستندتر كردن سخنانش به مقايسه آمار سالانه چاپ كتاب در ايران طى سالهاى 50، 51 و 52 با شرايط كنونى پرداخته و گفته بود در شرايطى كه امروزه جمعيت كشور دو برابر شده شمار كتابهاى چاپ شده به 50 برابر رسيده است. حداد عادل در حالى اين ارقام و اعداد را نشانهاى جدى براى رشد درصد كتابخوانى در ايران مىداند كه دست اندركاران و فعالان در حوزه توليد كتاب نظرى ديگرگونه دارند.«اميرحسين زادگان» كه از سالهاى پيشاز انقلاب اسلامىدر ايران در حوزه توليد و انتشار كتاب فعاليت داشته است، مىگويد: خيلى نمىشود با مقايسه آمار مربوط به توليد كتاب در سالهاى پيش از انقلاب و پس از آن درباره رشد سرانه كتابخوانى در ايران نظر داد.مدير انتشارات ققنوس، روش محاسبه آمار انتشار كتاب در آن سالها را با شرايط كنونى متفاوت عنوان مىكند و مىافزايد: پيش از انقلاب كتابهاى مذهبى چون دعا و قرآن جزو آمار محاسبه نمىشد همچنين كتابهاى درسى نيز در اين زمره نمىگنجيد اما امروزه همه اين عنوانها نيز جزو آمار سرانه انتشار كتاب قرار مىگيرد.او در لابهلاى سخنانش از چگونگى گرفتن مجوز انتشار كتاب در دو مقطع زمانى مورد نظر حداد عادل نيز مىگويد: در آن زمان وقتى يك بار و براى چاپ نخست يك كتاب مجوز نشر صادر مىشد در چاپهاى بعدى مجوز لازم نبود يعنى براى هر تعداد چاپ با همان مجوز اقدام مىشد اما در حال حاضر اگر قرار باشد يك عنوان كتاب به چاپهاى دوم و سوم برسد بايد براى هر دوره مجوز جديد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامىگرفته شود.
از اين رو باز هم نمىشود چندان مقايسه آمار قديمى با فعلى را معيارى براى رشد يا كاهش سطح مطالعه در ايران قرار داد.حسين زادگان همچنين مىگويد: نمىتوان منكر رشد ميزان انتشار كتاب بود اما با توجه به رشد جمعيت در اين سالها مىتوان گفت كه رقم مربوط به رشد سرانه كتاب نسبت به سرانه رشد جمعيت، قابل توجه نيست.سرانه دو دقيقهاى مطالعه در ايران در حالى به نظر برخى از مسئولان اسباب تحقير ايرانى به شمار مىرود كه به نظر برخى از كارشناسان حتى ميزان علاقهمندى مردم به كتابخوانى كاهش نيز يافته است.
كاوه ميرعباسي، مترجم در اين باره مىگويد: من كتابهايى را سراغ دارم اگر تيراژشان در دهه 60، 11 هزار نسخه بود تا سال 70 به 5 هزار نسخه رسيد و اكنون اين عدد به 2 هزار نسخه رسيده است.ميرعباسى تاكيد مىكند: در حوزه ادبيات داستانى البته فارغ از رمانهاى عامهپسند، عمدتا با افت تيراژ مواجه هستيم. او با بيان اينكه افراد باسواد در جامعه بيشتر شده و آمار جمعيت نيز رشد داشته، پايين آمدن تيراژها را مويد امرى مىداند كه چيدن اين سه شرايط در كنار هم آن را مشخص مىكند.
به نظر او افزايش افراد تحصيلكرده، رشد چند درصدى جمعيت و پايينآمدن تيراژ كتابها نشان از كاهش علاقهعموم مردم به مطالعه دارد. ميرعباسى به سراغ مقايسه تيراژ كتابها در ايران با ديگر كشورها مىرود. براى مثال از تركيه و نخستين كتاب اورهان پاموك مىگويد: وقتى اولين كتاب اورهان پاموك منتشر شد هنوز نويسنده مشهورى نبود اما چاپ اول آن در 100 هزار نسخه انجام شد.اين كتاب در حال حاضر نيز كتابى ديرياب است و يافتن آن ساده نيست.كتابى با شمارگان 100 هزار نسخه چنان فروش مىرود كه در فهرست كتابهاى كمياب قرار مىگيرد اما در ايران كتابها با تيراژ هزار نسخه توليد مىشوند و تا مدتها هم مىتوان به سادگى آن را خريد. اگر هم كتاب قابلدسترسى نباشد لابد به دليل خريد مردم و تمام شدن كتاب در كتابفروشىها نيست بلكه به دليل تيراژ پايينى است كه حوزه توزيع را نيز معدود مىكند.
چهارشنبه 8 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]