واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۲

زره و کلاهخود و لباسهای سبز و قرمزی که زیر آن میپوشند، تنها یادآور جنگ و برد و باختهای آن نیست، اینجا زرهها از جنس دیگری است، تداعیگر مظلومیت و خون ریخته شده بر رنگ سبزی است که مردان مرد را پوشش میداد، یادگار پیروزی خون بر شمشیر و سراینده نوای آزادگی مردانی آزاده در مقابل لشگری چند هزار نفره، آن هم با صدایی رسا. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقهی مرکزی، زره جزء جدانشدنی تعزیه است، اما شنیدن اینکه هنوز کسی هست که برای تعزیه زره میبافد آنهم در این دوره و زمانه کم شدن حضور تعزیه در کوچهها و محلهها، حس کنجکاوی که زره چطور بافته میشود و اصلاً مگر درآمدی دارد که کسی وقتش را صرف این کار کند راهی کارگاه زرهبافی میشوم، شاید تنها کار دل است که کسی را به بافت زره تعزیه وادار میکند. «حسن بیگی» زرهباف جوانی که یک طبقه از منزلش را به کارگاه زرهبافی اختصاص داده بود این حس کنجکاوی را بیشتر کرد، این کار چه اندازه فروش و درآمد دارد که یک کارگاه به آن اختصاص یافته یا با دل آدمها چه میکنند که چنین کارگاهی دایر میشود. با راهنمایی خانمی وارد طبقهی اول ساختمانی سه طبقه شدم. دو میز کار بزرگ و کارتنهایی جمع شده روی هم، کلاهخودهای چیده شده در گوشهای و جوانانی مشغول به کار. منتظر مسئول کارگاه نشستهام و کار با دقت "محمد" همکار او توجهم را جلب میکند، از درآمدش میپرسم و میگوید: تنها منبع درآمد من همین شغل است و خدا را شکر کفایت زندگی را میکند. این صنعتگر هنرمند ادامه میدهد: مدتی به کابینتسازی مشغول بودم اما برایم جالب نبود این کار چون به نام امام حسین(ع) است بیشتر راضیام میکند، آرامش خاصی به همراه دارد از طرفی روزیام را نیز میرساند. طولی نمیکشد مسئول کارگاه وارد می شود، برای مسئول کارگاه بودن آن هم کاری مانند زرهبافی کمی جوان به نظر میرسد. حسن بیگی از شاگردی نزد برادرش میگوید و میافزاید: دو سال است که کارگاه مستقلی دارم و در کنار برادرم که زره درشت میبافت، از سبک زرهریز در کارهایم استفاده میکنم. وقتی به او میگویم به نظر میرسد این کار در طول سال درآمد چندانی نداشته باشد، آسوده نفسی میکشد و بیان میکند: این طور نیست، در طول سال نیز سفارش و فروش داریم. این کار تنها منبع درآمد پنج خانواده است ولی در ایام محرم رونق بیشتری دارد، مثلا کارتنهایی که در انتهای کارگاه چیده شده کلاهخود است که شاید فروخته شود و شاید هم تا سال دیگر باقی بماند. حسن بیگی در پاسخ به نگاه متعجبم، در حالی که با دستگاه فنر پیچ، رشته سیمها را فنر میکند، ادامه میدهد: در استان مرکزی تنها شاید دو سه کلاهخود به فروش برسد، بازار استان کشش زرههای سنگین را به لحاظ قیمت بالا ندارد و بیشتر کارهای ما به شهرستانهای دیگر نظیر قم میرود، از قم هم راهی کربلا میشوند. با قیچی رشته سیمهای فنر شده تکه تکه میکند و میافزاید: بازار اصفهان نیز طالب کارهای ماست و اصفهانیها به دلیل آشنایی دیرینه با این هنر بیشتر خواستار سبکهای سنگین هستند. همین طور که حلقههای تکه شده را دستهبندی میکند و در کیسههای روی میزش میریزد، ادامه میدهد: همین چند روز قبل یکی از بازاریان اصفهان با من تماس گرفت و سفارش کلاهخود داد، میگفت توریستها کلاهخود و زره را خوب میخرند و به کشورهای خود میبرند. زنجیرهای متری را از کیسههای کنار میزش بیرون میآورد و شروع به متصل کردن رشتههای زنجیری میکند و میافزاید: این لباسها و کلاهخودها بازار دیگری هم دارند و آن بازار فیلم و سریالهایی است که به این وسائل نیاز دارند. حلقههایی را روی میز کارش کنار رشتهها میگذارد و بیان میکند: زرهی که پشت آن آیتالکرسی نوشته شده بود را برای فروش گذاشتم کسی در استان خریدار نبود اما از اصفهان کسی که فروشنده این لباسها بود به قیمت سه میلیون تومان خرید و برای فروش در فروشگاهش به نمایش گذاشت. وی با این توضیح که تنها در اراک، مشهد و اصفهان کلاهخود رنگی ساخته میشود، گفت: ساخت کلاهخود رنگی کمی مشکل است و به سرمایه نیاز دارد، برای همین تنها در چند کارگاه کشور ساخته میشود. حسن بیگی به سمت میز کلاهخودها میرود و از کلاهخودهای روی هم چیده شده یکی را برمیدارد و ادامه میدهد: ما یک کارگاه در روستا داریم که کلاهخودها در آنجا رنگآمیزی میشوند، کاسه برنجی کلاهخود را خودمان درست میکنیم و برای قلمزنی به اصفهان میفرستیم و بعد از قلمزنی دوباره روی کلاهخود کار میشود تا تکمیل شود. به سمت میز کار برمیگردد و به کمک دو شاگرد دیگرش حلقهها را به هم متصل میکند و وقتی میپرسم هزینه مواد اولیه و قیمت آثار تولیدی چقدر است، میگوید: هر کیلو سیم 3000 تومان و هر کیلو سیم برنج نیز 50 هزار تومان است، اما به علت کار زیاد و سختی کار قیمت تمام شده یک زره معمولی حدود یک میلیون و 200 هزار تومان است. از دلیل انتخاب این شغل میپرسم، میگوید: به عشق امام حسین(ع) وارد این کار شدم از کودکی علاقه به تعزیه داشتم و به این علت زرهبافی را بهعنوان تنها شغلم برگزیدم. کارهایم به شهرهای مختلف و کشورهای دیگر میرود، یا در فیلم استفاده میشود اما اینکه نام امام حسین(ع) کنارش میآید مهم است. تنها به عشق آقا کار میکنم و از این خوشحالم که نان سفرهام از برکت وجود خودش تأمین میشود و با نامش گره خورده است. در خصوص گسترش فعالیتش میگوید: امسال برای اولین بار بود که زرهریز ساختم و تعدادی که کار شد کمتر از سفارشات بود. برای سال آینده قصد دارم با مدد آقا تعداد بیشتری از این نوع زره بسازم. از چگونگی فراگیری کار میپرسم، بیان میکند: در یادگیری این حرفه باید فوت کوزهگری را دانست و دو سالی را به شاگردی گذراند، البته در زمان شاگردی نیز درآمد تأمین میشود. از بیاطلاعی مردم از وجود این حرفه در اراک میگویم، در حالی که یک تخته حلقه را کنار یک رشته زنجیر میگذارد، میگوید: ما به اصطلاح زیر نظر معاونت صنایعدستی ادارهکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری هستیم اما تنها به اعطای یک مدرک شناسایی اکتفا کردهاند. وی ادامه میدهد: از این سازمان خواستیم که حداقل زرهبافی ما را در سایتشان به نمایش بگذارند که به بهانه نداشتن مطلب مناسب امتناع کردند، مطلب را تهیه کردم و در اختیارشان گذاشتم، اما باز هم در این رابطه کوتاهی شد و حتی در نمایشگاههای صنایعدستی نیز تا به حال از ما دعوت نشده است، همین بیتوجهیها باعث شده کمتر کسی بداند در اراک زرهبافی داریم. رشته حلقههای زرد رنگ را کنار رشته حلقههای سیاه قرار میدهد و میافزاید: بسیج سازندگی به ما کمک زیادی کرد و در کنار اعطای وام در نمایشگاه اقتصاد مقاومتی نیز غرفهای به ما داد، مردمی که بازدید میکردند از اینکه هنوز زرهبافی زنده است تعجب میکردند، آنها تصور میکردند که لباسهای زرهی موجود، ماشینباف هستند. از جایم بلند میشوم و نگاهی روی میز کار میاندازم، لباس زرهی که روی آن کلام خدا بوسیله زنجیرهای زرد رنگی نقش بسته بر روی میز خودنمایی میکند، آخرین رشته حلقههای سیاه پایین لباس را متصل میکند و میگوید: 20 کارگر خانم در خانه کار میکنند و حلقههایی که ما درست میکنیم را به رشته و رشتهها را به تخته حلقه تبدیل میکنند، ما هم با اتصال آنها به هم لباسها را به اصطلاح میبافیم. لباس را از روی میز بلند میکند و با دستانش نگه میدارد و میافزاید: این لباس 4 کیلو و 500 گرمی هرجا که برود نام امام حسین(ع) را با خود به همراه دارد حتی اگر به خارج از کشور هم برود میگویند، این لباس برای تعزیه امام حسین(ع) در ایران به کار میرود. به برکت وجود آقا حدود 25 نفر از کنارش نان بازوان خود را میخورند، طالب هستی؟ گزارش از «صبا خایانی» خبرنگار ایسنا منطقه مرکزی انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]