تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روز قيامت محبوب‏ترين آدميان نزد خداوند فرمان‏برترينِ آنها از او است
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804886233




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تحریف‌های پیشرفته هاشمی از رهبر معظم انقلاب/ آیت الله خامنه‌ای رفیق قدیمی یا ولی فقیه؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تحریف‌های پیشرفته هاشمی از رهبر معظم انقلاب/ آیت الله خامنه‌ای رفیق قدیمی یا ولی فقیه؟
وقتی روابط از فاز رابطه ولی فقیه و یکی از کارگزاران نظام اسلامی به فاز دو دوست قدیمی پنجاه وچندساله تقلیل یافت، دیگر مخالفت هاشمی با آیت الله خامنه‌ای نه به معنای مخالفت با ولایت فقیه و تقابل با ایشان، بلکه به معنای اختلاف نظر دو رفیق صمیمی و قدیمی معنا می‌شود.

خبرگزاری فارس: تحریف‌های پیشرفته هاشمی از رهبر معظم انقلاب/ آیت الله خامنه‌ای رفیق قدیمی یا ولی فقیه؟



به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، محمد امین فرج اللهی طی یادداشتی در رجا نیوز نوشت: «.. من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف‌نظر دارم، که طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس‌جمهور [احمدی‌نژاد] از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‌نظر بود، الان هم هست؛ هم درزمینه مسائل خارجی اختلاف‌نظر دارند، هم درزمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلاف‌نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف‌نظر دارند؛ و نظر آقای رئیس‌جمهور به نظر بنده نزدیک‌تر است.»   به گزارش رجانیوز به نقل از نشریه رمز عبور این جملات رهبرمعظم انقلاب در نمازجمعه تاریخی 29 خرداد 88 را می‌توان سرآغاز اعلام علنی اختلاف‌نظر ایشان با هاشمی‌رفسنجانی دانست. اختلاف‌نظری که سابقه‌ای چند 10ساله دارد و در سال‌های حاکمیت دولت‌سازندگی نیز بروزهایی داشته و جنسش نه از جنس تفاوت‌دیدگاه دو شخصیت روحانی، بلکه از جنس اختلاف بین ولی‌فقیه جامعه و یکی از کارگزاران نظام است. اختلاف‌نظر و تفاوت دیدگاه با ولی‌فقیه جرم نیست که حالا پس از سال‌ها به خاطرش کسی مورد ملامت و سرزنش قرار بگیرد، بلکه این مسأله وقتی مهم می‌شود که ریشه، چگونگی و نتیجه آن‌ها توسط راویانِ ناصادقِ تاریخ تحریف‌شده و منجر به ارائه روایتی غیرواقعی از تاریخ ‌انقلاب شود. با مروری بر سخنان رهبرمعظم انقلاب می‌توان تعابیر بی‌نظیری را در تعریف و تمجید از شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی مشاهده کرد. چه هنگامی‌که از او در قامت رئیس‌جمهور تعریف می‌کنند و چه هنگامی‌که از او به‌عنوان یک فرد انقلابی دفاع می‌کنند. اما حفظ و پاسداری از اصول انقلاب و راه امام‌خمینی برای آیت‌الله خامنه‌ای مهم‌تر از هر چیزی است و بنابراین اگر مرزبندی و اعلام مخالفتی با جریانی یا شخصیتی می‌کنند، آنجایی است که برای نقض این اصول احساس خطر کنند.   نگاهی به مواضع و عملکرد هاشمی رفسنجانی و مواضع رهبری طی 10 سال اخیر نشان می‌دهد همان‌طور که رهبرانقلاب گفته‌اند هاشمی در سه‌زمینه « مسائل خارجی، نحوه اجرای عدالت و برخی مسائل فرهنگی» دیدگاه‌های متفاوتی دارد. او در سیاست‌خارجی معتقد به تنش‌زدایی –به معنای غربی و لیبرال کلمه و کوتاه‌آمدن در برابر دشمنان-، در مسائل اقتصادی معتقد به مدل توسعه غربی- که بهترین نمودش همان جمله معروف برخی باید زیر چرخ‌های توسعه له شوند است- و درزمینه مسائل فرهنگی معتقد به تسامح و تساهل لیبرالیستی است. در مقابل رهبرانقلاب در سیاست‌خارجی معتقد به پیگیری سیاست‌خارجی پویای معتقد بر اصول اساسی انقلاب و امام یعنی عزت، حکمت و مصلحت، در مسائل اقتصادی معتقد به پیشرفت همراه با عدالت، و درزمینه مسائل فرهنگی معتقد به عدم تسامح و تساهل و پایبندی و تأکید بر اصول اسلامی هستند. این اختلاف‌نظرها در حالی است که در کارنامه عملکرد هاشمی در دوران حیات امام نیز اختلاف‌نظرهایی با امام در موضوعات مهم ازجمله جنگ –که شاید مهم‌ترین بروز آن در دو شعار« جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از عالم »و » جنگ جنگ تا یک پیروزی » قابل مشاهده است. وجود اختلاف‌نظر بین مسئولان نظام امری طبیعی است و فی‌ذاته مضر نیست، اما اگر این اختلاف‌نظر به صف‌بندی و تشکیل جناحی در مقابل رهبری منجر شود آن‌وقت است که می‌توان آن را مضر دانست.   روایتی که هاشمی از این اختلافات – چه در زمان امام و چه خصوصاً در زمان رهبرمعظم انقلاب- ارائه می‌دهد، تصویری خلاف‌واقع است. به تعبیر روشن‌تر او برای اثبات ادعای امروز خود، همه واقعیتی را که در گذشته اتفاق افتاده نمی‌گوید. خطر این مسأله وقتی بیشتر می‌شود که این روایت‌ها به خاطر راوی‌شان بر تاریخ غالب شوند.

نامه بی‌جواب من به امام یعنی موافقت امام الف) شاید بتوان مهم‌ترین نمونه این تحریف و مصادره غلط را خاطره هاشمی راجع به نظر امام درباره رابطه با امریکا دانست. او بهار 91 در مصاحبه‌ای گفت:    « من در سال‌های آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه 7 موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که ... گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی، جنگ عراق علیه ایران بود. نوشتم شما در زمان حیات خودتان جنگ را تا بیست سال و تا آخرین نفس مطرح کرده‌اید. آیا معنی آن این است که آن‌هایی که پیرو شما هستند باید تا آخرین نفس بجنگند؟ …مسأله بعدی…. مسأله دیگر، شورای نگهبان بود…مسائل دیگری هم بود که من از ایشان خواستم ازجمله مسأله رابطه با امریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با امریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. امریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با امریکا، چین با امریکا و روسیه با امریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با امریکا مذاکره نکنیم؟ »   نامه‌ای که از سوی امام بی‌جواب می‌ماند، اما سکوت و بی‌پاسخ گذاشتنش از سوی تیم همسو با هاشمی به موافقت امام تعبیر می‌شود. با افزایش انتقادات نسبت به این سخنان هاشمی، محمد هاشمی در مصاحبه‌ای اینگونه به دفاع و توجیه خاطره مذکور برمی‌آید: « در شرایطی که آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی آن نامه را به محضرامام (ره) نوشتند، به اصل مذاکره هم ایرادی نبوده است، چون شیوه امام‌خمینی (ره) نفی مذاکره نبود. من در این مورد خاطره‌هایی از حضرت امام دارم که نقل آن می‌تواند مفید باشد »2 این‌ها در حالی است که امام‌راحل در ماه‌های پایانی عمرشان همچنان بر ضدیت با امریکا و استکبار تأکید داشته‌اند و نامه‌ها و سخنرانی‌های ایشان مؤید این مطلب است. ضمن اینکه اگر امام نظرات نامه هاشمی را درست می‌دانستند، ترتیب اثر می‌دادند ولی نه در مواضعشان و نه در عملکردشان هیچ تغییری در مواضع ضدامریکایی‌شان و تلاشی برای بهبود روابط نمی‌کنند.

دادگاه واقعی، اعدام خیالی ب) تابستان 93 مصاحبه‌ای از سردار رحیم‌صفوی منتشر شد که شامل انتقاداتی صریح از مدیریت هاشمی در جنگ بود. مدتی بعد هاشمی دریکی از سخنرانی‌های خود با اشاره به این مصاحبه، با طرح موضوع دادگاه‌های پایان جنگ ادعاهای جدیدی را مطرح می‌کند. غلامعلی رجایی از قلم‌به‌دستان اطراف هاشمی سخنان او را اینگونه روایت می‌کند: « کی از فرماندهان - سردار-که من آخرین بار او را خوب نجات دادم این روزها می‌بینم گاهی حرف‌هایی می‌زند! سپس گفت وی فاو را با آن همه امکانات و اموال گذاشت و برگشت از روی پلی که با زحمت ساخته بودیم.   می‌گفت پس از این عقب‌نشینی که برای سامان دادن نیروهای جبهه به جنوب رفته بود، مرحوم خلخالی به او مراجعه کرده و گفته بود آمده است بخاطر از دست دادن فاو دادن تلفات زیاد سه نفر از فرماندهان سپاه و جنگ را اعدام کند چون باعث این همه خسارت و ضرر به کشور ضرر شده و کشور را در وضعیت بسیار بدی قرار داده بودند.   می‌گفت به آقای خلخالی گفتم شما که الآن قاضی دادگاه جنگ نیستی، قاضی دادگاه انقلابی. گفت بالاخره قاضی منصوب امام که هستم گفتم دلایلت را برای محاکمه بنویس و استدلال کن تا آخر جنگ که دادگاه تشکیل شود. می‌گفت حتی در آخر جنگ که امام دادگاه رسیدگی به تخلفات فرماندهان را زیر نظر من تشکیل دادند که متشکل از چند نفر از قضات برجسته بودند و زیر نظر من کار می‌کردند، تمایل بود بعضی‌ها را اعدام کنند علت این تصمیم به عملیات خیبر برمی‌گشت که در آن الحاق بین نیروها از جزیره و بیرون جزیره ممکن نشد و یک گردان نیروی ما به‌کلی نابود شد.   می‌گفتند خیلی از بزرگان -ازجمله رئیس‌جمهور وقت- می‌خواستند فرماندهانی که باعث این تلفات شده بودند اعدام شوند اما من اجازه ندادم که دادگاه نظامی با این نیروها که با خلوص جنگیده بودند و البته گاهی هم ضعف نشان داده بودند برخورد کند. عملاً می‌گفت وی باعث نجات جان آن‌ها از اعدام شده است ولی حالا اینگونه با او رفتار می‌کنند »   طرح ادعای « برخورد دادگاه‌های پایان جنگ با فرماندهان مقصر ناکامی‌های چند ماه آخر جنگ » دستمایه گزارشی مفصل برای سایت بی‌بی‌سی فارسی می‌شود که با اتکای به این سخنان هاشمی، عملکرد فرماندهان دفاع‌مقدس را زیر سؤال می‌برد. همچنین ادعای هاشمی درباره موافقت رئیس‌جمهور وقت -آیت‌الله خامنه‌ای- با این برخورد نیز موردتوجه قرار می‌گیرد. مدتی بعد سایت رهبرمعظم انقلاب، اقدام به انتشار گزارشی تفصیلی با عنوان « قصورِ بدون مقصر»کرده و به بازخوانی ماجرای دادگاه‌های پایان جنگ و موضع آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به آن می‌پردازد. نهایتاً مشخص می‌شود که اولاً هیچ برخوردی از جانب این دادگاه‌ها با فرماندهان عالی جنگ صورت نگرفته و آیت‌الله خامنه‌ای نیز در آن زمان از مخالفین برخورد با برخی فرماندهان به‌عنوان « مقصرِ ناکامی‌ها » بوده‌اند و حتی طرح بحث قصور بدون مقصر توسط ایشان در نمازجمعه نیز طراحی مشترک ایشان و هاشمی برای زیرفشار قرار نگرفتن فرماندهان عالی جنگ بوده است.   حجت‌الاسلام‌والمسلمین رازینی رئیس دادگاه مذکور نیز در مصاحبه‌ای ادعاهای هاشمی را رد می‌کند. معلوم نیست طرح این ادعاهای نادرست و خلاف‌واقع توسط هاشمی، ناشی از کهولت‌سن و فراموشی ناشی از آن بوده یا آگاهانه و عامدانه بوده است. خاطره‌ای که یکسال بعد تکذیب شد ج) شهریورماه 93 هاشمی در بازدید از منزل شهیدقدوسی، مدعی می‌شود آیت‌الله مصباح مبارزه با رژیم شاه را حرام می‌دانسته و آیت‌الله خامنه‌ای به همین خاطر از سال 48 تا پیروزی انقلاب با او قهر بودند. سایت هاشمی سخنانش را اینگونه روایت می‌کند: « نام شخصیتی را هم می‌برد در مصداقش -که البته من نمی‌نویسم!- شخصیتی که این روزها خیلی از اسلام و انقلاب می‌گوید. از امام می‌گوید ولی در سال 48 در اوج غربت امام گفت: من دیگر مبارزه نمی‌کنم. مبارزه حرام است! می‌خواهم کار علمی و فرهنگی کنم. هاشمی می‌گوید از کم‌فروشی این آقا کار بجایی رسید که رهبری 10 سال -تا ابتدای انقلاب- با او قهر بودند. هاشمی می‌گوید این‌ها خون به دل امام کردند... آقای هاشمی خاطره‌ای هم در همین ارتباط تعریف می‌کند. خاطره‌ای از همراهی با آقای خامنه‌ای برای مجاب کردن همین آقا برای ادامه مبارزه. موضوع خاطره هم مربوط به سال 48 است. هاشمی می‌گوید دونفری -به اتفاق آقای خامنه‌ای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می‌دانم، به جامعه مدرسین هم گفته‌ام مبارزه با شاه حرام است! آقای خامنه‌ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه‌ای که مجاهدین و چپی‌ها در آن باشند، حرام است! آقای خامنه‌ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرف‌ها خراب نکن! آقای هاشمی در ادامه می‌گوید رهبری از سال 48 تا سال 57 با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد. »   پس از انتشار این خاطره، جریان رسانه‌ای همسو با هاشمی، حملات خود علیه آیت‌الله مصباح را حول « قهر 10 ساله رهبری باآیت‌الله مصباح » سامان دادند. غافل از آنکه آیت‌الله مصباح در مصاحبه با اولین شماره نشریه « یادآور »در خرداد 1387 ماجرای این ملاقات و واقعیت‌های آن را توضیح داده‌اند. ماجرا از این قرار است که با وجود مخالفت امام با تأیید سازمان مجاهدین‌خلق، هاشمی رفسنجانی و تعدادی دیگر از روحانیون مبارز انقلابی مشی تأیید این سازمان و تأمین نیازهای مالی آن‌ها را در پیش می‌گیرند. آیت‌الله مصباح که به خاطر مشی التقاطی آن‌ها و مخالفت امام با این جمع همکاری نمی‌کند به مخالفت با مبارزه متهم می‌شود. آیت‌الله مصباح در همین مصاحبه با ذکر خاطره‌ای از دیدارشان با آیت‌الله خامنه‌ای در سال 60 گفته‌اند: « در اولین ملاقاتی که بنده در آن مقطع با رهبر معظم انقلاب داشتم، ایشان فرمودند: « آن آقایی که یک‌وقتی از این‌ها حمایت و حتی به آن‌ها کمک مالی می‌کرد، حالا به‌اشتباه خودش پی برده و درصدد جبران برآمده». گویا این دیدار، ملاقاتی را که قبل از انقلاب با ایشان و با آن شخص داشتیم، تداعی کرد. در آن دوران، آن شخص، مرا بسیار تشویق می‌کرد که با مجاهدین همکاری کنم. و من می‌گفتم: من این‌ها را نمی‌شناسم و تا کسی را نشناسم زیر علم او نمی‌روم. آقا هم ناظر مذاکره ما بودند و فقط سکوت کردند» چه کسی با عفو مهدی مخالفت کرد د) تیرماه 1394 پس از آن‌که بالاخره مهدی‌هاشمی رفسنجانی محاکمه و راهی زندان شده بود، پدرش به نقل خاطره‌ای درباره نامه‌نگاری مهدی با رهبری درباره عفو پرداخت. سایت هاشمی در 23 تیرماه خاطره دیدارش با مهدی را اینگونه روایت می‌کند: « مهدی به من گفت که اینان می‌گویند دو راه داری، یا در چند خط از رهبری تقاضای عفو کن و یا باید این پرونده طولانی و چند هزار صفحه‌ای را ادامه دهی.   ایشان افزود: خود مهدی به من گفت علی‌رغم اینکه خود چنین میلی ندارم چون می‌دانم جرمی مرتکب نشده‌ام، اما اگر شما و رهبر معظم انقلاب بخواهید این کار را می‌کنم که من به ایشان گفتم بگذارید با آقا مشورت کنم.   آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با تشریح ملاقات خویش با آیت‌الله خامنه‌ای در این خصوص، گفت: به ایشان عرض کردم که راضی به این نیستم که ایشان تقاضای عفو کند و شما بپذیرید، چون در نگاه جامعه انعکاس خوبی نخواهد داشت هم می‌گویند رهبر چرا به تقاضاهای عفو زندانیان دیگر توجه نمی‌کنند و هم می‌گویند هاشمی در پرونده پسرشان اعمال‌نفوذ کرد.   رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر اینکه آیت‌الله خامنه‌ای استدلال حرف‌های من را پذیرفتند، گفت: بعد از آن بود که به مهدی خبر دادیم هر طور که خودت می‌دانی، عمل کن و ایشان هم بر این نکته تأکید می‌کرد که چون می‌دانم گناهی نکرده‌ام بگذارید همه بفهمند و اگر هم گناهی کرده‌ام، بگذارید در همین دنیا محاکمه شوم و به مجازات برسم که سخت از مجازات آخرت می‌ترسم. »   پس از انتشار این سخنان هاشمی، یکی از مطلعین پرونده در مصاحبه با خبرگزاری فارس سخنان هاشمی را تکذیب کرده و ماجرا را اینگونه روایت می‌کند:  « بیش از یک ماه از بازداشت مهدی گذشته بود که به اسناد و مدارکی تازه که از سوی سازمان بازرسی وقت ارسال شده بود دست یافتیم.»   وی افزود: متعاقب دستیابی به این اسناد بار دیگر به مهدی هاشمی تفهیم اتهام شد و مهدی هاشمی با توجه به اطلاع از کشف این اسناد از ما خواست تا با پدر خود تماس بگیرد. متهم در این تماس به پدر خود گفت: این‌ها (منظور افراد مسئول در پرونده) به اسنادی دست یافتند که جرم مرا بسیار سنگین می‌کند.   در این تماس تلفنی مهدی از پدرش خواست برای گفتن پاره‌ای از مطالب با وی ملاقات حضوری کند. این در حالی بود که آقای هاشمی در بیشتر روزهای بازداشت مهدی حداقل یک بار به صورت تلفنی با وی صحبت می‌کرد.   با توجه به درخواست مهدی از پدرش آقای هاشمی ابتدا از دستگاه قضایی خواستند که مهدی را در جای دیگری غیر از زندان و دادسرا برای ملاقات بیاورند که این موضوع مورد موافقت قرار نگرفت زیرا دستگاه قضایی معتقد بود باید مانند سایر متهمین با وی برخورد شود.   پاسخ دستگاه قضایی به آیت‌الله هاشمی این بود که اگر شما ملاقاتی با فرزند خود می‌خواهید مثل سایر مردم به دادسرای مربوطه مراجعه کنید.   این فرد مطلع گفت: آقای هاشمی به دادسرای شهید مقدس آمدند و با اصرار خود در حیاط دادسرا با مهدی حدود یک ساعت ملاقات کردند.   مهدی خودش عنوان کرد که در این ملاقات از پدرش خواسته بوده تا با توجه به سنگین شدن جرایمش نامه‌ای بنویسد که این اتفاق افتاد و مهدی نامه را مستقیماً به تیم حفاظت پدرش تحویل داد.   متهم بعداً عنوان کرد: از پدرم خواسته‌ام تا به‌واسطه نامه‌ای که می‌نویسم از رهبر معظم انقلاب برای من در این مرحله درخواست عفو نماید.   وی افزود: روز چهارشنبه بعد از ملاقات یعنی باگذشت چند روز از آن دیدار مهدی در تماس تلفنی با پدرش نتیجه درخواستش را جویا شد که آقای هاشمی گفت: آقا (مقام معظم رهبری) با عفو شما موافقت نکردند.   این فرد گفت: در این لحظه مهدی با شنیدن این خبر طبیعتاً ناراحت شد و به گریه افتاد.> ملاحظه می‌شود که اینبار نیز روایت هاشمی از رهبرانقلاب با آنچه در واقع اتفاق افتاده کاملاً مغایرت دارد.   چرخش در وقتِ اضافه ه) ماجرای انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری نیز یکی از مسائلی است که هاشمی با تحریف آن، تعریف خاطرات از تأکیدات امام را عامل اصلی رأی‌آوری ایشان معرفی کرده است. در حالی که مروری بر خاطرات سایر اعضای خبرگان، ثابت می‌کند هاشمی و هیأت‌رئیسه خبرگان و تعدادی دیگر به دنبال رأی‌آوری شورای رهبری بوده‌اند و هاشمی نیز از ابتدای جلسه از بازگویی خاطرات و تأکیدات امام، خودداری می‌کرده است. آیت‌الله مجتهد شبستری در این‌باره می‌گوید: « آقای هاشمی در مقابل نقل نظر امام خمینی درباره آیت‌الله خامنه‌ای مقاومت می‌کرد و با اصرار برخی از نمایندگان در انتهای جلسه آن خاطرات را نقل کرد. در واقع نقل خاطرات آقای هاشمی اولاً در انتهای جلسه صورت گرفته بود و در واقع از جو حاکم بر مجلس خبرگان، نتیجه نهایی مشخص شده بود. ثانیاً نقل این خاطرات نه به میل شخصی آقای هاشمی، بلکه با نامه‌نگاری‌های نمایندگان و اعتراض بلند آن‌ها در صحن مجلس روی داد. آیت‌الله مجتهد شبستری درخصوص این وقایع می‌گوید:  بعد از ظهر جلسه تشکیل شد. ابتدا راجع به شورایی شدن رهبری صحبت شد زیرا آن موقع در قانون اساسی، رهبر یا شورای رهبری قید شده بود. در آن جلسه چنین مطرح شد که اگر شورای رهبری رأی بیاورد، کشور به‌واسطه شورا اداره شود. من بر اساس این صحبت‌ها فهمیدم که کار به درازا می‌انجامد. لذا یادداشتی نوشته و به هیأت‌رئیسه فرستادم و نوشتم این بحث را کوتاه کنید و مطالبی را که امام در مورد آیت‌الله خامنه‌ای فرموده بودند، مطرح شود. من یادداشت را به آقای طاهری خرم‌آبادی [منشی جلسه] فرستاده بودم و او هم نوشته مرا به آقای رفسنجانی داده بود. آقای رفسنجانی گفته بود فعلاً صبر کنید بحث شورا به جایی برسد و اگر شورا رأی نیاورد و افراد مطرح شدند، این موضوع را مطرح می‌کنیم.   من ساکت نشستم تا بحث شورا به اتمام برسد. شورا بالاخره رأی نیاورد. البته عده‌ای در اقلیت مایل به رهبری شورا بودند اما من از همان ابتدا با رهبری شورا موافق نبودم و با مخالفان بحث کردم و عوارض رهبری شورا را برایشان توضیح دادم که با اختلاف‌نظر بین شورا مملکت فلج می‌شود؛ پس بهتر است رهبری واحد حاکم باشد.   پس از روشن شدن تکلیف بحث شورا افراد را مطرح کردند. عده‌ای آیت‌الله گلپایگانی را پیشنهاد کردند و من دوباره از جا برخاستم و با صدای بلند به آقای هاشمی اعتراض کردم و گفتم من یادداشتی را به شما داده‌ام و الآن‌وقت قرائت آن رسیده، پس آن را بخوانید. آقای رفسنجانی نوشته مرا خواندند و گفتند آقای شبستری می‌خواهد من که حضور داشتم و جز شهود بودم توصیه‌های امام را در مورد آیت‌الله خامنه‌ای نقل کنم. من شنیده بودم که وقتی آیت‌الله خامنه‌ای به کره رفته و آنجا سخنرانی کرده بودند، تلویزیون پخش می‌کرد و حاج احمدآقا نیز در خدمت امام بود. حاج احمدآقا گفته بود ماشاءالله آیت‌الله خامنه‌ای خوب صحبت می‌کند و جلسه را خوب قبضه کرده است. پس از این حرف حاج احمدآقا، امام فرموده بود آقای خامنه‌ای شایستگی رهبری را دارد. علاوه بر این زمانی که آقای منتظری از قائم‌مقامی رهبری عزل شد، به امام گفته بودند حال که او را عزل کردید بعداً ما گرفتار خواهیم شد. امام در جواب این حرف فرموده بود: با وجود آقای خامنه‌ای شما غصه‌ای نداشته باشید. من این دو مورد را شنیده بودم و می‌دانستم که آقای رفسنجانی (به همراه آقای موسوی اردبیلی) جزو شاهدان است. لذا در آن یادداشت از آقای رفسنجانی خواستم که شهادت بدهید امام چنین مطلبی را بیان کرده بودند. آقای رفسنجانی رو به اعضای خبرگان کرد و گفت آقای شبستری از من می‌خواهند سخنان امام را به شما بگویم، آیا شما موافق هستید؟ همه اعضا گفتند: بله بگویید، اگر الان نگویید، پس کی می‌خواهید بگویید!  آقای رفسنجانی موضوع را مطرح کردند و شهادت دادند و گفتند که آن موقع آقای موسوی اردبیلی نیز شاهد بود. البته اگر شهادت آن‌ها هم نبود و اگر توصیه امام هم نبود، خواه‌ناخواه ما نمی‌توانستیم فردی اصلح‌تر از آیت‌الله خامنه‌ای پیدا کنیم، یعنی اگر توصیه امام هم مطرح نمی‌شد بالاخره آقای خامنه‌ای رأی می‌آورد منتها با مطرح کردن این امر، انتخاب ایشان به رهبری با سرعت و با رأی اکثریت قاطع اعضا انجام گرفت. » مصادره به مطلوب یا سوءاستفاده و) این یکی از عادات سیاسی همیشگی هاشمی است که ابتدائاً می‌کوشد با گرفتن تأییدی از امام یا رهبرانقلاب، هزینه آن اقدام را بردوش آن‌ها بیندازد. اگر موفق به گرفتن تأییدی نشد سکوت یا عدم‌نظردادن امام یا رهبرانقلاب را « تفسیر به موافقت» می‌کند. روایتی که هاشمی از ورود و ثبت‌نام خود در انتخابات ریاست‌جمهوری 92 ارائه می‌کند نیز، گویای تلاشی است که او برای گرفتن تأییدی از رهبرانقلاب داشته است. او در مصاحبه با مجله مثلث می‌گوید: « وقتی قانع شدم، گفتم : باید از رهبری بپرسم . چون معمولاً در کارهای مهم با ایشان مشورت می‌کنم. شب به ایشان تلفن کردم و موفق نشدم. صبح شنبه که به دفتر آمدم، اولین کارم این بود که گفتم : تلفن آقا را بگیرید تا صحبت کنم. گرفتاری داشتند و گویا جلسه‌ای بود که افراد زیادی بودند؛ تا ظهر وصل نشد. عصر خواستم که بگیرند و گفتند: موفق نشدیم. خودم به آقای حجازی در دفتر ایشان زنگ زدم و گفتم : با این ادله می‌خواهم نام نویسی کنم تا حماسه سیاسی خلق شود. شما به آقا اطلاع بدهید. قبلاً به ایشان گفته بودم که نمی‌آیم و نمی‌خواستم از رسانه‌ها بشنوند که من آمدم. آقای حجازی گفت : من فعلاً به آقا دسترسی ندارم. گفتم: من ساعت 5 می‌روم و پیش از آن حتماً به ایشان بگویید. 20 دقیقه بعد بود که گفت: من حرف شما را به رهبری گفتم و ایشان فرمودند پشت تلفن که نمی‌توانیم حرف بزنیم. بعداً همدیگر را می‌بینیم؛ این بود که رفتم ثبت نام کردم» این طبیعی است که رهبرمعظم انقلاب تابه‌حال در پاسخ به سؤال هیچ فردی نمی‌گویند شما در انتخابات ثبت‌نام نکنید و در خاطرات هیچ‌یک از سیاسیون نیز چنین چیزی بیان نشده است. اما تلاش هاشمی برای فرار از هزینه اقداماتش و انداختن این بار به روی دوش امام و رهبری بارها در تاریخ ثبت شده است. نمونه دیگر این تلاش‌ها و گره‌زدن اقدامات خود با تأییدات رهبری در مسأله سفر به عربستان مطرح می‌شود. سال 92 و 93 بارها بحث دعوت عربستان از هاشمی و سفر احتمالی‌اش به عربستان سوژه رسانه‌های همسو با او بود. اما هاشمی در پاسخ به سؤالات دراین‌باره، سفر را مشروط به موافقت رهبرانقلاب می‌کرد. محمدهاشمی نیز در یادداشتی با تیتر چرا هاشمی به عربستان نمی‌رود نوشت: « لازمه حل یک مشکل سیاسی، بین‌المللی و منطقه‌ای، دارابودن اختیارات است و باید امکانات و ابزاری داشته باشد و تنها رابطه شخصی دو نفر نمی‌تواند به حل موضوع کمک کند. با درنظر گرفتن این مسائل آقای هاشمی اظهارنظر کردند که وقت زیادی از آن نمی‌گذرد. آقای هاشمی گفت اگر رهبری بخواهند من می‌روم و معنایش این است که اگر رهبری بخواهند حتماً آقای هاشمی باید اختیارات و ابزاری داشته باشد که بنشینند و مذاکره کنند. چند کمیته تشکیل دهند و اهدافی را تعیین و به راه‌حل‌هایی برسند چون الان دیگر مسائل ایران و عربستان مثل گذشته مسائل دوجانبه نیست که می‌توانست با صحبت‌های آقای هاشمی که رئیس‌جمهور بودند و اختیاراتی داشتند و دستور ملک عبدا... که پادشاه بود، انجام شود » البته این تاکتیک « جوسازی، فشار و امتیازگیری» جواب نمی‌دهد و هیچ پالسی از جانب رهبرانقلاب برای اعطای اختیارات ویژه به هاشمی داده نمی‌شود. نکته جالبی که در رفتارشناسی سیاسی هاشمی به چشم می‌خورد این است که می‌کوشد با گره‌زدن تصمیمات و اقدامات خود به نظر رهبری، هزینه آن را به دوش ایشان بیندازد؛ اما توصیفش از اقدامات سایرین –اعم از دولت‌ها و شخصیت‌های سیاسی- طوری است که گویی رهبری در سایر تصمیمات و اقدامات نظام، ورودی ندارند. او درباره آخرین سفرش به عربستان می‌گوید: « قرار گذاشتیم که 7 کمیسیون تشکیل بدهیم. این راه‌حل هنوز هم معنا دارد. ولی زمان دولت قبل بود. اختلاف ما بر سر این شد که وقتی ما این طرح را به ایران آوردیم، با رهبری مطرح کنیم. ملک‌عبدالله در همانجا به من گفت که طرف من احمدی‌نژاد نباشد. رهبری طرف من باشد. رهبری طبق اصولی که دارند، گفتند: من دولت نیستم و بهتر است در مسائل اجرایی دخالت نکنم. ملک عبدالله هم خودش را رهبر عربستان می‌دانست و کسی را بالاتر از خودش نمی‌دانست. رهبری گفتند: این کار دولت است و من دولت را دور نمی‌زنم. آقای سعود فیصل برای اینکه مسأله را اجرایی کنند، به ایران آمد که دولت احمدی‌نژاد استقبال نکرد و طرح به هم ریخت. ملک عبدالله درست می‌دانست که اجرای این طرح در اداره دولت ایران نیست.» این سخن هاشمی شاید در لایه اولش تقصیر را متوجه دولت احمدی‌نژاد کند، اما در لایه زیرینش تقصیر به راه‌حل نرسیدن بهبود روابط را متوجه رهبری می‌داند که « من دولت نیستم و بهتر است در مسائل اجرایی دخالت نکنم». به عبارت روشن‌تر نتیجه این حرف این است که « ملک‌عبدالله درست می‌دانست که اجرای این طرح در اداره دولت ایران نیست » اما رهبری با نرفتن زیر بار طرح هاشمی-ملک‌عبدالله و سپردنش به دولت این فرصت را هدر داد. مثال دیگر، روایت هاشمی از تأییدات رهبری برای ورود کارگزاران به صحنه سیاسی کشور است. سایت او سخنان هاشمی در گردهمایی سراسری کارگزاران در مرداد 94 را اینگونه نقل می‌کند: « طبیعی بود که برای تهران از دو جناح و مستقل‌ها نیروهایی را معرفی کنیم، اما روحانیت مبارز که از یک جناح بودند، مایل بودند که هر 30 نامزد از جناح راست انتخاب شوند.  آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با تأکید بر این نکته که نفوذ، قدرت و شخصیت روحانیت در وحدت و محبوبیت بین مردم است، به منطق خویش در آن مقطع اشاره کرد و گفت: من می‌گفتم روحانیت باید حالت پدرانه خود را حفظ کند. ایشان در ادامه گفت: در جلسات روحانیت مبارز قبول کردند که 5 نفر از نیروهای خارج از جمع آن‌ها باشند که تصویب شد، اما بعدها آقای ناطق نوری خبر داد که اعضای گروهای همسوی جامعه می‌گویند ما خودمان رأی داریم و چرا باید رأی خود را به دیگران بدهیم. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان سخنان خود و ناطق نوری در این باره گفت: وقتی به نتیجه نرسیدیم، قرار شد با رهبری در میان بگذاریم که ایشان گفتند چرا می‌خواهید دست دیگران را ببندید و آن‌ها هم نامزد معرفی کنند که در این صورت با رقابت انتخابات واقعی‌تر و صندوق‌های رأی پر می‌شود.  آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با اشاره به بیانیه آغازین کارگزاران گفت: دو بیانیه، زلزله‌ای در فضای انتخاباتی جامعه انداخت و رقبا ترسیدند که متوسل به رهبری شدند. ایشان با یادآوری شروط رهبری برای ورود و عدم ورود وزرا در لیست کارگزاران، گفت: وقتی کارگزاران شروط را شنیدند، پیش من آمدند و گفتند اگر رهبری راضی نیستند، ادامه ندهیم که من با رهبری تلفنی صحبت کردم و ایشان از زاویه پر کردن صندوق‌ها گفتند که معاونان و شهردار تهران می‌توانند برای نامزدها لیست بدهند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با تأکید بر اینکه «منطق من حفظ جایگاه روحانیت و عدم القای اختلاف بین من و رهبری بود>، گفت: وقتی دیدم آن‌ها دارند برای بیانیه امضا می‌گیرند، ماجرا را به رهبری گفتم و ایشان هم دوباره تأکید کردند که مانع حضور این گروه نشویم»  این سخنان در حالی است که ناطق نوری روایتی دیگر از این ماجرا دارد. او در خاطرات خود می‌گوید: « در رابطه با مجلس پنجم، قبلأ کار کارشناسی انجام و لیست هم تهیه شده بود. همچنین قرار شد در شورای مرکزی جامعه روحانیت، رأی‌گیری مخفی یا علنی هم برای انتخاب عده‌ای انجام شود. تا اینکه مطرح شد جریان‌های دیگری هم هستند و می‌خواهند لیست بدهند. استنباط من این است که – ظاهراً با آقای هاشمی – صحبت کرده بودند و تصمیم داشتند که یک تشکیلاتی راه بیندازند و فقط به دنبال بهانه بودند که توجیهی برای تشکیلاتشان بیابند. آقای هاشمی گفتند: یک عده‌ای هستند که خواست‌هایی دارند و اگر شما به خواسته‌هایشان عمل کنید، آن‌ها لیست نخواهند داد. در غیر این صورت، آن‌ها اقدام به تهیه لیست می‌کنند. خواسته آن‌ها این بود که حداقل پنج نفر از افرادی را که معرفی می‌کنند ما در لیست خودمان قرار دهیم. واقعیت این است که قبل از برنامه‌ها ردیف بود و آن‌ها هم کسانی را پیشنهاد داده بودند که ما نمی‌توانستیم همه را به‌راحتی قبول کنیم. آقای هاشمی ادامه دادند: آقایان امامی جمارانی، توسلی، محمدعلی انصاری، محجوب و یک نفر دیگر که بعداً گفتند عبدالله نوری. ابتدا اعضای جامعه این اسامی را نپذیرفتند و بیان کردند که بعضی از این‌ها از مجمع روحانیون هستند، مگر آن‌ها کسی از ما را در لیستشان می‌گذارند، ولی در عین حال می‌گفتیم اگر هم قرار شد این‌ها بیایند، یک هماهنگی می‌شود و جریانی به وجود نمی‌آید. به دنبال این رفتیم که ببینیم جریان چیست؟ خودم به آقای امامی جمارانی تلفن کردم. ایشان گفت: من اصلاً کاندید نیستم و نمی‌خواهم به مجلس بیایم>؛ آقای توسلی و آقای انصاری هم همینطور. بنابراین معلوم شد که اصلاً موضوع چیز دیگری بوده و آن بحث کارگزاران بود که آقای هاشمی آن‌ها را مطرح کرده بود. آقای محجوب می‌پذیرفت و رد نمی‌کرد، ایشان در لیست آن طرف بود و خوب چه بهتر که در لیست این طرف هم باشد. آقای عبدالله نوری را هم آقای هاشمی – در مجلس ختم مادرشان – گفت که در لیست بگذارید. در شورای جامعه روحانیت، این مسأله مطرح شد و تأیید گردید که این افراد را آقای هاشمی معرفی کرده‌اند. پس از رأی‌گیری در شورا، آقای محجوب رأی آورد، اما آقای عبدالله نوری رأی نیاورد که در لیست قرار بگیرد و آقایان دیگر هم در جامعه روحانیت اصلاً آن را نپذیرفته بودند. آقای هاشمی از این قضیه متأثر شدند، اما من گفتم که در جامعه رأی نیاورد. بالاخره ما یک جهت داریم، یک خط داریم، به آن‌ها می‌گفتم: اگر می‌خواهید کار سیاسی کنید، باید جهت دار حرکت کنید. ما نمی‌پذیریم که آقای عبدالله نوری ولایی فکر کند و همین بهانه‌ای شد که کارگزاران اعلام موجودیت کنند. یقیناً در مورد این جریان، قبلأ برنامه‌ریزی و مطالعه شده بود زیرا یک حزب به این زودی تشکیل نمی‌شود و نمی‌تواند به این سرعت آن چنان سریع وارد میدان شود و تبلیغات گسترده‌ای راه بیندازد. آقای هاشمی در یک مقطعی، به من گفتند: فائزه – دختر ایشان- را هم در لیست بگذارید. من گفتم اصلاً جامعه روحانیت با این تفکر نمی‌سازد، آقای مهدوی و دیگران ایشان را قبول نمی‌کنند؛ در واقع معرفی این نامزدها بهانه‌ای برای اعلام موجودیت کارگزاران بود. وقتی کارگزاران سازندگی اعلام موجودیت کرد، رهبر معظم انقلاب یک برخوردی با آن‌ها کرد و فرمود: « آن‌هایی که وزیر هستند و مسئولیت دارند نمی‌توانند در این تشکیلات باشند»، لذا چند وزیر که در لیست کارگزاران بودند، کنار رفتند و دیگرآن‌که ماندند وزیر نبودند، بلکه افرادی همانند مرحوم نوربخش رئیس بانک مرکزی، آقای کرباسچی شهردار تهران و آقای محمدعلی نجفی که آن موقع در آموزش‌وپرورش خدمت می‌کرد، بودند. کارگزاران بدین نحو تشکیل و مدتی بعد هم وارد میدان تخریب شدند. » علی‌محمد بشارتی وزیر وقت کشور نیز در مصاحبه‌ای می‌گوید: « اعضای کارگزاران ازجمله آقایان کرباسچی، مهاجرانی، حسین مرعشی و مرحوم نوربخش در سال 74 نزد من آمدند و گفتند : مقام معظم رهبری فرموده‌اند باید نشاط انتخاباتی در کشور به وجود بیاد و شما بیایید به ما مجوز بدهید تا فعالیت کنیم . من هم گفتم : به سهم خودم از شما تشکر می‌کنم چراکه هرقدر مردم بیشتری در انتخابات شرکت کنند افتخاری برای وزیر کشور و وزارت کشور است. شما نیز اساسنامه و مرامنامه خود را بنویسید و بیاورید تا ما بررسی کنیم. آن‌ها گفتند  : ما برای نوشتن اساسنامه و مرامنامه وقت نداریم و شما از اختیاراتی که دارید استفاده کنید و به ما مجوز دهید.  من هم گفتم : در قانون انتخابات و در هیچ ماده و تبصره‌ای از آن و یا تبصره‌ای از قانون احزاب نیامده است که وزیر کشور اختیار دارد بدون اینکه یک تشکل، اساسنامه و مرامنامه تنظیم کند مجوز حزب بدهد» گفتند : شما می‌توانید . من گفتم : حال که اینطوری است اگر می‌توانستم هم انجام نمی‌دادم. بنده چنین کارهایی را بلد نیستم.    آیت‌الله خامنه‌ای؛ رفیقِ قدیمی یا ولی‌فقیه؟ مروری بر روابط ترسیم‌شده توسط هاشمی بین او و رهبرمعظم انقلاب، نشان می‌دهد او همیشه کوشیده این رابطه را بیشتر یک رابطه شخصی، فردی و دوستانه نشان دهد. اگر از تقابل‌های هاشمی با امام بر سر ادامه یا پایان جنگ و رابطه با امریکا بگذریم، باید گفت هاشمی پس از رحلت امام در سه زمینه « سیاست‌خارجی، مسائل فرهنگی و مسائل اقتصادی» نسخه‌ای متفاوت با نسخه رهبرمعظم انقلاب پیچیده است. پیگیری این اهداف مستلزم اقدامات و جهت‌گیری‌هایی است که در میدان عمل، با جهت‌گیری‌هایی که رهبر معظم انقلاب به‌عنوان ولی‌فقیه برای کشور توصیه می‌کنند تعارض دارد. تعارضی که شاید مشهورترین بروزهای آن، خود را در انتقادات رهبرانقلاب از سازندگی و اشتباه گرفتن آن با مادی‌گرایی توسط برخی مسئولین وقت نشان می‌دهد. اما وقتی روابط از فاز رابطه ولی‌فقیه و یکی از کارگزاران نظام اسلامی به فاز رابطه دو رفیق و دوست قدیمی ِ پنجاه‌وچندساله تقلیل یافت، دیگر مخالفت هاشمی با آیت‌الله خامنه‌ای نه به معنای مخالفت با ولایت‌فقیه و تقابل با ایشان، بلکه به معنای اختلاف‌نظر دو رفیق صمیمی و قدیمی معنا می‌شود. همچنین یکی از وجوه پنهان آن‌که شاید عامدانه بطور علنی بیان نمی‌شود ولی القاء می‌شود، ترسیم چهره‌ای به‌دروغ‌منفعل، ضعیف و دنباله‌رو از رهبری نظام در مسائل حکومتی و چهره‌ای دوراندیش و زیرک از هاشمی است. ولی‌فقیهی که از قضا خیلی از مقاطع ازجمله رهبری‌اش را مدیون هاشمی است و در خاطرات هاشمی نیز، نه یک کنشکر انقلابیِ فعال؛ بلکه یک فرد مسکوت یا دنباله‌رو بوده و در ایام رهبری نیز تنها وقتی کنشگر و فعال و فصل‌الخطاب است که نظرش با نظر هاشمی همسان باشد. منطق برخورد دوگانه هاشمی با رهبری این است که آیت‌الله خامنه‌ای در 8 سال دولت احمدی‌نژاد و هشت‌ماه فتنه 88 حرفش فصل‌الخطاب نیست، اما پس از روی کار آمدن دولت روحانی مخالفان و منتقدان باید ساکت شوند چون مذاکرات زیرنظر رهبر معظم انقلاب است! سخنان رهبرمعظم انقلاب در سالگرد رحلت امام در 14 خرداد 94 مبینی بر اینکه برخی می‌خواهند امام فقط یک شخصیت محترم تاریخی باشد هشدار صریحی بود که پس از دوسال روندِ تحریفِ امام با خاطرات شاذ و نادر که خلاف‌واقع‌بودن اغلب آن‌ها ثابت شده است او را هدف گرفت. اما هاشمی مدت‌هاست تحریفِ شخصیت و عملکرد رهبرمعظم انقلاب را به نحوی خزنده در پیش گرفته است و می‌خواهد « رهبری »را نیز « یک شخصیت محترم سیاسی» نشان دهد که همیشه از روابط دوستانه و قدیمی‌شان تعریف و تمجید کنند و بگویند عشقم آقای خامنه‌ای است؛ ولی نه در سیاست‌خارجی نه در مسائل فرهنگی و نه در مسائل اقتصادی راه مدنظر خود را روند. تحریفی که معلوم نیست چند وقت دیگر مثل تحریف امام با هشدارهای رهبرانقلاب مواجه شود...!   انتهای پیام/



94/08/05 - 15:16





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن