واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: در طول تاریخ، فجایع و مصیبت های فراوانی اتفاق افتاده و هم اکنون نیز در حال رخ دادن است . چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود؟به گزارش دولت بهار، در طول تاریخ، فجایع و مصیبت های فراوانی اتفاق افتاده و هم اکنون نیز در حال رخ دادن است. چه بسیارند جنگ های بزرگی که در آن هزاران و بلکه میلیون ها نفر از مرد و زن و پیر و جوان و طفل و کودک، کشته شدند. چه فراوانند ظلمها و جنایات فضاحت باری که لکه ننگ آن برای همیشه بر جبین تاریخ بشریت باقی خواهد ماند. اما در این میان عظیمترین و هولناکترین فاجعه ای که تا قیام قیامت هم بی مانند خواهد ماند، واقعه کربلاست. لذا جای این سوال باقی است که چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود با اینکه به حسب ظاهر در مقایسه با دیگر فجایع تاریخی، هم تعداد کشته های این رخداد کمتر بوده است و هم اینکه کم نبوده اند کسانی که در راه دفاع از ارزش ها و آزادی و حریم وطن خود، خالصانه به کارزار جنگ رفتند و مظلومانه کشته شدند؟! نقش یک آموزه کلیدی در اسلام در پاسخ به این سوال، دلایل متعددی ارائه شده ولی به نظر نگارنده آنچه که باعث شده است نهضت عاشورا، تبدیل به بی نظیرین واقعه تاریخی شود، مسئله و جایگاه "امامت" در این قیام است و همین امر هم سبب تفاوت ماهوی این واقعه با بسیاری از حوادث به ظاهر هولناک تر و فجیع تر شده است. بر اساس آموزه های اسلامی، ملاک ارزش گذاری رفتارهای انسانی تنها حسن فعلی عمل نیست. اینگونه نیست که عمل صالح، عملی باشد که تنها حجم و شکل خیره کننده ای داشته باشد بلکه حسن فاعلی و نیت انجام دهنده آن هم نقش تعیین کننده در فضیلت و برتری یک عمل دارد. به همین دلیل است که به خاطر یک اطعام دادن به ظاهر ساده و محدود، آیه ای از قرآن در تمجید و تحسین اهل بیت علیهم السلام نازل می شود. این انفاق گرچه حجم اجتماعی کوچکی داشت ولی در چنان حدّی از اخلاص بود که در ملکوت اعلى انعکاس یافته و عکس العمل تمجید و تحسین به وجود آورد. در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگ ها زدند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزش تر است. «ضربة علیّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین» . مقدار و شکل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا کرد؟ دلیل ارزش آن، این است که این ضربه برخواسته از وجودی بود که در اعلی مراتب معنویت، خلوص و قداست قرار داشت لذا حتی اثر دنیوی که بر این ضربه مترتب می شود، اثری متمایز و منحصر به فرد است. بنابراین تنها راه شناخت عمق فاجعه و مصیبت اهل بیت علیهم السلام در واقعه عاشورا، شناخت منشا پاک ترین و مقدس ترین نیت ها یعنی وجود مقدس امام است. آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد. در پای یک قلّه دست نیافتنی مطلبی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که گرچه به فرموده امام رضا علیه السلام شناخت حقیقت جایگاه رفیع امامت برای بشر میسور نیست: «مگر مردم می توانند مقام و منزلت امامت را درک کرده و جایگاه آن را در میان امت پیدا کنند؟ ...شأن و جایگاه امامت رفیع تر و والاتر و پر رمز و راز تر از این است که مردم بتوانند با عقول خود بدان دست یابند.» ولی به هر حال با مراجعه به بیانات نورانی ائمه اطهار علیهم السلام در مورد معرفی ویژگی های امام، می توان به قدر تشنگی از کوثر زلال آن معارف چشید و بدینوسیله تنها به اندکی از مصائب امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا واقف شد. حضرت امام رضا علیه السلام در ادامه همان حدیث می فرماید: «امامت مقامی است که خدای متعال ابراهیم خلیل علیه السلام را پس از مقام نبوّت و مقام دوستی اش با خداوند، در مرتبه سوّم بدان مقام اختصاص داد و این مقام یک فضیلت بزرگی است که خلیلش را بدان امتیاز داد و نام او را بدینوسیله بر افراشت.» خداوند متعال در قرآن فرموده است: «وَ إِذِ ٱبْتَلَىٰٓ إِبْرَٰهِیمَ رَبّه ۥ بِکَلِمَٰتٍۢ فَأَتَمَّهنَّ ۖ قَالَ إِنِّى جَاعِلکَ لِلنَّاسِ إِمَامًۭا ۖ قَالَ وَمِن ذرِّیَّتِى ۖ قَالَ لَا یَنَال عَهْدِى ٱلظَّٰلِمِینَ» مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر معنای امامت در این آیه می فرماید: جریان امامت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده است و ملائکه وقتى این بشارت را آوردند که برای هلاک کردن قوم لوط فرستاده شده بودند، در سر راه خود سرى به ابراهیم علیه السلام زده اند و ایشان در آن زمان پیغمبرى بود مرسل، پس معلوم می شود قبل از امامت، داراى مقام نبوت بوده است، در نتیجه امامت حضرت غیر نبوت ایشان می باشد. در ادامه علامه (ره) طبق منهج تفسیری قرآن به قرآن که از ابداعات ایشان است، می افزاید: قرآن کریم هر جا نامى از امامت مى برد، به دنبال آن، متعرض مساله "هدایت" می شود، تعرضى که گویى می خواهد کلمه نامبرده را تفسیر کند. مثلا در آیه 24 سوره سجده می فرماید: «و ما از ایشان امامانى قرار دادیم که به امر ما هدایت مى کردند، و این مقام را بدان جهت یافتند که صبر مى کردند، و به آیات ما یقین داشتند.» سپس چنین نتیجه می گیرند که طبق این آیات، وصفى که از امامت شده، وصف تعریف است یعنی می خواهد امامت را به مقام هدایت معرفى کند. از سوى دیگر همه جا این هدایت را مقید به "امر" کرده ، و با این قید فهمانده است که امامت به معناى مطلق هدایت نیست، بلکه به معناى هدایتى است که با امر خدا صورت مى گیرد و این امر هم همانست که درباره اش فرموده: إِنَّما أَمْره إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقولَ لَه کنْ فَیَکون، امر او وقتى اراده چیزى کند تنها همین است که به ان چیز بگوید باش، و او هست شود. حقیقت مغناطیس امامت بنابراین امام، شخصی است که با "امر" ملکوتى که در اختیار دارد، مردم را هدایت مى کند یعنی هدایت را ایجاد می کند، امامت از نظر باطن یک نحوه ولایتى است که امام در اعمال مردم دارد، و هدایتش چون هدایت انبیاء و رسولان و مؤمنین صرف راهنمایى از طریق نصیحت و موعظه حسنه و آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام دست خلق را گرفتن و به راه حق رساندن است. هدایتی که منصب امام است، یک نوع تصرف تکوینی در نفوس می باشد که بوسیله آن تصرف، راه را برای رساندن دل ها و نفوس به کمال و انتقال دادن آن ها از موقفی به موقفی بالاتر هموار می سازد. حاصل اینکه هر چیزی قلب و ملکوتی دارد و امام در عالم طبیعت مظهر مقلب القلوب است و هر چیز را بر اساس ملکوت آن و با تصرف در قلب آن هدایت می کنند. امام همان گونه که مقامی ملکی برای تأمین امور دنیایی مردم دارد، مقامی ملکوتی نیز دارد که با «کن فَیَکون » و پیوند با روحها، دلهای مردم را هدایت می کند. اینکه می بینیم حرّی پیدا می شود که بین جهنّم و بهشت دفعتاً بهشتی می شود، این یک تصرّف لازم دارد این با تبلیغ و موعظه و امثال اینها محقق نمی شود. و الا از همان روزی که کاروان امام حسین علیه السلام با سپاه حرّ برخورد کرد، امام علیه السلام بارها به تبلیغ و موعظه او همراهانش اقدام کرد ولی در او اثر نکرد. این کِشش و جذبه ای که در دل پیدا می شود این به امر الله است که «إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقولَ لَه کن فَیَکون »؛ امام با این امر تکوینی خدا در دلها اثر می گذارد. منبع:تبیان
شنبه ، ۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت بهار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]