واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
مذاكرات هستهاي و منطقي شدن سياستورزي
احمد شيرزاد
روز نو : در توصيف نتايج برجام براي آينده بهتر كشور ميتوان به موضوعات بسيار اشاره كرد؛ از رقيق شدن سايه تهديد بر سر كشور گرفته تا روشن شدن افقهاي اقتصادي كشور. همه اينها اما تنها زمينههايي است كه بايد در عمل شكل اجرايي به خود پيدا كند. فارغ از اينها يك سوال كمتر پاسخ داده شده است؛ فرآيند مذاكرات هستهاي در دو سال اخير براي بهبود روشهاي سياستورزي دموكراتيك در كشور چه تاثيري داشته است؟ قطع به يقين رسيدن به شيوههاي مدرن و دموكراتيك در سياستورزي نيازمند زمينههايي به مراتب فراتر از حوزه تاثير برجام و مذاكرات هستهاي است. اما نبايد اين نكته را هم از ديد پنهان داشت كه فرآيند مذاكرات هستهاي و بعد از آن موضوع برجام توانست طيف اصولگرا را قدري به موقعيت سياستورزي خردمندانه نزديكتر كند. پديد آمدن افقهاي مدني جديد در ايران بيشك نيازمند يك انشقاق گريزناپذير بود؛ انشقاقي كه تحتتاثير سياستهاي دولت احمدينژاد شروع و بعد از آن زير سايه مذاكرات هستهاي تعميق شد. در يك ارزيابي كلي بايد گفت كه شرايط پيش آمده براي كشور در دولت قبل طيفي از اصولگرايان را به اين نتيجه رساند كه براي اداره كشور به شكلي مطلوب نياز دارند تا با فاصله گرفتن از برخي شعارها و تابوها، پاي خود را روي زمين بگذارند و به برخي واقعيتهاي موجود، چه در سطح ملي و چه در سطوح بينالمللي تندهند. اين اتفاق در دوران مذاكرات هستهاي دولت يازدهم بهشدت تعميق شد. اگر پيش از دولت احمدينژاد و در دوران اصلاحات شكاف بين واقعبيني و شعارزدگي، شكافي بين دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا بود در دولتهاي نهم و دهم به ندرت اين شكاف در بدنه جريان اصولگرا رخنه كرد. اكنون طيفهاي معتدلتر اصولگرا به روشني دريافتهاند كه كشور بيش از آنچه نيازمند هيجان و تهييج عمومي باشد، نيازمند مديريت منطقي است. قطع به يقين هنوز اين طيف از اصولگرايان در تعريف شاخصههاي مدنظر خود براي اداره مطلوب جامعه با اصلاحطلبان داراي تفاوتها و اختلافات فاحشي هستند. اما اصل قضيه كه موضوعي مطلوب است اين است كه نهايتا پذيرفتهاند بر اساس معادلاتي منطقي بايد براي جامعه برنامهريزي كنند. ضمن اينكه ضرباتي كه اين جريان از طرف مقابل خود در اردوگاه اصولگرايي خورده نيز نيروهايش را مجاب كرده تا قدري بيش از گذشته به اصالت روشهاي دموكراتيك در اداره جامعه بينديشند. انديشهاي كه قبلا براي دريافت لزوم اجراي آن تجربه مشخصي نداشتند. به عبارتي اكنون بايد گفت در ميان شكافهاي سياسي جامعه ايران از شكاف اصولگرايي – اصلاحطلبي تا شكافهاي ديگر يك شكاف مهم و تاثيرگذار در حال تغيير وضعيت است و آن چيزي جز شكاف سياستورزي مصلحتانديشانه با سياستورزي شعارزده نيست. تغيير اين وضعيت اين شكاف در دو سال اخير بهشدت به نفع جريان اول، يعني نيروهايي بوده كه مصلحت، منافع عمومي و استدلالهاي منطقي را به ادامه شعارها به عنوان برنامه اداره جامعه ترجيح دادهاند. در اين طيف اكنون گروههاي متفاوتي حاضر هستند كه البته همچنان هم رقيب يكديگر محسوب ميشوند. اما توافق نانوشته آنها بر سر اصولي از سياستورزي منطقي ميتواند چارچوبهاي اميدواركنندهاي براي آينده ايجاد كند. توافقي كه خود حاصل تجربيات مختلفي است كه همه به يك نتيجه ختم ميشوند؛ آن اينكه هر نوع افراطيگري در نهايت به ضرر همگان تمام خواهد شد، چه آنها كه با اين روش به قدرت رسيدهاند و چه آنها كه شكستخوردگان ميدان معرفي شدند. اين موقعيتي است كه جامعه مدني ايران بايد قدر آن را بداند و البته متوجه باشد كه قسمت قابلتوجهي از آن مرهون تجربه مذاكرات هستهاي به عنوان آزموني براي جدال منطق و شعار بوده است. مهمتر اينكه جامعه مدني بايد همچنان درسهاي گذشته خود را مرور كند و متوجه باشد كه نياز نيست الزاما تمام گروههايي كه دير يا زود به آسيبهاي سياستورزي شعارزده پي بردهاند، نبايد يك فكر و انديشه داشته باشند و به يك شيوه عمل كنند. مهم اين است كه منطق بازي را بفهمند و برنامه خود را با منطق تدوين كنند.
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]