واضح آرشیو وب فارسی:هوران: غربت لطفی، غربت هوران در محله سبزه مشهد گرگان + عکس یکی بود یکی نبود، هوران که آمد، فضای فرهنگی محله سبزه مشهد، در کنار تکیه ها جان گرفت. بعد از مدتی از بند احساسات پاره شده قلیلی، آوردند که لطفی را، به نزدیکی هوران می آورند. و این چنین نیز شد، با جبروت جلال و شکوه تشیع جنازه شد. نشستند! مجلس بگرفتند، یکی صدا بزد، آهای مرد!؟ این قبله کدام طرفی است،... کفتم کدامین قبله! اطاعات شما به کدامین جهت است، غرب! شرق ... خدا بدین جهت، بدان جهت که نیست ... از جنس، همین تجمع کنندگان، بودن دی، وا ماندم! وای! به مرا چکار با قلبه شما جماعت! پشت درواز های خرمشهر که مرفتیم، به هر سوی نماز می گذاردیم، آخر خدا در قلب مان بود، به جهت قلب مان قامت می بستیم... آلله اکبر و درست می افیتیم، خدای... استاد لطفی را، خود، قبله اش را پیدا کنید. گفتن حالا، به رسم ادب، رفتم قبله نما اوردم و ایستادم کناره ائی که دخالت نکرده باشم و قبر لطفی را کندند و دفنش کردند و رفتند و رفتند و رفتند دیگر برنگشتند. وا گذاشتندندش به امان چند جوان که غروب ها عجب غربتی دارد، دو پسر و یک دختر، یک پسر و یک دختر، گاهی هم چند پسر و چند دختر، می آیند دوتاری و سه تاری و چند نخ سیگاری....، می گویم: بی انصاف ها برای مرده، روی قبرش فاتحه میخوانند، نه اینکه تار بزنندی و سه تا و سیگار دود بکُنند ی... خدا را الرحمان و الرحیم است، نه سیگار و سه تار و رجیم... عجب زمانه ائی ائیست ... مگر هرکسی که از دنیا رفت، سر مزارش باید همان کنی که هنرش بود.... مثلا یک نفر بنا و شاقول داشته است، هر غروب، برایش آجر و ماسه و ساغور بیاورید، آهنگر است بیچاره، برایش، انبر و سیم جوش، حمامی را لیف و صابون، رئیس و مدیر کل را، کارتابل و یک فنجان چای و برایش جلسه بگذارید. اخر این چه مذهبی است که شما آدم ها دارید. برایش فاتحه بخوانید و قدری الرحمان و الرحیم، بخدا روحش را نلرزانید والله .... خدای را قهر دارد ازین دست جماعت بیراه، که نمیدانند؛ به مسجد است یا کلسیا! به معبد است یا خانقاه... ما مسلمانیم و سامری منفور است نزد ما... همینطور قران، آیه های خدا پای سنگ قبر، ورق ورق.... خیس و خاک خورده افتاده زمین، چه رنجی است بر ما که خون دادیم به حرمت این برگه های به خاک افتاده، زدست این جماعت، که حالا به حرمت فرهنگ، به تجمع نشسته، بسا که شرمگینانه باید نوشت از بی حرمتی به نام خدا .... هر عصر که از هوران بر می خواستم، من گردم، می رفتم و قران های ورق ورق شده را با احترام برمی داشتم و به جان دل میزاشتم، اما همین اناس تجمع کننده را یکبار هم ندیدم... امروز جمعه صبح رفتم که اندک تجمع کنندگان را ببینم وعکسی از هوای فضولی بگیرم.... مثلا که چی؟ گیرم که، گود برداری است و بناست اتفاقی بیفتد، چه بهتر، دارد آباد می شود حریم استاد از فرسودگی و رخنه موشها در امان، میراث فرهنگی را چه به اینکه، فرهنگ حالش چگونه است، اصلا گیرم که اوقاف دارد، آنجا مجتمع تجاری می سازد، باز بهتر، محله آبادتر، مگر چه توفیری دارد، برای زمین بایر اطراف استاد لطفی، که هیچ کسی برایش نمی آید، یک فاتحه هم بخواند، بجای سوره حمد تار می نوازندی و باز بگویم سه تار و سیگار و پچ پچ های نوای دوست دختر و پسر بر مزارش.... این چی عجب حکایتی است از فرهنگ و سنت های شهر دارالمومنین خدا که هر کوچه اش بیاد یک شهید است. امروز دایه داغدارش شدند، معلوم است فتنه از جای دیگر برخواست، میراث فرهنگی به چه دلیل چنین مجوزی را صادر میکند؟؟ اصلا میراث فرهنگی، دردش! گجای فرهنگ است، ما عین خود خود فرهنگ و سنت هستیم. همین الان، ما یک نامه به میراث فرهنگی میزنیم، آیا به هوران به دلیل حضورض در فضای میراثی شان، اصلا ذره ائی نگاه خواهند کرد. وا مصیبتا ... خنده دارتر ازین تجمع من علیه اوقاف ندیده بودیم. قطعا موضوع، موضوع دیگری است و دست های، دست پنهان دیگری... آن هم در روز چمعه و در مسیر نماز جمعه، حساب شده تر ازین ندیده بودم. بهم زدن نظم روانی شهر بنام استاد لطفی، ریشه در زیر یک کاسه نهانی دارد که بزودی افشاء خواهد شد. از اداره کل محترم اوقاف هم باید تشکر کرد، دارد یک سرو سامانی به محله بهم ریخته سبزه مشهد میدهد و بسا که دست مریزاد هم دارد ... همین ادم ها اگر یک روز بولدزر بیندازند هوران را که یک مجموعه فرهنگی است خراب کنند یک نفر نگاه هم نمیکند که دلشان به حال فرهنگ سوخته باشد. آری غربت هرران، غربت لطفی به هم گره خورده است و تا ابد باقیست .... ... نویسنده: غلامعلی مجاهد ...
جمعه ، ۸آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هوران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]