واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: «جهانی شدن» سابقه ای به اندازه راه های مواصلاتی، وسایل حمل و نقل، رسانه ها، شبکه های ارتباطی و خلاصه هم مولفه هایی دارد که توانسته اند در طول تاریخ در ارتباط بین جوامع و سرزمین های مختلف ایفای نقش کنند. طبیعی است که در قرن بیستم و در سال های اخیر با رشد وسیع و چشمگیر وسایل ارتباطی از هر جهت شاهدیم که تعامل و دادوستد و رفت وآمد بین جوامع در سطح جهان نیز شدت و وسعت بیشتری پیدا کرده است. پس اگر امروز بیش از گذشته درباره جهانی شدن و آثار و عوارضش می شنویم به این خاطر است که امروز زمینه برای جهانی شدن مهیاتر است، لیکن خود این موضوع سابقه ای بسیار طولانی دارد و مساله امروز و دیروز نیست. جهانی شدن می تواند به معنی آگاهی از مزیت ها و آورده های فرهنگ های دیگر و بهره مند شدن از آن باشد، در واقع جهانی شدن این فرصت را فراهم می کند که همه جوامع بر سر خوان رنگینی حاضر شوند که هم خود در غنی تر شدن آن سهم دارند و هم می توانند از آورده های دیگران متنعم شوند. طبیعی است که جوامع مختلف هرقدر که بیشتر پذیرای این تعامل باشند می توانند فرهنگ خود را غنی تر و بانشاط تر و زاینده تر و منعطف تر کنند. هرچند همه جوامع و سرزمین ها کم و بیش به یک اندازه در معرض جهانی شدن قرار دارند ولی همه فرهنگ ها با این پدیده یکسان مواجه نمی شوند، برخی ممکن است آن را بپذیرند و به استقبالش روند و برخی دیگر آن را نادیده بگیرند و حتی از آن روی بگردانند و بپرهیزند. واکنش جوامع مختلف نسبت به این موضوع البته خود امری فرهنگی است، فرهنگ های پرسابقه تر به خصوص اگر در طول تاریخ در دامنه محدودی با جهان تعامل کرده باشند، معمولا به جهانی شدن روی خوش نشان نمی دهند و از سوی دیگر هستند فرهنگ های کهنی که چون قدمت و دامنه تعاملات تاریخی شان با جهان بیشتر بوده است آمادگی و ظرفیت بیشتری برای جهانی شدن دارند. جریان طبیعی و آرام جهانی شدن با مانع بزرگی مواجه است که می تواند راه آن را سد و حتی آن را منحرف کند، این مانع پروژه «جهانی سازی» است. جهانی سازی یعنی صاحبان قدرت و مکنت جهان که دیگر نمی توان برای شان موجودیتی سرزمینی قایل شد بلکه بیشتر کمپانی های معظم چندملیتی (نظیر سونی، توتال، سامسونگ، اپل، گوگل، شل و...) هستند، تلاش می کنند که بادِ وزانِ «جهانی شدن» را به بادبان منافع خود بکشند و در واقع با منحرف کردن روند طبیعی جهانی شدن به پروژه تصنعی «جهانی سازی» منافع خود را تضمین کنند. به این ترتیب پروژه جهانی سازی درصدد ایجاد جهانی تصنعی است که در آن به جای تنوع، به شدت شاهد تشابهیم. جوامع جهانی سازی شده جوامعی اند با سروشکل یکسان و خواسته ها و تقاضاهای مشابه که بازارهای بزرگ و خوبی برای کمپانی های معظم فراهم می کند. «جهانی شدن» مترادف یکسان شدن همه فرهنگ ها نیست بلکه حفظ مختصات فرهنگی در عینِ تلاش برای غنی تر کردن و زاینده تر شدن آن است، در صورتی که جهانی سازی یعنی صرف نظر کردن از تنوع فرهنگی و این یعنی صرفنظر کردن از «کسی بودن» و «هیچ کس» شدن یا شاید بهتر باشد بگوییم «ناکس» و «ناکجا» شدن. برای همین هم وقتی جوامعی را که بیشتر از پروژه جهانی سازی تاثیر گرفته اند با هم مقایسه می کنیم اغلب بین آنها تفاوت های جدی احساس نمی کنیم تا جایی که ممکن است هر جا را با جای دیگر اشتباه بگیریم. نکته جالب توجه این است که جوامع هرقدر که به سمت جهانی سازی پیش می روند به همان نسبت از روند طبیعی جهانی شدن فاصله می گیرند. شاید بی بهره ترین کشورها از مزایای جهانی شدن، امریکا و چین باشند یعنی همان دو کشوری که بیش از بقیه به روند جهانی سازی تن داده اند. این مهم است که بتوانیم بین دو موضوع «جهانی شدن» و «جهانی سازی» تفاوت قایل شویم و قادر باشیم که در همه اتفاقاتی که در سرزمین مان در حال وقوع است اعم از فعالیت های عمرانی و سبک زندگی و نظام آموزشی و... با ترازویی صحیح تشخیص دهیم که در مدار جهانی شدن قرار داریم یا مبتلای پروژه جهانی سازی شده ایم. بدیهی است که جهانی شدن برای سرزمینی چون سرزمین ما که در این موضوع سابقه طولانی دارد یک فرصت مغتنم است، چرا که بستری فراهم می کند تا ما بتوانیم مبتنی بر ظرفیت های مان از مزایای فرهنگ های دیگر نیز بهره بریم. ولی می بینیم که چون نظام مدیریت کشور بین جهانی شدن و جهانی سازی تفاوتی قایل نیست، معمولا دچار دو بیراهه ایم؛ یا از بیم ابتلای به عوارضِ جهانی سازی به روند جهانی شدن نیز پشت می کنیم یا در برخی عرصه ها به اشتباه به جای استقبال از جهانی شدن گرفتار پروژه جهانی سازی می شویم.
چهارشنبه ، ۲۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]