واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: «نسخ» در تشريعيات و «بداء» در تكوينيات است
گروه انديشه: موضوع «نسخ» و «بداء» از آن جهت كه سبب تغيير در يك امر ميشوند مشترك هستند، اما «نسخ» در تشريعيات و «بداء» در تكوينيات حاصل ميشوند.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، نسخ در قرآن يكى از مسائل بحثانگيز به شمار مىرود؛ زيرا اين سؤال پيشمىآيد كه چرا بايد در قرآن آيات منسوخه وجود داشته باشد تا احيانا موجب گمراهى شود و برخى آيه منسوخى را محكم بپندارند و به آن استناد كنند؟ اساسا وجود آيه منسوخ در قرآن چه فايدهاى مىتواند داشته باشد؟ از اين قبيل شبهات كه در جاى خود مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
نسخ نزد پيشينيان مفهومى گستردهتر از مفهوم كنونى داشته است. در گذشته هرگونه تغيير در حكم پيشين را نسخ مىگفتند،در حالىكه نسخ مصطلح امروز جايگزين كردن حكم جديد به جاى حكم قديم است. بدين ترتيب نسخ در نزد پيشينيان تخصيص عام يا تقييد اطلاق را نيز شامل مىشود. ولى امروزه تنها به همان جايگزينى حكمى به جاى حكمى ديگر گفته مىشود، به اين معنا كه حكم سابق به كلى منسوخ و حكم ناسخ جاى آن را بگيرد. تمامى شبهات و بحثها در مورد همين معناى اخير است.
اهميت بحث نسخ موقعى روشن مىشود كه پذيرفته شود در قرآن آيات منسوخه در كنار آيات محكمه (غير منسوخه) وجود دارد. در اين صورت براى يك محقق معارف قرآنى ضرورت مىيابد تا آيات منسوخه را بشناسد و آنها را از آيات محكمه جدا سازد. يك فقيه كه در صدد استنباط احكام فقهى از قرآن است، يا يك متكلم كه به دنبال دريافت معارف قرآنى است، بايد توان تشخيص آيات محكمه را داشته باشد. يك فقيه در مقام فتوى و يك قاضى به هنگام صدور حكم، لازم است هوشيار باشد تا مبادا آيات منسوخه را مورد فتوى يا قضا قرار داده باشد.
«ابو عبدالرحمان سلمى» گويد كه: مولا اميرالمؤمنين(ع) با يكى از قاضيان كوفه روبرو شد. از او پرسيد: «آيا آيات ناسخه را جدا از آيات منسوخه مىشناسى؟» آن قاضى گفت: «نه»، آنگاه حضرت(ع) فرمودند: «در اين صورت هم خود را نابود كرده و هم ديگران را نابود ساختهاى.»
در هر حركت اصلاحى و رو به پيش، لازمه تكامل، نسخ برخى آييننامهها ودستورالعملها است؛ زيرا در يك حركت تدريجى وجود مراحل پىدرپى و تغيير شرايط، لزوم بازنگرى در برنامهها را ضرورى مىسازد. البته اين تا موقعى است كه حركت به رشد نهايى و كمال مقصود نرسيده باشد. هرگاه برنامهها تكامل يافت مسأله نسخ نيز منتفى مىشود؛ لذا نسخ در يك شريعت تا موقعى است كه پيامبر حيات داشته باشد و فوت وى ديگر جايى براى نسخ در شريعتباقى نمىگذارد.
نسخ پياپى در يك شريعت نوبنياد همانند نسخههاى طبيب است كه با شرايط و احوال مريض تغيير پيدا مىكند. نسخه ديروز در جاى خود مفيد و نسخه امروز نيز در جاى خود مفيد است؛ لذا خداوند مىفرمايد: «مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (106سوره مباركه بقرة)» هر گونه نسخ كه صورت مىگيرد هر يك در جاى خود درست بوده و نسبت به شرايط، رعايت اصلح شده است.
مقصود از «خير منها او مثلها» لحاظ دو حالت است؛ اگر حكم ديروز را نسبت به شرايط امروز بنگرى، حكم امروز اصلح (خير) است و اگر هر يك را در جاى خود بنگرى هر دو حكم همانند هستند؛ زيرا هر يك با شرايط متناسب خود توافق كامل دارد.
فرق ميان نسخ و «انساء» در آن است كه اگر حكم سابق هنوز زنده است ولى شرايط تغيير يافته و حكم جديدى را مقتضى ساخته است، آن را نسخ مستقيم مىگوييم. اما اگر حكم سابق بر اثر گذشت زمان به دست فراموشى سپرده شده و از يادها رفته يا تحريف شده است، آن را «انساء»مىناميم، به اين معنا كه اين حكم از يادها برده شده است.
خلاصه در آيه كريمه مىفرمايد چه نسخ مستقيم صورت گيرد يا حكم سابق فراموش شده باشد و از نو حكم تازه آورده شود، در هر دو صورت رعايت اصلح شده است و آنچه به صلاح مردم است بر آنان عرضه مىشود. اين آيه مىخواهد اين شبهه را بزدايد كه در نسخ احكام يا شرايع هيچگونه اشتباه يا تغيير در رأى كه حاكى از پىبردن به ناروايى حكم سابق باشد رخ نداده است، بلكه هر يك در جاى خود رواست.
بعضي از تقديرات خداوند متعال به گونهاي است كه جز خودش هيچ كس حتي فرشتگان و پيامبران از آنها مطلع نيستند و در واقع جزو علوم اختصاصي خداوندي است و اين تقديرات حتما اتفاق خواهد افتاد كه «بداء» نيز جزو همين قسمت است، اما برخي ديگر از تقديرات الهي را خداوند به فرشتگان و پيامبران اطلاع ميدهد و اعلام ميكند كه انجام اين كار حتمي است و غير قابل تغيير؛ مانند طوفان نوح كه خداوند حتي به پيامبرش دستور ميدهد كه اين طوفان اتفاق خواهد افتاد و نبايد در حق كسي شفاعت و دعايي بكند.
چنانكه امام رضا(ع) فرمودند: «علم خدا دو گونه است يك نوع آن همان است كه به فرشتگان و پيامبرانش اطلاع داده و در اينگونه علوم و تقديرات تغييراتي رخ نميدهد و نوع دوم همان علوم و تقديراتي است كه پوشيده نگهداشته و كسي را بر آن مطلع و آگاه نساخته است.» در اينگونه علوم است كه بداء جريان دارد، خداوند آنچه را كه بخواهد مقدم ميدارد و آنچه را كه بخواهد به تأخير مياندازد و هر طور كه بخواهد آن را تغيير ميدهد و يا تثبيت ميكند.
بعضي از تقديرات خداوندي نيز وجود دارد كه وجودشان مشروط به چيزي است؛ يعني مقدراتي كه خداوند به وقوع پيوستنشان را تابع شرايط و مصلحتي قرار داد است كه اگر آن شرايط محقق شد، اين مقدرات نيز تحقق خواهد يافت و اگر آن شرايط محقق نشد، اين مقدرات نيز تحقيق نمييابد؛ مثلا شخص سالمي كه بيمار شود و خداوند مقدر فرموده كه اگر به پزشك مراجعه كند او خوب ميشود و اگر به پزشك نرود و مثلا دعا كند ميميرد، اگر چنين كسي به پزشك مراجعه كرد صحتش را درمييابد و اگر مراجعه نكند خواهد مرد؛ يعني شرط تحقق سلامتي اين بيمار، مراجعه به دكتر بوده كه وي مراجعه نكرده است.
يا در مورد قوم حضرت يونس(ع) خداوند به حضرت يونس(ع) وحي كرد كه پس از سه روز قومش هلاك ميشوند، زمانيكه حضرت يونس(ع) قومش را ترك گفت و نشانههاي عذاب آشكار شد قوم وي توبه كردند، خداوند با قبول توبه آنها، عذاب را نيز از آنها دور كرد. در اينجا به اصطلاح بداء حاصل شده و علت آن نيز اين است كه خداوند اين قوم را به خاطر بد دينيشان و عدم ايمان به خدا و پيروي نكردن از پيامبرش ميخواست عذاب بكند حال كه اين قوم تصميم به اطاعت از خدا و پيامبر كردند ديگر جايي براي عذاب نيست و اين تقدير خداوندي است.
اعتقاد داشتن به بداء (نعوذ بالله) نه تنها نسبت جهل دادن به خداوند متعال نيست، بلكه فوايدي نيز دارد كه در زير به چند مورد بسنده ميكنيم؛ اعتقاد به بداء سبب توجه دادن انسان به قدرت خداوند در تمام مراحل خلقت است؛ يعني براي انسان آشكار ميشود كه اگر چيزي به وجود ميآيد و يا برعكس از بين ميرود، و يا تغييري در جهان روي ميدهد، همگي به سبب قدرت و تقدير خداوندي است و اينكه بداء سبب ميشود انسان متوجه خداي خويش باشد، از وي درخواست رفع مشكلات و يا برخورداري از نعمتي را كند، چون در سايه اعتقاد به خدا ميداند كه خداوند ميتواند سرنوشتش را تغيير دهد و به حالتي بهتر از وضع كنوني تبديل كند.
پس بدائي كه شيعه بدان معتقد است (نعوذ بالله) به معني جهل خداوندي نيست، بلكه به مفهوم اظهار است؛ يعني آنچه از تقديرات الهي كه براي بشر، مجهول و ناروشن بود براي وي آشكار شود؛ زيرا همچنانكه گفتيم خداوند دو نوع تقدير دارد كه يك نوع آن مخفي است و كسي از آن مطلع نيست كه بداء نيز جزو همين مقدرات است.
مسأله بداء در تكوينيات است، كه مردم بر حسب ظاهر بر ثبوتچيزى گمان داشته و از واقع بىخبرند كه تبدل مىيابد و در موقع خود بر آن آگاه مىشوند و گمان مىبرند بداء حاصل گشته است؛ لذا دو مسأله نسخ و بداء در اين جهت با هم يكسانند، جز آنكه نسخ در تشريعيات است و بداء در تكوينيات. آيهمربوط به نسخ را ياد آور شديم. آيه مربوط به بداء در سوره رعد آمده: «يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴿39﴾؛ يعنى خداوند بر مىدارد آنچه را كه بر حسب ظاهر حالت ثبات دارد و ثبات مىبخشد آنچه را كه بر حسب ظاهر حالت زوال دارد.» علم به ثبات و زوال واقعى هر چيز نزد خدا مضبوط است.*
*منابع: التمهيد في علومالقرآن، آيتالله محمدهادي معرفت، انتشارات التمهيد؛ دانشنامه رشد.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 402]