واضح آرشیو وب فارسی:ایکنا: کربلا تنها نام یک مکان و عاشورا تنها نام دهمین روز از ماه محرم نیست. کربلا را آنگونه که زینب(س) گفت باید نمایشگاهی از خوبی ها و زیبایی ها هستی و عاشورا را نیم روزی دانست که در آن تمام فضیلت های انسانی تجلی یافت.کربلا تنها نام یک مکان و عاشورا تنها نام دهمین روز از ماه محرم نیست. کربلا را آنگونه که زینب(س) گفت باید نمایشگاهی از خوبی ها و زیبایی ها هستی و عاشورا را نیمی روز دانست که در آن تمام فضیلت های انسانی تجلی یافت. کربلا روایت انسان هایی است که شب عاشورا آن هنگام که سرور و مولایشان گفت می توانند بروند گفتند اگر صدها بار بمیریم و زنده شویم باز هم دست از حمایت تو برنمی داریم و چگونه می توانیم زنده باشیم و شهادت تو را ببینیم و این وفاداری در تاریخ ثبت شد تا دیگر هیچ کس بهانه ای برای تنها گذاشتن حق نداشته باشد. در کدام اتفاق عالم هَستی، در یک روز هم توبه انسان هایی چون حُر در منظر چشم عالمیان به نمایش گذاشته شد و هم پایمردی افرادی چون حبیب بن مظاهر که از کودکی یار حسین(ع) بود به ثمر نشست. در کدام واقعه تاریخ بشریت هم می توان تازه داماد و تازه مسلمانی چون وَهَب را دید که یاری حق در منظرش بسیار باشکوه تر از زندگی در کنار مادر و تازه عروسش جلوه گری کرد و هم کسانی که در راه اسلام چون مسلم بن عوسجه موی سپید کرده بودند حضور داشتند. در نیم روزی که هم رابطه سرشار از عاطفه پدری آن هنگام حضرت حسین(ع) هنگامی که فرزندش علی اکبر(ع) را به میدان فرستاد و گفت: خدایا تو شاهد باشد که جوانی را به میدان فرستادم که شبیه مردم به رسول تو بود به نمایش گذاشته شد و هم رابطه انسانی یک غلام و مولا جلوه یافت آن هنگام که غلام امام حسین(ع) از ایشان تقاضای میدان کرد و علیرغم اینکه امام او را آزاد کرده بود در رکاب حق پایمردی کرد. کجای تاریخ به جز کربلا و عاشورا مناجات کنندگان در شب در روز شیران میدان می شوند و حماسه هایی می آفرینند که هنوز تاریخ مبهوت این جوانمردی ها است و همه مجاهدان تاریخ از این ایثارها درس گرفتند و افتخار آفریدند. کربلا از دانایی و شهامت یک زن چون زینب(س) می گوید که بی شک او بود که که رازهای نینوا را در گوش تاریخ زمزمه کرد و عاشقانه از مدینه تا مکه و از حرم یار تا عرفات و سپس کربلا همراه حسین(ع) بود و بعد از آنکه برادران و پسران و برادزادگانش را از دست داد علیرغم غم فراوان در برابر دشمن تعلل به خود راه نداد و گفت فقط زیبایی دیده است. کربلا ماجرای همان بزرگ مردی است که می گفت اگر دین جدم جز با کشته شدن من زنده نمی ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید و همین سالار خوبان و پاکان گفت در این راه اگر کسی حق الناسی به گردن دارد برود و حق الناس را ادا کند. و چه بگویم از نماز ظهر عاشورا که عاشقان ملکوت و دلباختگان در مسیر حق، کسانی که حتی نوجوان 13 ساله شان معتقد بود که مرگ در راه حق شیرین تر از عسل است، هنگام نماز بی هیچ هراس از دشمن پشت سر امامشان سبحان الله گفتند و به رکوع و سجده رفتند. و چه زیبا گفتند که حسین(ع) حتی آخرین نمازش را اول وقت خواند چرا که بی شک نمی خواست در حالی خدای خویش را ملاقات کند که از حق معبود چیزی بر گردن و ذمه او باشد. احسنت به این ایمان و چه درس آموز است این رفتار. به راستی آیا این حقایقی که در صحرایی به نام نینوا رخ داد جز انسانیت و شرف است. و آیان غیر از این رشادت ها و دلاوری ها و ایمان ها چیز دیگری می تواند بشریت را از اسارت هوای نفس و دشمن درون و بیرون رهایی بخشد. آری واقعه کربلا اتفاق می افتد، هرگاه دلت با دینت نباشد، قدمت با قلمت نباشد و عملت به قولت نباشد بدون شک اتفاق می افتد. حکیمه بهمن زاده/ خراسان جنوبی
شنبه ، ۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایکنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]