تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه كه روزه مى‏گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820138923




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعر و نوحه های زیبا ویژه ایام محرم


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
محرم شعر و نوحه های زیبا ویژه ایام محرم

شعر شهادت امام حسین (ع)؛
شعر و نوحه های زیبا ویژه ایام محرم




سرویس کشکول جام نیوز:   دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو
تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم
سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود
گاه سر بریده ام گریه کند برای تو روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات
جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو ای نفست روان من، کوفه میا به جان من
ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات
شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو ای که همه وجود من درغم توست نی نوا
بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم
با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو روز ازل شنیده ام، می نگرد دو دیده ام
پنجه ی قهر قاتل و طرهّ ی مشک سای تو آنچه که می کنم نظر، خورده گره به یکدگر
سوز درون میثم و زمزمه ی عزای تو   ****   چشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت
در حرم زلزله ی شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی گفت فقط با گریه
جلوی پای عمو بود خودش را انداخت با تعجب همه دیدند غم بدرقه اش
کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت بی زره رفت و بلا فاصله باران آمد
هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت
نیزه ای از بغل امد زد و او را انداخت اسب ها تاخته و تاخته و تاخته اند
پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت با عمو گفتن خود جان عمو را برده
آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت     ****   آب قحط و ابر قحط و آسمانت خشک شد
چشم براه عمو ماندی زبانت خشک شد جان باقیمانده ام شد یک تبسم تیر دید
آخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد حرمله دست مرا هم دوخت بر قنداقه ات
بازویم می داد وقتی که تکانت خشک شد خواستی بابا بگویی حرمله مهلت نداد
تار های صوتی ات سرخ و دهانت خشک شد تیر نگذاشت که یک جمله به اخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد پدرش که چیز زیادی نمی خواست،فرات
یک دو قطره، ضرری داشت به اصغر برسد خوب شد عرش همه خون گلو رو برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد   تاپ ناز 206  



۲۷/۰۷/۱۳۹۴ - ۱۹:۰۴




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن