واضح آرشیو وب فارسی:کاپ: قصه،قصه پرغصه ای است. نمی دانی چگونه توصیفش کنی،که هم دلت را راضی کرده باشی به راز مردم فاش نکردن و هم کاری کرده باشی که حکم تلنگری باشد بر پیکر این فوتبال کثیف و زنگ خطری هم به صدا درآورده باشی برای فوتبالیست های نوظهورکرده ای که سر خواستن شان دعوا بود اما بوق و شیپورها در استادیوم ها برایشان به صدا درآمد و سری میان سرها درآوردند به جای اینکه جاه طلبی کیا،مجیدی،دایی و کریمی ها الگویشان باشد پورشه سواری و بالای شهر نشینی شد همه آمال و آرزوهایشان و بعد هم سیاهی و آخر خط. 1_ستاره دیروز هنوز روشن نشده خاموش شده. رسیده به نقطه پایانی که نمی داند راه بازگشت به نقطه صفر را چگونه باید پیدا کند.پدیده ای که زمانی نه خیلی دور چنان چشم ها را خیره کرد که تیم های متمول با پیشنهاد های میلیاردی پشت در خانه اش صف کشیده و مدیران پرنام و آوازه می دانستند شکار ماهی قزل آلا یعنی ربودن دل هوادارانی که بی صبرانه منتطر بودند او بیاید. 2_...و بمب نقل و انتقالات به هر قیمتی که بود ترکید. مدیران تیمش که برای مشتریان شمشیر را از رو بسته بودند وقتی دیدند سر کیسه حسابی شل شده او را در نهایت عزت و احترام بدرقه کردند تا هم خوش استقبال بوده باشند و هم برخلاف رسم مالوف خوش بدرقه. آن مرد زیر باران آمد. او با کیا و بیایی هم به شهر پرآشوب پای گذاشت. تیمی که در قعر دست و پا می زد از شکار قزل الا چنان سرمست بود و چنان جشنی برگرار کرد که بیا و ببین. این همه هیاهو اما بی دلیل نبود.ذوق زدگی تیفوسی ها هم حکما بی حکمت نبود. ستاره قصه پرغصه چنان در مستطیل سبز درخشید که باخت ها در سایه هنرنمایی او به بردهای متوالی و نباختن ها تبدیل شد. چه روزهای خوشی بود روزهای سرمستی. چه بر و بیایی و چه پیشرفت خیره کننده ای.همه چیز بر وفق مراد بود جز خواب غفلت و کوسه هایی که ستاره نوطهور را بلعیدند. 3_از عرش به فرش رسیدن یعنی همین. سرگیجه گرفتن پدیده ای که با جیب خالی قرارداد بست و دقایقی بعدبا چک بانکی چند صد میلیونی باشگاه را ترک می کرد یعنی همین. عرق شدن در منجلابی که خودش هم نمی داند چگونه او را از صد به نقطه صفر کشانده،باتلاقی که او هر چه دست و ما زد بیشتر در آن عرق شد نتیجه بی توجهی به همان نصیحتی بود که انگار روز معارفه در دل بی تابی می کرد تا به او و دوست شفیقش بگویم؛مراقب باش،اینجا پر است از گرگ های کمین کرده،سرشار از حاشیه هایی که به سراغت می آیند. رفیق مراقب باش! خوب تمرین کن،زود بخواب و یک هم اتاقی خوب و سر به زیر داشته باش تا اگر امروز دست نیاز به سویت دراز کردند فردا روزی..... بله فردا روزی که زود رسید و مثل امروزی رسید. 4_شد آنچه نباید می شد. ستاره عرق شد. عرق در حاشیه و منجلاب.هر چه دست و پا زد بیشتر در باتلاق تباهی فرو رفت.برای او که به قله ها خیلی زود صعود کرده بود سراشیبی و راه بازگشت چنان پرشتاب بود که با سر از عرش افتاد به فرش و هیچ کس نیست در این شب تار بگوید زنده ای یا مرده. 5_این سطرها، برشی سطحی از زندگی ستاره دیروز فوتبال ماست که امروز او را نمی بینیم. چه اینکه خیلی اتفاقات دیگر در متن و حاشیه گفته نشد و البته نباید گفته شود. ستاره ای که در جدال و دوئل در زمین بهترین بود اما مقابل حاشیه ها خیلی راحت تسلیم شد و خیلی زود به خانه پدری بازگشت تا راهی پیدا کند برای رهایی. او که زمانی نه خیلی دور از امروز،چند تیم بر سر خواستنش دعوا به راه انداخته بودند خوب می دانست که این دعواها هیچ شباهتی به جنجال مشتریان سال های قبل ندارد و خیلی زود طبل رسوایی به صدا در می آید. 6_حالا ستاره خانه نشسته و مانده چه کند. ماند چه کند با قرص و دودی که نه راه پیش برایش گذاشته نه راه پس و گلستانش را کلبه احزان کرده است. ستاره مثل بسیاری از هم نسلان خود شاید قبل از سی سالگی کفش ها را بیاویزد اما..... دعا می کنم دوباره متولد شوی. دعا می کنم به حق این روزهایی که می دانم چقدر به آن ارادت داری بزخیزی و خط بطلان بکشی بر این همه خبرهای سیاه و پر از دلواپسی که می شنویم. هنوز دیر نشده پسر با اخلاق. اگر صدایم را می شنوی به جای خانه نشینی، برخیز و دوباره همان یکه تاز میدان باش. بلند شو،منتظریم!
یکشنبه ، ۱۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کاپ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]