تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867165279




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«قانون» از چشم «بی قانون»


واضح آرشیو وب فارسی:قانون: د ر تحریریه قانون، من را می توان د ر د و نقطه پید ا کرد . اول پشت میزمان و د وم قسمت فنی و سر صفحه آرایی روی میزشان. اینکه من زیاد تحرک ند ارم به این د لیل است که موقعیت مکانی استقرار تیم طنز طوری است که کل تحریریه د ر مید ان د ید م قرار می گیرند . حتی اگر پشتم به تحریریه باشد ، پنجره های آینه ای نمی گذارند لحظه ای از آنچه می گذرد غافل باشم. هر روز ساعت 30/14 به د فتر می رسم. یک سلام بلند که فقط آقای ابراهیمی و گاهی هم سامان صابریان جواب می د هند . یک سری هم هستند که فقط آد م را نگاه می کنند . مهرشاد مرتضوی مثل همیشه، خسته و کلافه ولو شد ه روی صند لی. حال و احوال هم بی نتیجه است. گویا کلی تیتر رد شد ه و اعصاب ند ارد . یک چیزهایی می گوید که راستش از یاد م می برم شان. محمد آقایی فرد کمی به راست می چرخد و کجکی نگاه می کند تا با هم سلام کنیم. مینا مهری حتی کجکی هم نگاه نمی کند . او د لش توجه ویژه می خواهد و سلام خصوصی. بند ه هم عمرا اگر د ریغ کنم. می رسیم به بانو قربانی فر، چه زود تر از من آمد ه باشد و چه د یرتر از من بیاید ، سلام را نمی شنود که بخواهد پاسخ بد هد . او همیشه د ر حال توضیح و توجیه عد ه ای است. عد ه ای که اغلب توجیه هم نمی شوند و باعث می شوند طوفان میرا از نواحی کنار پنجره تحریریه آغاز شود و د ر حالی که کل تحریریه را با سرعت د رمی نورد د ، سامان صابریان سیاسی را با خود ببرد . حالا بگرد ید و پید ا کنید سامان را. د ر باز می شود و د کتر خرمی، سرد بیرِ خند ان و آرام قانون وارد می شود . خیلی نامحسوس که نصف تحریریه متوجه آمد نش نمی شوند . ساعت از 15 گذشته است. کم کم همه تحریریه رسید ه اند . وحید ه کریمی حقوق و قضا با خبرنگارانش، ریز ریز می خند د من هم با ترس و لرز و تمرکزی که اگر د ر کنکورم د اشتم، رتبه برتر شد ه بود ، د ر حال خواند ن طنز آید ین سیارسریع هستم که میرا قربانی فر جیغ می زند : «پس این فرشید کجاااااااااست؟». فرشید اسحاقی اجتماعی باز هم د یر آمد ه. گزارش یکش معلوم نیست و صفحه اش بلاتکلیف است. هر بار که یکی میرا را عصبانی می کند و د اد ش را د ر می آورد ، برمی گرد م و نگاهی به چهره شیوا نیک وظیفه خبرنگار جد ید اقتصاد ی می اند ازم که انگار برق سه فاز به او وصل کرد ه اند . این بشر آنقد ر ملو و یواش است که آد م نمی د اند با چه تن صد ایی با او صحبت کند که چینی نازکش ترک نخورد . د ر همین گیر و د ار نیامد ن فرشید و عصبانیت میرا و بهت شیوا، نجمه جمشید ی د ر حالی که یوتیوب را شخم می زند و انگار به صند لی میخ شد ه است، میرا را صد ا می زند و یکهو گویی میخش کند ه شد ه باشد ، از جا می پرد و تق تق تق می رود بالای سر میرای عصبانی.(تق تق تق: صد ای تنها کفش های پاشنه بلند تحریریه) سوالش را چند بار می پرسد تا میرا حواسش جمع شود و جواب بد هد . احسان کاظمی، صفحه آرای همیشه معترض «بی قانون» باز هم د یر رسید ه است ولی به محض رسید نش سرش خراب می شوم که شروع کند . ساعت چند د قیقه ای از 17 می گذرد که همسرش زنگ می زند . چند ستون را با گرد ن کج جمع می کند و د ر تمام این مد ت می گوید : «باشه، نه، آره، خب، کی؟ کِی؟ نه، نه، نه». وارد قسمت فنی که می شوم اولین نفر سحر آویژه نشسته است. سرش د ر گوشی و د ر همان پوزیشن جواب می د هد . الهه پیربرناش عروسک جناب خان را بغل کرد ه و باز معلوم نیست از چه کسی شاکی است که د ارد بر باد می د هد ش. کنار الهه، جواد نشسته است. باور بفرمایید از د یوار صد ا د ر می آید از آقا جواد نه. حالا د یگر علیرضا صد یقی هم از خواب بید ار شد ه و به تحریریه رسید ه. کیوان وارثی نیشخط که مد یرهنری روزنامه هم هست، یک پایش بخش فنی است و مواظب است که یک وقت من و احسان کاظمی یکد یگر را نکشیم و یک پایش هم پیش علیرضا صد یقی است که ببیند کارتون های صفحه شان کی می رسد . 15/17 می شود و میرا یاد ش می آید شورای تیتر باید بروند . باید آنقد ر با صد ای بلند جمله «بچه هاااا شورای تیتر» را تکرار کند تا از جایشان تکان بخورند . فرشید اسحاقی که بالاخره رسید ه روزنامه و د ارد گوشی بازی می کند ، با وحید ه کریمی مسابقه د ارند که ببینند چه کسی زود تر می رود به شورا. کیوان وارثی نگاه نامطمئنی به ما می اند ازد ولی مجبور است برود جلسه.  پرینت صفحات را برای تصحیح و سرد بیر می گیرم. چالش من و تصحیح با یکد یگر بر سر غلط های املایی است. گاهی اوقات خود م هم نمی د انم غلط املایی بعضی مطالب عمد ی است یا اینکه... بعضی ها د یکته چند می شد ه اند د ر مد رسه؟ ساعت 18 می شود . مسعود مرعشی سرد سته بی قانون ها می رسد . صفحات را می خواند و از فاصله بین تیتر و روتیتر و عکس مطلب فلانی ایراد می گیرد . بچه های حقوق و قضا رفته اند اما سرد بیر هنوز صفحات ما را نخواند ه. اقتصاد می رود ، سرزمین می رود ولی ما هنوز خواند ه نشد یم. اجتماعی که می رود تازه احسان پیربرناش ورزشی می آید . الهه برای براد ر عصرانه می آورد . سرد بیر تازه صفحات ما را د ست گرفته. حالا فقط ما ماند ه ایم و آنهایی که باید تا لحظه آخر باشند و صفحه 1 را ببند ند . تحریریه خلوت است و هربار خبر جد ید ی برسد ، فریاد میرا بلند می شود و همه را میخکوب می کند . سامان صابریان یکی د ر میان می گوید : «بابا د اریم کار می کنیمااا». سرد بیر سر شوخی را باز می کند و می خواهد با خوش مشربی کسالت را از لحظه آخری های تحریریه د ور کند . تا 8 صفحات ما خواند ه و تایید می شود و وقت رفتن است. یک خد احافظی بلند که د و نفر شاید جواب بد هند . پیش به سوی فرد ا....


چهارشنبه ، ۶آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قانون]
[مشاهده در: www.ghanoondaily.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن