واضح آرشیو وب فارسی:شفقنا: عکس: Flickr/palestineremembered.com شفقنا- «رمزی بارود» روزنامه نگار شاخص فلسطینی در یادداشتی که وبسایت الجزیره انگلیسی منتشر کرده است به زمینه های تاریخی انتفاضه کنونی فلسطین پرداخته است. به گزارش سرویس ترجمه شفقنا در این یادداشت آمده است: هفته پیش که شورش در میان فلسطینیان شدت گرفت، کار من این بود که ساعت ها پای صحبت «احمد الحاج» بنشینم و صدایش را ضبط کنم. او آواره ای ۸۳ ساله از روستای «السوافیر» است و از سال ۱۹۴۸ تاکنون در غزه زندگی کرده است. همانطور که به خاطرات «الحاج» گوش می دادم، افکارم بین گذشته و واقعیت خونین کنونی در نوسان بود. از ده سال پیش که کار ثبت و ضبط تاریخ شفاهی فلسطین را بر عهده گرفتم، درون مایه ای تراژیک بر تمام کتابها و اکثر مقالاتم سایه افکنده است. بارها و بارها با ماجراهایی روبرو شده ام که گمگشتگی و مالباختگی و آوارگی را حکایت می کرده است. مردم عادی فلسطین همین ماجرا را طی نسل های متمادی بازگو کرده اند. تاکنون معدود غیر فلسطینیانی بوده اند که روایت های برآمده از غزه، جنین، دیر یاسین، دهیشه، صبرا و شتیلا، یرموک، جبلیه و هزاران نقطه ی دیگر را با هم مرتبط بسازند. ماجراهای مردم فلسطین همچون یک واحد منسجم فکری و تاریخی نیست که بتوان آن را جدا جدا کرد و به انتخاب زیر تیغ تحلیل برد. هر رویداد عمده ای که در تاریخ فلسطین رخ می دهد، از فلسطینیان انتظار می رود که یاد بگیرند خود را با واقعیت جدیدی که اسراییل به وجود آورده وفق دهند. این فقط فلسطینیان نبودند که ازشان توقع می رفت از «حق العوده» (حق بازگشت به فلسطین) کاملا چشم پوشی کنند، بلکه «محمود عباس» رییس جمهور خودخوانده شان هم از حق خودش برای بازگشت صریحا اعلام صرف نظر کرده است. «خیانت» به حقوق فلسطینیان «عباس» را نمی توان اولین رهبر فلسطینی دانست که آشکارا بر سر حقوق فلسطینیان سازش کرده است. دامنه ی عقب نشینی مسئولان فلسطینی به پیش از فرایند صلح «اسلو» باز می گردد. در طول تاریخ خواص سیاسی فلسطین جایگاه خود را به عنوان راهبران جامعه فلسطین حفظ کرده اند. آنها هیچگاه دچار هیچگونه تردید و ندامت اخلاقی ای بابت مفهوم «خیانت» نشده اند، اصطلاحی که بسیاری از خود فلسطینیان بر زبان می آورند. رهبران فلسطینی، یکی پس از دیگری، زیرکانه سیاست های خود را در دوران عثمانی متناسب با شرایط تغییر دادند و با استعمار بریتانیا، هژمونی اردن، دولت نظامی مصر، و آخر از همه، با اسراییل که بر فراز ویرانه های فلسطین تاسیس شد، همزیستی مسالمت آمیزی پیشه کرده اند. ماجرای «احمد الحاج» ۸۳ ساله به آوارگی اش از روستای عزیزتر از جانش مربوط می شد، روستایی که وجودش اولین بار در اسناد اوایل قرن ۱۶ میلادی ثبت شده است. شبه نظامیان صهیونیست در سال ۱۹۴۸ روستای «السوافیر» را سوزاندند و به خاکستر تبدیل کردند. ماجرایی که او تعریف می کرد محدود به روستاهای همسایه اش می شد، که در آن زمان، مرزهای جغرافیایی جهان او محسوب می شد. رویدادی که سرانجام خروج اجباری او از روستایش را قطعی کرد، سقوط روستای «بیت دراس» بود که روستایی بزرگتر در همسایگی «السوافیر» بود و دهقان های فلسطینی ساکن آن بودند. این رعایای دهقان اکثریت فلسطینیان را تشکیل می دادند، و وضع زندگی شان بین فقر و فقر مطلق پس و پیش می رفت؛ برخی شان صاحب زمین بودند، باقی شان کارگران ارزان قیمتی بودند که روی زمین فلسطینیان ثروتمند کار می کردند. اما آنها همیشه قلب مقاومت فلسطین بوده اند و همیشه خواهند بود. در واقع، آنها در «بیت دراس» تا آخرین گلوله [با صهیونیست ها] جنگیدند. پیامد این جنگ قتل عامی بود که ماجرایش عمدتا ناگفته مانده است: «کاروان شبه نظامیان صهیونیست سرانجام بازگشت؛ این بار با تمام قوا. هنگام طلوع آفتاب حمله را آغاز کردند و روستا را تا اوایل عصرگاه بی مهابا زیر آتش گرفتند. روستا از همه جهت تحت محاصره بود، و تمام مسیرهای منتهی به روستا را بسته بودند تا مطمئن شوند رزمندگان دهقان به کمک اهالی روستا نمی آیند. اگرچه تا آن زمان رزمندگان “بیت دراس” حدود ۹۰ تفنگ به دست آورده بودند، شبه نظامیان متجاوز زرادخانه ای از تسلیحات مدرن در اختیار داشتند که شامل خمپاره انداز، مسلسل های سوار بر خودروهای زرهی، و صدها نیروی کاملا مسلح می شد». «شبه نظامیان وارد روستا شدند، و هر کسی را که از قتل عام اولیه جان سالم به در برده اند اعدام کردند؛ نظامی و غیر نظامی از یک دم. باقی بازماندگان از میان دشت های سوزان پا به فرار گذاشتن، و در حالی که گلوله های تک تیراندازان از بیخ گوششان می گذشت، سکندری می خوردند و پایشان روی پای اطرافیانشان می لغزید. این قتل عام ترس و وحشت را به جان فلسطینیان ریخت، مخصوصا به این خاطر که آمار تلفات در روستایی که جمعیتش زمانی به زور به ۲ هزار نفر می رسید، بالغ بر ۳۰۰ نفر شده بود». ستم دیرینه ماجرای «الحاج» را می شد درباره ی هر روستا یا اردوگاه دیگری هم باز شنید. در میان ماجراهایی که در کتابم «به دنبال جنین» ثبت کرده ام شباهت های فراوانی به چشم می خورد، کتابی که جزئیات قتل عام نظامی در اردوگاه پناهندگان «جنین» در سال ۲۰۰۲ را، و رخدادهای هولناکی که در سالهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، و ۲۰۱۴ در غزه روی داد، روایت می کند. از سال ۱۹۴۸ بدین سو تنها جزئیات فنی ماجرا دگرگون شده است؛ دلایلی که منجر به قتل عام شده است همان است که بوده است: اصلی ترین دلایل، تفکر نژادپرستانه ای است که اسراییلی های امروز و رهبرانشان را به خشونت های شایع کنونی وا می دارد، و نیاکانشان را طی یک قرن گذشته به خشونت واداشته است. ذات سازشکار و خودخواه رهبران فلسطینی و طبقه ای از خواص که رهبران فلسطینی در خدمتشان هستند نیز همان است که بوده است. فلسطینیانی که امروز در خیابان های اورشلیم یا القدس، کرانه باختری، و غزه می رزمند احفاد و اولاد همان نسلی هستند که روزگاری یک خیزش و یک شورش را در سال ۱۹۳۶ به راه انداختند که سه سال به طول انجامید. بسیاری از آن رعایای دهقان که اکثرا فقیر و بی سواد بودند، برخوردار از درجه ای از آگاهی سیاسی بودند که آنها را به تداوم یک شورش علیه استعمار پلید بریتانیا و خشونت صهیونیست ها وا می داشت. این جنگ همان جنگ دهقان ها در «بیت دراس» و تمام روستاهای فلسطینی است که از سال ۱۹۴۸ تاکنون ادامه یافته است. انتفاضه ی کنونی در فلسطین را نمی توان از گذشته جدا کرد یا به اصطلاحی ساده مرتبط با یک فرایند شکست خورده ی صلح فروکاست. این انتفاضه، شورشی است که ریشه در زمینه ای ژرف تر و گسترده تر دارد، و باید آن را با تمامیتش بازشناخت. آری، در تکاپوی استعماری اسراییل فرق چندانی ایجاد نشده است و گرایش باطنی اسراییل به سمت خشونت همچنان مقید به جهان بینی نژادپرستانه ی اسراییلی هاست. در عین حال، در اراده ی فلسطینیان برای مبارزه علیه اسراییل نیز تفاوت چندانی ایجاد نشده است، چرا که آنها ملزم به این مبارزه هستند، و هیچگاه دست از مبارزه نکشیده اند. منبع: Aljazeera / Ramzy Baroud ترجمه: شفقنا www.fa.shafaqna.com
سه شنبه ، ۵آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شفقنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]