واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه جام جم: فیلم «میهمان داریم» که اخیرا از شبکه نمایش پخش شد، اثری به نویسندگی و کارگردانی محمدمهدی عسگرپور است که در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در رشته های بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مکمل زن، موسیقی متن، فیلمبرداری و چهره پردازی، کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین شد و در بخش مسابقه سینمای بین الملل، سیمرغ بلورین بهترین فیلم آسیایی را از آن خود کرد. این فیلم، آبان 93 اکران عمومی شد، اما موفقیت چندانی در گیشه به دست نیاورد و فروش چشمگیری نداشت.فیلم میهمان داریم، نمایش زمانی میان مرگ و زندگی، واقعیت و رویاست. داستان آدم های فراموش شده است که در مناسبات زندگی امروز به حاشیه رانده شده اند و این به وضوح در فیلم مشهود است. از ساخت و ساز در اطراف خانه قدیمی تا برخورد موتورسیکلت در اوج بی اعتنایی به چرخ دستی حاج ابراهیم. فضای فیلم وهم آلود و رمزآمیز است و هر چه جلوتر می رود، این حال و هوا بیشتر می شود، خصوصا در نیمه دوم و با آمدن فرزندان شهید به خانه مخروبه. همین موضوع یعنی فضای واقعگرایانه در ابتدای اثر و فضای خیالی نیمه دوم، لحن فیلم را دوگانه کرده است. ابتدای فیلم روایت زندگی حاج ابراهیم با نقش آفرینی پرویز پرستویی و فخرالسادات با بازی آهو خردمند است؛ پیرمرد و پیرزنی که برای دیدار پسر جانبازشان به آسایشگاه می روند و با بروز اتفاقاتی او را به خانه منتقل می کنند. از اینجا به بعد حرف فیلم، تردید جانباز در مواجهه با تقاطع آرمانگرایی و واقعگرایی و گلایه های او از شرایط خودش و کشور است، اما پس از سکانس گازگرفتگی گویی همه چیز در عالم رویا رقم می خورد. سه فرزند شهید به امداد خانواده دردمندشان می آیند. دختر خانواده (سهیلا گلستانی) که هنگام مرگ دانشجوی پزشکی بوده است زخم های پدر، مادر و برادرش را مداوا می کند و پسران دوقلو با خوشرویی در تعمیر خانه رو به ویرانی شان، عصای دست پدر می شوند. رابطه پیرمرد و پیرزن خوب از کار درآمده و ملموس و آشناست. جانباز هم با نگاهی نو شخصیت پردازی شده است، اما نمایش صمیمیت و شوخی های فرزندان شهید خصوصا پسران دوقلو مانند سریال های قدیمی ایرانی ساده انگارانه و کلیشه ای به نظر می رسد. میهمانی ناخوانده در راه خانه ای است که روز به روز خراب تر می شود. اهل خانه قدیمی به تکاپو می افتند. کارهای ناتمام بسیار است و فرصت اندک. رفتگان به کمک می آیند تا قلب صاحبان خانه را برای پذیرش میهمان آرام کنند. چه کسی بشارت آمدن به صاحبان این خانه مخروبه را داده است؟ میهمان کیست؟ منجی ای است که دست معجزه گرش همه دردهای اهل خانه را درمان می کند یا فرشته مرگ است که در خواب جان اهل خانه را می گیرد تا از رنج زندگی رهایی یابند؟ ذهن بیننده میان این پرسش ها در رفت و آمد است. شخصیت ها و نشانه ها هم به مخاطب چیزی نمی گویند و او باید خودش وارد بازی کشف رازهای قصه شود و دریابد که چه بر سر سه فرزند خانواده آمده است؟ آیا سه عضو باقیمانده خانواده هم مرده اند و خانواده در عالمی دیگر گرد هم آمده اند؟ به این سردرگمی در خود فیلم هم اشاره می شود؛ جایی که حاج ابراهیم به دنبال همسر و فرزندانش در خانه می گردد و پس از آن به همسرش می گوید شک کرده بودم که شاید شما هستید، اما من رفته ام! این پیچیدگی ها تا جایی مخاطب را برای پیگیری روند قصه راغب می کند، اما خساست بیش از اندازه فیلمنامه در ارائه اطلاعات و ریتم کند فیلم رمق بیننده را می گیرد و دلسردش می کند. شرح ماوقع در تیتراژ پایانی هم نمی تواند فرصت از دست رفته را به فیلم بازگرداند. نوشین مجلسی جام جم
پنجشنبه ، ۷آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه جام جم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]