تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 22 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828654618




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت بی‌پرده مهراوه شریفی‌نیا از سریال «کیمیا» و حواشی‌اش / مردم نگران شحصیت‌ها هستند


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: روایت بی‌پرده مهراوه شریفی‌نیا از سریال «کیمیا» و حواشی‌اش / مردم نگران شحصیت‌ها هستند
مهراوه شریفی‌نیا بازیگر نقش «کیمیا» معتقد است که عوامل این سریال با عشق به سراغ ساخت آن رفته‌اند.
به گزارش نامه نیوز، این بازیگر سینما و تلویزیون ایران در یادداشتی که ان‌ را به صورت اختصاصی در اختیار خبرآنلاین، قرار داده به ماجرای ساخت این سریال و نکاتی که پس از پخش این مجموعه گفته شده، پرداخته است.

متن کامل یادداشت شریفی‌نیا بدین شرح است:

از تاكسى پياده مى شوم ،به هتل كاروانسراى آبادان نگاه مى كنم، تقريبا دو سال پيش ، در همين فصل زيبا ، من نفس كشيدن به جاى كيميا را آغاز كردم، با عشق ، با ايمان،  پا به پاى مردى كه مى گفت مثل من به كيميا ايمان دارد. و من آن روزها  هنوز در شك و ترديد بين باور و عدمِ باورِ كلامِ او مانده بودم.

مردى كه سه ماه بعد از شروع فيلمبردارى فهميدم روزهاى نوجوانى  بخشى از وجودش را در خرمشهر جا گذاشته  تا از وطنش دفاع كرده باشد. و وقتى مى گويم بعد از سه ماه منظورم اين است  كه جواد افشار از آن دست آدم ها نبود كه جنگيدنش را فرياد بزند يا به خاطر عضو از دست رفته اش از ديگران طلبكار باشد.

كه البته همه ى آنهايى كه با عشق جنگيدند همينقدر شريف و بزرگوار بودند و هرگز طلبى از كسى نداشتند.

مردى كه پا به پاى ما و چه بسا بيشتر از ما مى دويد و انرژى مى داد و لحظه اى فكر نمى كرد اين خاك چيزى به او بدهكار است.

اولين بار مادرم گفت. و من بهت زده نگاهش كردم: "جانباز؟؟؟ مگه مى شه؟؟؟ پاى مصنوعى؟؟؟ اون كه از منم چالاك تره!"

و باورم نشد تا روزى كه براى ابراز اعتراض به شرايط سخت كار، درِ اتاقش را به صدا درآوردم و او لى لى كنان در را باز كرد و من هرآنچه مى خواستم بگويم  را فراموش كردم و مات ماندم. پس از اندكى سكوت،  چيزى سرهم كردم و گفتم و به اتاقم در هتل  بازگشتم.

و فكر كردم چقدر مانده تا ياد بگيرم در برابر سختى ها مقاوم تر و مقاوم تر و مقاوم تر باشم ...  و فكر كردم چقدر مانده تا بفهمم كه وقتى پسر هفده ساله اى پايش را براى ميهنش مى دهد يعنى چه. و فكر كردم كه من چقدر بايد به اين مرد احترام بگذارم، به مردى كه سالهاى دور براى ميهنم مقاوم بوده و امروز كيميايش را به من سپرده.

و چقدر بايد از جان و دل براى كيميا شدنِ كيميايش تلاش كنم.  پاييزِدو سال پيش... و حالا اين روزها فكر مى كنم مگر مى شود وقتى كه از دل برآمديم بر دل ننشينيم ؟ مگر مى شود همه ى تلاش و انرژى آن مردِ خالصِ نازنين  در خلال اشتباه ها و سهل انگارى هاى ديگران گم شود؟

حالا مثلا صندوق پستىِ پشت در خانه ى خانم طاهرى يا قيافه ى تيرهاى چراغ برق (كه حتى اگر مى خواستيم هم نه بودجه اى براى تغييرشان داشتيم و نه امكاناتى) يا حضور هزاران نشانه ى نامحسوس از دنياى سى و هفت سال بعد كه موذيانه از چشمانِ يك گروه پنجاه نفره پنهان ماندند، آيا قرار است ارزشِ همه ى دل و جانى را كه گذاشتيم از بين ببرد؟

و مگر آيا همه نمى دانند كه ما در خرمشهر و آبادان و تهرانِ امروز به سراغ سى و هفت سال پيش رفتيم؟

و مگر آيا همه نمى دانند كه تبديل حتى يك خيابان در شهرِ همين روزها، به خيابانى در سى و هفت سال قبل چقدر دشوار است، چه برسد به سريالى كه در هفتاد و پنج قسمت نزديك به پانصد لوكيشن مختلف دارد و براى داشتنِ تهران قديم نه شهرك سينمايى در اختيار دارد و نه بودجه ى آنچنانى و يا امكاناتى براى بازسازى كامل شهر؟

اين ها را نمى نويسم كه بگويم اشتباهات توجيه دارد و ايراد به كار وارد نيست.  قطعا كه ما با وجود همه ى دقت و تلاش تك تك بچه ها، بايد بازهم بيشتر و بيشتر به نكات ظريفى كه امروز شما در تلويزيون هاى بزرگ خود مى بينيد دقت مى كرديم...

اما  حرفم اين است كه آيا همه ى اين ها، جان كلام را دستخوش تغيير مى كند؟

و آيا همه ى عشقى كه ما در كيميا براى شما به امانت گذاشتيم از لابه لاى همين اشتباهات سهوى و از دست در رفته به قلب شما سرازير نمى شود؟

راستش گاهى خوشحال مى شوم كه يادگرفته ايد اينقدر با دقت سريال ببينيد. ديگر هنگام شام خوردن و گپ زدن با ديگران لحظه هاى مهم سريال از دستتان در نمى رود.  گاهى فكر مى كنم همين كه همه چهارچشمى پاى تلويزيون نشسته ايد و اينقدر ريز و دقيق نگاه مى كنيد اتفاق جالبيست، اين يعنى عادت راديويى ديدنِ سريال ها از بين رفته.

 از نوشته ها و گفته هايتان مى فهمم كه كيميا را مى بينيد و اغلب _با وجود همه ى گيردادن هايتان_ دوستش داريد  و  نگران سرنوشت همه ى كاراكترهايش هستيد. از عشق و ازدواجشان گرفته  تا ديدگاه هاى سياسى و نظرات مختلفشان.مى فهمم دريافته ايد چقدر ارزشمند است كه براى اولين بار در تلويزيون ايران شاهد شنيدنِ نظرات موافقان و مخالفان انقلاب هم زمان هستيم.

مى فهمم كه نگاه مثبت سريال را به مردى نظامى در زمان قبل از انقلاب يعنى پدر كيميا، فرخ پارسا، ارج نهاديد. مى دانم كه فهميده‌ايد ما با قلبمان برايتان كار كرديم ، فهميده ايد كه از جان و دل مايه گذاشتيم  و به همين دليل است كه  اينقدر نگران سرنوشت تك تك ما  هستيد.

اين هفته قصه ى كيميا اوج خودش را به تصوير خواهد كشيد. دلم مى خواهد صبر كنيد و زمانى به قضاوت ما بنشينيد كه جان كلاممان روايت شده باشد.

و در پايان  من از كيميا، جواد افشار و تك تك هم بازى ها و همكارانم در اين سريال بسيار آموختم، و تلاش كردم از هرآنچه تا امروز بلد بودم براى ارائه ى نپختگى وبى تجربگى كيميا تا روزهاى سختِ بزرگ شدنش درست استفاده كنم. و افتخار مى كنم كه دو سال از زندگيم را به جان دادن به نقشى اختصاص دادم كه صادقانه تجربه ى زيستنِ همه ى لحظه هاى زندگى سخت و عجيبش را از هيجان زدگى و خامى تا بلوغ و تكامل به من هديه كرد. روزهاى اول كيميا در آبادان چيزى نوشتم كه همه ى حس من را تا امروز در بر مى گيرد.

 کیميا كه مى شوى

بايد

وجودت را از طلا كنى

تا كيمياگر

سال هاى عمرش را

در پى كشف تو

بيهوده تلف نكرده باشد،

اينجا

آبادان

شهر مهربان

من عيارم را محك مى زنم.

 

عکس‌ها: حسن هندي




۱۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن