واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه آفتاب یزد: صبا شادور: در سال های دور سرگرمی مردم با چند شبکه محدود تلویزیون و با چند سریال می گذشت و مردم به قدری غرق در مضامین سریال های تلویزیونی بودند که خود را در جایگاه داستان های تصویری می دیدند. حتما سریال های دهه 60 را به خاطر دارید. در آن سال ها بیشتر سریال هایی خانوادگی از دل مشکلات مردم بیرون می آمدند. « آینه عبرت» از جمله سریال هایی بود که بیننده های زیادی داشت. جواد گلپایگانی، «آتقی» معروف سریال «آینه عبرت» بعد از یک تصادف رانندگی، پشت میله های زندان رفت. او از سال 80 تا 93 پشت میله های زندان بود؛ روزهای سختی که خود این بازیگر هم نمی خواهد آن را یادآوری کند، اما این روزها گلپایگانی درصدد است تا سریالی را خود کارگردانی کند. هنرآنلاین با این بازیگر قدیمی و مشهور دهه 60 به گفتگو نشسته که در زیر می خوانید. سریال «آینه عبرت» نقطه اوج درخشش شما در عرصه بازیگری بود که بیننده های تلویزیون را با شما آشنا کرد. چرا در اوج باقی نماندید؟ در سریال «آینه عبرت» در سکانسی به من شلیک می شود، فردای آن روز تیتر بعضی روزنامه ها این بود که من مرده ام، اما بعد از این سریال 14 سال به خاطر یک تصادف در زندان بودم و از محیط هنری دور ماندم. البته در همان سال ها هم پنج فیلم برای زندان و به سفارش زندان ساختم؛ فیلم هایی با موضوع مشکلات زندانیان که همانجا نمایش داده می شد. بندی در زندان مختص کسانی است که به خاطر اعتیاد درگیر مسئله طلاق هستند. من داستان آنها را در ذهنم می نوشتم و مرور می کردم. الان تصمیم دارم یک مجموعه چهارصد قسمتی به کارگردانی مسعود رشیدی برای تلویزیون کار کنم. از اینکه با نقش منفی، محبوب شده بودید، ناراحت نبودید؟ در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بنده میهمان مصاحبه ای بودم که عده ای از خبرنگاران خارجی آمده بودند و برایشان جالب بود که چطور یک نقش منفی بین مردم آنقدر محبوبیت دارد. ولی روزنامه های آن زمان خیلی از سریال «آینه عبرت» بد می نوشتند. چرا «آینه عبرت 2» را نمی سازید؟ آیا قصه «آینه عبرت» برای جامعه امروز ما کشش دارد؟ سریال چهارصد قسمتی که می خواهم بسازم در اصل همان «آینه عبرت 2» است که باز هم موضوع آن درباره اعتیاد است. فکر می کنم مسئله اعتیاد هنوز موضوع مهمی است که مردم را می توان از آن آگاه کرد. خیلی از خانواده ها همچنان با مشکلات این چنینی روبرو هستند. چه مشکلاتی در این چهارده سال برای شما پیش آمده است؟ چه ارگانی از شما حمایت کرد؟ در زندان خیلی به من فشار آمد. دو تا تصادف کردم. هیچ کس سراغی از من نگرفت. شرکت لیزینگی داشتم که کارش متوقف شد و خیلی بدهی برایم باقی ماند. بعد از زندان ده ها بار به خانه سینما رفتم، اما آنها نه تنها کمک مالی نکردند، بلکه حتی حاضر نشدند با اینکه من عضو خانه سینما هستم، من را بیمه کنند. سه بار سکته کردم ولی نتوانستم هزینه هایم را بدهم. شرایط سختی برای درمان داشتم. حتی الان برای ساخت فیلم مجبور هستم در شرایط سخت بدهی هایم را پرداخت کنم. زمانی یک فیلم را با پانصد هزار تومان می ساختیم، الان با پانصد میلیون هم به سختی می توان فیلم ساخت و این از مشکلات موجود فیلمسازی است. همسرم در نبود من به تنهایی و سختی سه فرزند را بزرگ کرد، در حالی که هیچ کس حمایتی نکرد. همیشه می گفتم اگر بنیادی مثل فارابی، دولتی شود، اول بدبختی ما خواهد بود. من اگر 50 سال پیش هر شغلی را شروع می کردم، الان اوضاع بهتری داشتم، اما هنرمند شدم، چرا که عاشق کارم هستم. چرا باید بازیگرانی چون رضا رویگری حمایت نشوند؛ کسی که خاک سینما را خورده و برای این هنر زحمت کشیده است، حتی خواننده است، یا خانم فریماه فرجامی که مدتی به دلیل کسالت و بیماری در خانه به سر می برند در حالی که بازیگر توانمندی هستند. چرا با تمام مشکلات سینما و تلویزیون را رها نکردید؟ چون عاشق فیلمسازی و بازیگری هستم. من فیلم هایی ساختم که توقیف شد، اما باز هم ساختم. در دوره معاونت آقای مسعود شاهی خیلی سنگ اندازی شد. بنیاد فارابی فیلم های من را با قیمت پایین می خواست و این من را به مشکل انداخت. برای ساخت فیلم «دخترک کنار مرداب» خود بنیاد فارابی من را دعوت کرد. فیلم «هامون» هم وام داشت که آقای مهرجویی می خواست خودش بردارد و من تاکید داشتم وام برای هزینه های فیلم است و به همین دلیل همکاری نکردم. همین طور فیلم «از بلور خون» که کارگردان به دلیل مشکلاتی برای اکران دیر رساند و آن فیلم آن طور که باید نفروخت. چرا به لحاظ ساختار و مضمون فیلم ها با قبل فرق کرده با توجه به اینکه تجهیزات بهتری در اختیار است ولی جذابیت قبل را ندارند؟ اول اینکه تهیه کنندگان و کارگردانان، پیشکسوتان و قدیمی ها را کنار گذاشتند و حمایت نکردند، دوم، قصه ها ضعیف شده و نمی دانم نویسندگان خوب کجا هستند. در گذشته سعید مطلبی و ایرج قادری بودند، قصه های خوب هم بود. فیلم ها و سریال ها بی محتوا شده و عشق و عاشقی مفهومش عوض شده است و به همین دلیل من به فکر افتادم خودم فیلم بسازم. سوم اینکه همه مشتاق اند از بازیگران جدید و چهره استفاده کنند. نکته بعد اینکه سریال های جدید خیلی تجملاتی شده اند. اگر سریالی درباره مشکلات جامعه بسازید و عده ای بگویند که سیاه نمایی کرده اید، با این موضوع موافق هستید یا خیر؟ 90درصد مردم در مشکلات مالی به سر می برند. وقتی از دفتر کارم برمی گردم در پیاده رو خانمی با چادرنماز جوراب می فروشد، در صورتی که او آن موقع شب باید کنار خانواده اش باشد. این مشکلات واقعاً ناراحتم می کند. سینما و تلویزیون باید آینه مردم باشند ولی الان این طور نیست. سریالی مثل "آینه عبرت" بین مردم محبوبیت داشت، چون زندگی خود مردم بود. حتی بعد پخش سریال مردم تماس می گرفتند که بیایید فرزند یا همسر معتاد من را ببرید و مشاوره بدهید. یعنی یک سریال، روی افکار و زندگی مردم آن قدر تاثیرگذار بود. ولی سریال های الان همه زندگی ها مرفه، ماشین ها و لباس های عالی است و این از واقعیت زندگی مردم دور است. هنوز مردم وقتی من را می بینند می گویند "آتقی آینه عبرت". اگر دوباره هم این سریال پخش شود، مردم باز هم تماشا می کنند. الان شاید همین تجملات درصد طلاق را افزایش داده است. مفهوم سینما و تلویزیون عوض شده است. احساس می کنم در شرایط کنونی با شعور مردم بازی می شود و هنرمند هم کاری نمی تواند بکند، چرا که بحرانی است که باید بگذرد.
سه شنبه ، ۵آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه آفتاب یزد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]