تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع ت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837866783




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نصرت پرتوی از بیضایی و تئاتر می گوید؛ زن، شعر همیشه ی آثار بیضایی


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ امروز: در کارهای بیضایی اصولاً فکرها بر زن متمرکز است در خیلی از نمایشنامه هایی که بیضایی نوشته در واقع زن را مطرح کرده است که زن نباید زانوی غم بغل بگیرد و بماند زن نباید موجود دست دوم باشد، و مردها درباره اش تصمیم بگیرند.به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسان شناسی و فرهنگ؛ نصرت پرتوی، بازیگر است، کارگردان و نویسنده. بیشتر مردم او را با نقش فاطی در فیلم «گوزن ها» می شناسند. اما اهل تئاتر او را یکی از بهترین درام نویسان زن معاصر می دانند. پرتوی سال هاست که در کانادا زندگی می کند. اما هیچ وقت ایران را فراموش نکرده و کاملا در جریان اتفاقات تئاتری ایران هست. و از نوشتن هم دست نکشیده. با خوشرویی تمام پای تلفن از بیضایی گفت و تئاتر و خاطراتی که از آشنایی و کار با او دارد. بهرام بیضایی به باور من کسی است که تئاتر متفکر را خلق کرد. تئاتری که هر کسی بعد از دیدن آن وادار به فکر کردن می شود. د ر یکی از نمایش های عروسکی بیضایی پهلوان نمایش می گوید: «کِی، کیو داشتیم؟» این جا پهلوان با مرشد حرف می زند و همین پرسش او ما را به تفکر وامی دارد که ما کیو داشتیم؟ برمی گردیم به عقب، هخامنشیان، سامانیان، ساسانیان و ... در بیشتر نمایشنامه های گذشته، کم تر به فکر اهمیت داده می شد و بیشتر مسائل کم اهمیت رواج داشت. به همین دلیل هم می بینیم که زن به شکل کالا درمی آید تاریخ مصرف دارد و این یک قانون است. در متن های بیضایی او ما را به تفکر وامی دارد و این که فکر کنیم و ببینیم چه بودیم چه شدیم در پهلوان اکبر که می دانید پهلوانان باید بجنگد چون عاشق دختر خان است و خان هم با پهلوان اکبر خوب نیست و در این نمایش بیضایی، حالت شاعرانه ی بسیار زیبایی را وارد تئاتر می کند. خب تکیه گاه فکری ما شعر است و بیضایی این فرزانگی را وارد نمایش پهلوان اکبر می کند: «این جا شکنجه بود، بی داد و داد، بریدن دست، شکستن پای، پای شکستن.... مانده بود، این جا شکنجه بود.» این جملات را به صورت زمزمه در متن تاتر می شنویم و تمام نمایشنامه این گونه پیش می رود و زمان حال را می گوید، این جا شکنجه است البته گاهی در اجرا اشتباهاتی شد و این جملات به صورت دکلمه گفته شد اما وقتی به صورت زمزمه گفته می شد خیلی بیشتر به دل مردم می نشست. در کارهای بیضایی اصولاً فکرها بر زن متمرکز است در خیلی از نمایشنامه هایی که بیضایی نوشته در واقع زن را مطرح کرده است که زن نباید زانوی غم بغل بگیرد و بماند زن نباید موجود دست دوم باشد، و مردها درباره اش تصمیم بگیرند. مثلاً در «پرده نئی» دختر می خواهد ازدواج کند و مادر به او می گوید سعی کن که دانسته هایت را فراموش کنی. سعی کن که نفهمد تو چه قدر بلدی. چنین چیزی فوق العاده است. اگر شوهر دختر بفهمد که او می داند با دختر سرِ خوش نخواهد داشت. پس بهتر است که بگوید من چیزی نمی دانم و گوش بفرمانم. در همه نمایشنامه هایی که بیضایی دارد، مطالبی مطرح است که برای پیشرفت تفکر بسیار راهگشاست. در هشتمین سفر سندباد می بینیم که زمان و مکان را به هم می ریزد. در یک سفر سندباد به چین می رود چون عاشق دختر خاقان چین است و در سفر بعدی او مرده است. هشتمین سفر او در واقع مرگ است. در هشتمین سفر او دنبال خوشبختی می گردد. از زندگی حوصله اش سررفته است و دنبال حقیقت می گردد. زیبایی آن در این است که همه اش شعر است. بخش هایی از سندباد: سندباد: و آخرین پرسش من: که راه درازم را برای دانستن آن آمده ام. برهمن: بگو برادر. سندباد: خوشبختی چیست؟ (سکوت) - و جواب من؟ برهمن: اوم! حکیم بزرگ می گویند من چه پاسخی بدهم که غافل کننده نباشد؟ نزد حکیم شانکار برو، او همه چیز را می داند. سندباد: شصت و چهار حکیم دیگر هم به من همین را گفته اند، اما حکیم شانکار اینک در حال گذراندن سکوت یکساله است. برهمن: عهد بزرگ! و تو باید نیم سال دیگر صبر کنی. سندباد: آن چه صبر کرده ام کافی است. سندباد: حکیم شانکار برهمن: حرف نمی زند صاحب. سندباد: اقلاً باید بشنود. برهمن: سکوت او مقدس است صاحب. سندباد: تو زبان مرا می دانی شانکار. شنیده ام که در پیاده روی دهساله از سرزمین ما هم گذشته ای. پس می دانی از کجا آمده ام. می شنوی شانکار؟ در کشور من جنگ است. همه به هم ریخته اند. هیچکس خوشبخت نیست. هیچ حقیقتی وجود ندارد. بگوی ای دانای تمام، همه جا یک جنگ ابدی است. برهمن: بروید؛ او سکوت مقدس را نمی شکند صاحب. سندباد: من بی جواب او برنمی گردم. او می داند که زندگی اینک زندانی است! که زندگی را بر ارج کرده اند! او می داند. می داند که – سندباد: می بینی غیور؟ این آخرین امید من بود. شعبده باز: اوم -! برهمن: حضرت حکیم شانکار – غیور: سکوت را شکست! سندباد: (به زانو می افتد) کمکم کنید! شعبده باز: پرسش بیار! برهمن: فرمودند بپرس آن چه می خواهی. سندباد: خوشبختی چیست؟(شعبده باز سر تکان می دهد)- و جواب؟ شعبده باز: چیزی نمی دانم. سندباد: نه! شعبده باز: هیچ چیز! سندباد: (نعره می کشد) نه! دلیل انتخاب این تکه این است که زبان شاعرانه بیضایی را به شما نشان بدهم. بی جهت انتخاب نکردم. خانواده ی بیضایی همه شاعر بودند. پدرش شاعر بود و مادر خیلی خوبی داشت. مادرش تحصیل کرده مدرسه ی ژاندارک بود و شعر خوب می دانست و حافظه بسیار خوبی هم داشت و بیضایی هم حافظه ی خوبی دارد. خوانده های بیضایی که بسیار هم هستند به این دلیل است که شعر در خانواده اش ریشه دارد و عرفان را هم خوب می فهمد. حضور او لازمه ی تئاتر ما بود. و همزمان با ورود ما به تئاتر او هم یکی دو سال بعد آمد. من هم می نوشتم و چند نمایشنامه هم نوشته بودم. در واقع من هم بازیگر بودم و هم در کتابخانه اداره ی تئاتر کتابدار بودم. یادم هست که بیضایی هم به آن جا می آمد و کتاب می گرفت و همان جا با هم آشنا شده بودیم و من متوجه شدم که او هم نویسنده است. نوشته های یکدیگر را می خواندیم و من متوجه شدم که او چه قدر مطالعه دارد ]خنده[ واقعاً خوب و حسابی خوانده بود. باور کن من آن موقع فکر می کردم که کارهای او کار یک آدم ۸۰ ساله است. در حالی که همین پهلوان اکبر یا سندباد را در ۱۸ سالگی اش نوشته مخصوصاً سندباد که زمان را به هم می ریزد و آدم ها به شکل های مختلف در می آیند مثلاً حکیم شانکار بعد به شکل شعبده باز در می آید یعنی دو تا نقش را یک نفر بازی می کند. من در نمایش نامه های خارجی هم چنین غنایی ندیدم. حتی شکسپیر که او هم نثرش ممکن است مسجع نباشد اما شعرگونه است به این غنا نیست. من خیلی دلم می خواست که الان شکسپیر بود که هشتمین سفر سندباد را می خواند و می دید که چه قدر خوب و ارزشمند است و ببیند از خودش بهتر هم کسی هست که می نویسد. «ای دانای تمام، همه جا یک جنگ ابدی است برهمن: اما صاحب دیوار است بین این و آن بگو ای دانای تمام من تمام امیدها را ناامید دیده ام من به هفت دریا کشتی رانده ام. بگو ای دانای دانایان، من خوشبختی را جست وجو می کنم حتی اگر در زیرزمین باشد وقتی نیست برای آنان که دریغ ... از دیروز می خورند، آن ها که زندگی شان سخت .... بسیار سخت ناپایدار است برزمینی که سخت می لرزد.» امروزه آن چه را که ما در نمایشنامه های بیضایی می بینیم، این است. در آن زمان ساعدی هم بود که البته بیشتر در نمایشنامه هایش کوتاه نویسی می کرد و من هم در چند نمایشنامه اش به کارگردانی آقای جعفر والی بازی کردم، مشروطه چی ها و ... نمایشنامه هایش معنی دار بودند اما بیشتر جنبه سیاسی آن روزها را داشت و مردم هم طالب بودند و هم نمایشنامه نویس خوبی بود اما به غنای بیضایی نمی رسید. بیضایی در واقع شعر را وارد ادبیات تئاتر کرده است و عشق؛ در آثار او بالاتر از هر چیزی است. عشقی فراتر از هر چیز، یک عشق فرزانه جرج اورول می گوید: جهل و تعصب آن قدر قدرتمند است که می تواند جنگ را صلح و بردگی را آزادی جلوه دهد.


پنجشنبه ، ۳۰مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ امروز]
[مشاهده در: www.farhangemrooz.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن