واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: مجله نوروز > ورزش - حمید درخشان بازیکن اسبق تیم ملی: «زمانی من که در تیم ملی نوجوانان سرمربی بودم، تعدادی از بازیکنان تیم صغر سنی شناخته شدند که باعث محرومیت تیم ملی شد. اما باور کنید من از هیچ چیزی خبر نداشتم.» میثم بهرامی / آن موقعی که ما فوتبال بازی میکردیم خانوادهها معمولا تمایل نداشتند فرزندشان به سمت فوتبال برود. آن موقع پول در فوتبال نبود و خانوادهها فکر میکردند اگر فرزندشان فوتبالیست شود آینده خوبی نخواهد داشت. خانواده من هم دوست نداشتند من فوتبالیست شوم. اما من پنهانی به تمرین تیم میرفتم و فوتبال بازی میکردم. خیلی وقتها کتک میخوردم که چرا به فوتبال رفتهای و چرا لباسهایت را کثیف کردهای. این روال عادی فوتبالیست شدن بود. خانوادهام تا یک مدت نمیدانستند من فوتبال بازی میکنم. ساک ورزشیام را پنهان میکردم که پدر و مادرم نبینند. مادر خدا بیامرزم بعد از مدتی فهمید اما چون متوجه شده بود به فوتبال علاقه دارم دیگر دعوایم نکرد و حتی تشویقم میکرد که پیشرفت کنم. حتی یک روز که به اردوی تیم ملی جوانان دعوت شده بودم و میخواستم به این اردو نروم، میگفت باید حتما به این اردو بروی که بعدا پیش وجدان خودت ناراحت نباشی که بگویی چرا فلان روز به تمرین تیم ملی نرفتم. میگفت حالا که فوتبال را دوست داری تلاشت را بکن، بعدا اگر فوتبالیست خوبی نشدی بدانی تلاشت را کردهای. مادرم که زمانی دوست نداشت من فوتبالیست بشوم، شد مشوق من. من هم وقتی که به تیم ملی رسیدم و بازیکن خوبی شدم، مادرم را خوشحالتر از همه میدیدم. میگفت دیدی گفتم میتوانی موفق بشوی. من در محله هلال احمر، اطراف محله عباسی تهران به دنیا آمدم. متولد 1337 هستم. لیسانس تربیت بدنی دارم. از سال 1354 فوتبال را شروع کردم و تقریبا از 1355 فوتبال را حرفهای دنبال کردم. اولین تیم باشگاهیام تیم مزدا بود. رده سنی جوانان را در همین تیم گذراندم. حسین جوادی هم سرمربیگری این تیم را بر عهده داشت. به تیم ملی جوانان که دعوت شدم، نایب قهرمان مسابقههای آسیا شدیم. نایب قهرمانیمان در تهران بود. ما به عراق باختیم و از آنجا هم رفتیم به جام جهانی جوانان در تونس. من هم در این جام جهانی به میدان رفتم. بعد از این مسابقهها، از رده سنی جوانان، مستقیم به پرسپولیس رفتم. آن موقع چند تیم دنبال من بودند. پاس، استقلال، شاهین و پرسپولیس میخواستند با من قرارداد ببندند. چیزی که باعث شد به پرسپولیس بیایم، این بود که یکی از دوستان خوبم کمکم کرد تا با این تیم قرارداد ببندم. آقای مهاجرانی هم به من کمک زیادی کرد. به این ترتیب مستقیم از باشگاه مزدا به پرسپولیس رفتم. اولین قراردادم با پرسپولیس 20 هزارتومان بود. 20 هزار تومان هم روی آن گذاشتم و یک پیکان جوانان صفر کیلومتر خریدم. برای من که بازیکن پرسپولیس شده بودم سخت بود بدون وسیله سرتمرین بروم. البته پرسپولیس را به خاطر پول انتخاب نکردم. استقلال و پاس هم تقریبا به همان اندازه پول میدادند. انتخابم پرسپولیس یا استقلال بود، اما پرسپولیس را به خاطر بازیکنان بزرگی که داشت انتخاب کردم. در آن فصل صفر ایرانپاک، علی پروین، همایون بهزادی، محمد دادکان، بیوک وطنخواه و بیژن ذوالفقار نسب که بیشتر آنها ملیپوش هم بودند در پرسپولیس توپ میزدند. در واقع به خاطر این ستارهها پرسپولیسی شدم نه به خاطر پول. با این حساب، پرسپولیس دومین تیم باشگاهی من شد و از این تیم جدا نشدم تا اینکه به عنوان لژیونر از ایران رفتم. من یکی از اولین لژیونرهای ایرانی بودم. در تیمهای السد قطر، و نادیالقطر بازی کردم. در هر کدام از این تیمها سه سال بازی کردم. آن موقع در فوتبال ایران اصلا پولی داده نمیشد. پولی هم که از باشگاههای قطری میگرفتم گرچه ناچیز بود اما رقمش از رقم قراردادهای تیمهای ایرانی بهتر بود. مثلا من در قطر حدود 400 هزار تومان میگرفتم. آن موقع در ایران قراردادها نهایتا 80 هزار تومان بود. بعد از 6 سال، در سال 1371 دوباره به فوتبال ایران و به پرسپولیس برگشتم. در جام باشگاهها برای پرسپولیس بازی کردم و کمک کردم که قهرمان جام باشگاهها شود. در فینال جام باشگاهها پاس گل را به محمد حسن انصاریفرد دادم. از سال 72 مربیگری این تیم را برعهده گرفتم. تا سال 76 در پرسپولیس مربی بودم و در این سال از پرسپولیس جدا شدم. سال 78 سرمربی تیم ملی نوجوانان شدم. سال 79 هم مربیگری جوانان و امید را قبول کردم. در سال 82 تیم راهآهن را داشتم. در سال 84 سرخپوشان دلوارافزا و در سال 85 هما را داشتم. بعد از آن هم به پیکان رفتم. افتخارهای من در دوران زندگی ورزشیام قهرمانی باشگاههای تهران با پرسپولیس، قهرمانی جام در جام باشگاههای آسیا با پرسپولیس و سایر قهرمانیها در لیگ دسته اول کشور با پرسپولیس است. گرفتن لیسانس هم یکی از کارهایی است که واقعا به آن افتخار میکنم. بعد از مدتی که درس خواندنم متوقف شده بود، درسم را خواندم و لیسانس گرفتم. دیدم اینکه آدم یک کاری را بلد باشد خیلی خوب است اما اگر تحصیلات آن کار را نداشته باشد بد است. به همین دلیل رفتم دنبال درس. لیسانس تربیت بدنی را گرفتم که مرتبط با فوتبال بود و فکر میکنم این کار تاثیر زیادی در زندگیام گذاشت. زمانی من که در تیم ملی نوجوانان سرمربی بودم، تعدادی از بازیکنان تیم صغر سنی شناخته شدند که باعث محرومیت تیم ملی شد. اما باور کنید من از هیچ چیزی خبر نداشتم. وظیفه من این بود که بازیکن تربیت کنم، بازیکن آموزش دهم، مسائل فنی را انجام دهم. کار من تفتیش نبوده. کار من این نبوده که بروم ببینم این بچه کی به دنیا آمده و کجا به دنیا آمده. اینها وظیفه من نبوده. کسی که باید به این مسائل رسیدگی میکرد من نبودم بلکه مرجعی دیگر بود. من وظیفه دیگری را برعهده داشتم که آن هم تربیت بازیکنان بود. این اتفاق ضربه بزرگی به من زد. متاسفانه برخی از دشمنان دوستنما با من بد کردند. تاثیری که این اتفاق در زندگی ورزشی من گذاشت بسیار بزرگ بود. من را 4-5 سال از فوتبال دور کرد. الان دارم تلاش میکنم که آن سالها را جبران کنم. البته ناگفته نماند، این دوستانی که من را به خاطر آن قضایا اذیت کردند باید بدانند که همه آن بازیکنان الان جزو بهترینهای لیگ هستند. حسن هوری، همامی، حسین کعبی، شیث رضایی، عشوریزاد، محسن ارزانی، محمد همرنگ، امین امینیفر، جمشیدیان، سیاوش اکبرپور، رسول میرطرقی و جمال عباسی شاگردان من بودند که الان همه آنها در لیگ برتر بازی میکنند. اینها را که کنار هم بگذاری، میشود یک تیم ملی «ب» با آنها ساخت. شما نگاه کنید، اگر اینها نادرست بودند الان باید فوتبالشان تمام میشد. ولی دارند بازی میکنند. هنوز هم با آنها رابطه دارم. بچهها لطف دارند و هنوز با من تماس میگیرند. خب من با بازیکن بد کاری نکرده بودم. به آنها فوتبال یاد داده بودم و آنها هم این کار من را فراموش نکرده بودند. به همین دلیل همیشه تماسهایشان را با من حفظ کردند. 40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]