واضح آرشیو وب فارسی:روناش: امل درویش * روناش: وارد آبادان، خرمشهر و حومه آن که می شوی لازم نیست از شغل مردم بپرسی زیرا دیدن لنج های چوبی پهلو گرفته در ساحل بهمنشیر، کارون و اروند شغل دیرینه مردم این مرز و بوم را نشان می دهد. به همین دلیل نیز از دیرباز وجود کارگاه های مختلف لنج سازی و مشاغل مرتبط زمینه […]امل درویش * روناش: وارد آبادان، خرمشهر و حومه آن که می شوی لازم نیست از شغل مردم بپرسی زیرا دیدن لنج های چوبی پهلو گرفته در ساحل بهمنشیر، کارون و اروند شغل دیرینه مردم این مرز و بوم را نشان می دهد. به همین دلیل نیز از دیرباز وجود کارگاه های مختلف لنج سازی و مشاغل مرتبط زمینه جذب نیروهای زیادی را در نواحی ساحلی جنوب ایران فراهم کرده است. قدیمی ترین سند حاضر از دریانوردی گویچه ای از گل پخته است که در حفاری های ناحیه جغامیش خوزستان به دست آمده و مربوط به دوران پیدایش خط است. یک صنعت بومی لنج سازی یک صنعت بومی و از قدیمی ترین و مهم ترین صنایع دستی جنوب ایران است و به واسطه صید ماهی و مبادله های دریایی در سال های مختلف رونق زیادی داشته است. لنج کشتی کوچک یا قایق بزرگ باری و مسافری است که با دستان هنرمند گلافان خوش ذوق و چیره دست با ابتدایی ترین وسایل از چوب های جنگلی مقاوم رطوبت و تخته های مرغوب هندی ساخته می شود. «بگاره»، «سمبوک» و «کچی» برای سفر به جزیره ها برای صید ماهی، بردن خرما و مصالح ساختمانی به دبی، «جالبوت» برای بازرگانی چوب، شکر، برنج و حیوانات به کار گرفته می شوند و «بغله» نیز به کشتی های بزرگ برای سفرهای دوردست در اقیانوس هند می گفتند. «قماره» اتاق ناخدا و «خن» انبار پایین است. لنج هم به معنای راه رفتن با ناز و کبر است و از آنجا که لنج به آهستگی می خرامد و جلو می رود به این نام خوانده می شود. سرگذشت شناورهای چوبی این روزها از ۱۲ کارگاه لنج سازی ۷ کارگاه فعال، ۳ مورد در حال تعمیر و ۲ مورد غیرفعال ثبت شده است که با واقعیت کنونی مغایرت دارد. کافی است یک سر به قدیمی ترین محل کارگاه های ساخت لنج چوبی در ساحل رود بهمنشیر پشت بیست متری سده بروی، «باقر نصاری» فقط یکی از سینه سوختگان زوال این صنعت است که مانند بقیه لنج دار ها و گلاف ها مدام در کارگاه لنج سازی قدیم و متروکه جدید یا همان قبرستان شناورهای چوبی چشمت به جمالش روشن می شود. نمونه ای از لنج داران به گل نشسته و از ۳۵ سال پیش ناخداست. برای خودش دورانی داشته و با لنج باربری و صیادی به دبی، شارجه و عمان سفر می کرده. هر چه که از او می پرسم با لبخند کنایه داری می گوید «آن زمان یا الان؟!». حق دارد. می گوید: «آن زمان هر سفر حداقل ۸ میلیون درآمد داشتم و ۶ فرزندم را با همین درآمد به سر و سامان رساندم، اما امروز پول گازوئیل را هم نمی توانم از یک سفر ۱۰ روزه مشقت بار دربیاورم.» او می افزاید: «یک میلیون تومان که ۵۰۰ هزار تومان آن سهم خودم و ۲۵۰ هزار تومان سهم جاشو می شود، صرف ندارد، آن هم با وجود عیال وار بودن.» ناخدا باقر لنج فایبرش را که لب ساحل تکیه داده بود، نشانمان داد اما به صرف چای دبش و سنگین عربی به لنج چوبیش دعوتمان کرد. واضح است برایش جایگاه دیگری دارد که در آن میزبان مهمانانش شد. حدسم درست بود، ته تقاریش است. شب ها بی قرارش می شود و از خانه در اوج گرما و سرما به قصد نوشیدن چای روی عرشه چوبی آن راهی بندرگاهش می شود: «حاضر نبودم لنجم را بفروشم، اما دیگر مجبورم از آن دل بکنم» از ۸ فرزندش، ۲ پسر دم بخت دارد که با مسافرکشی نمی تواند برای سر و سامان دادنشان اقدامی بکند: «وقتی گازوئیل ارزان بود، ماهی یک سفر می رفتم. الان ۳ ماهه نرفتم سفر و در نوبت تعمیر لنج بودن در این اوضاع خودش داستانی دارد.» درباره دلیلش می گوید: «جواب سؤالت پیش احسانی هاست. ۵ کارگاه فعال لنج سازی قدیم همه اش متعلق به احسانی ها بود.» سرنوشت کارگاه های لنج سازی پرس و جو کردم. «عبدالزهرا احسانی» قدیمی ترین گلاف آبادان و صاحب بزرگترین کارگاه ساحل بهمنشیر عمرش را به پسرانش داده بود. «ایرج احسانی» پسر آن مرحوم اولین حرفش را با یک مثال بیان کرد: «ماشین که خراب می شه احتیاج به تعمیرگاه داره، با وجود ماشین ها می شه تعمیرگاه ها رو بست چیده شود؟» منطقی بود. اما نگرانی او از نزدیک شدن طرح بلوار ساحلی به حوضچه جدیدش است: «سالی که ما اومدیم آبادان همه سده رو با سیم خاردار بسته بودن و خونه ها مقر نظامی ها بود. بعد از جنگ از ما خواستن که بیاییم و کار رو دوباره راه بندازیم. وقتی ما اومدیم همه زمین ها به ارتفاع ۵ متر نیزار بود. با سرمایه خودمون خاکریزی و شروع به تولید کردیم.» اصل و نسب احسانی ها آبادانیه. ایرج احسانی وقتی به آبادان آمد، هجده ساله بود. از دوازده سالگی در کارگاه پدرش مشغول به ساخت لنج بود. می گوید: «یک عکس کشتی نشونم بدید، براتون نمونه اش را برابر با اصل می سازم.» در گذشته فقط در یکی از کارگاه های احسانی ها ۲۳ کارگر که هر یک به طور متوسط ۲ فرزند داشتند، مشغول به کار بودند و سالی ۸ تا ۹ لنج تولید می کردند. او می گوید: «۱۱ ساله که کسی سراغش به کارگاه لنج سازی نمی افته. اگر اون موقع گذرتون به ساحل رودخونه افتاده باشه وضعیت الانش شما رو به تأسف وا می داره.» ایرج قد متوسط، ظاهر مرتب و آراسته ای داره و فقط یک یادگاری از کار گلافی براش به جا مونده که بینی اش رو از وسط شکافته. بعد از عمل جراحی ۶ ماه بیشتر استراحت نکرده: «گلاف ها و کارگران کارگاه چشم امید روزیشان به کارگاه ماست.» بعد از ممنوعیت ساخت لنج چوبی درآمد احسانی ها و کارگرانشون با وجود این که قابل مقایسه با درآمد ساخت لنج نیست از تعمیر لنج ها به دست می آید. احسانی این مکان جدید را کارگاه نمی داند، اما با این وجود در همین کارگاه حدود ۲۸ نفر کار می کنند. تنها خواسته او ایجاد یک مکان مناسب ساحلی برای تعمیر لنج هایی است که اگر دردشان دوا نشود، بخشی از اقتصاد این شهر ها از کار می افتد. در چوئبده هم کارگاه ساخت لنج فایبر گلاس و آهنی وجود دارد که از ۳ مورد تجاوز نمی کند. ایستگاه تعمیرات برای لنج هایی که در گمرک کار می کنند و داکر نیز دارد اما گلافان معتقدند لنج دار از سر اجبار لنجش را به داکر می سپارد در غیر این صورت لنج که نباید بلند شود زیرا شاسی آن قوس برمی دارد. «کارگاه لنج سازی نعمته. خیر و برکت در کارگاه لنج چوبیه نه فایبر.» ایرجِ با گفتن اینها ادامه می دهد: «شب یکی از لنج های ما با یک دکل بین ایران و کویت تصادف کرد و خسارت دید. بچه ها با کشیدن برزنت زیر آسیب دیدگی تا اینجا رسوندنش و تعمیرش کردیم. وقتی بقیه همکارا می پرسیدن لنجت کجاش آسیب دیده، می گفتم کدوم تصادف و اون ها به راحتی فکر می کردن شایعه بوده. لنج چوبی با تعمیر مثل روز اولش می شه، اما فایبر ۲ تکه می شه که خطرناکه. همه این ها به کنار، کارگاه لنج سازی اگه بمونه جاذبه توریستی هم داره.» صنعت لنج سازی در بحران «حسن جهانگیری» زیاندیده دیگری از صنعت این روزهای لنج سازی است. از لهجه غریب، چشمان سبز و موهای بورش می شد فهمید که بومی آبادان نیست. خودش می گوید اهل روستای فریدن اصفهان است. سال ۶۴ بود که به همراه مردان پیر و جوان روستایشان به واسطه شخصی که کار لنج سازی فایبر را قبل از انقلاب فرا گرفته بود، به تهران رفت و کار را با ساخت قایق های کوچک شروع کرد تا این که توانست لنج فایبر را قالب بزند. می گوید: «بعد از ۳۰ سال کار در لنج سازی فایبر این تنها کاری است که بلدم. اگر قرار باشد این صنعت زمینگیر شود جز خانه نشینی چاره ای برایم نمی ماند.» اما کارگاه لنج سازیش یک سالی است به یک زمین بایر ۷ هکتاری تبدیل شده است. با این وجود هر ۱۵ روز یک بار را در کارگاه چوئبده سر می کند و بقیه ماه را اصفهان. او از سال ۸۹ که به چوئبده آمد سالی ۵ تا لنج برای ساخت از کل نوارهای ساحلی ایران سفارش می گرفت. در انتهای زمین کارگاهش که بخشی از حاشیه رود بهمنشیر چوئبده است، فقط یک لنج فایبر آماده تحویل است و این تنها سفارش امسالش بود. جهانگیری می گوید: « سود ماهیگیری برای لنج دار ها دندان گیر نیست. با گران شدن دلار، گران خریدن گازوئیل و ارزان فروختن آن برایشان صرف ندارد که به دریا بروند.» همه کارگران این کارگاه اصفهانی هستند. بومیان هم بی تقصیر ند زیرا سازگاری با شرایط ساخت لنج فایبر دردسرهای خودش را دارد. باید تاول زدن، خارش و سوزش تمام بدن را تا چند روز اول طاقت بیاوری. جهانگیری از تأمین مواد اولیه فایبر که تولید شرکت های تهرانی است، رضایت دارد و می گوید: «فرق چندانی با مواد اولیه خارجی ندارد.» او می افزاید: «ساخت لنج چوبی یک هنر به حساب می آید زحمت زیادی دارد، اما لنج فایبر خیلی ساده است و بعد از قالب گرفتن با پیچ و مهره هایش از وسط جدا می شود و بعد از حمل به وسیله جرثقیل سقفی روی گاری تا بیرون حمل می شود. لنج چوبی ضایعاتش چوب است برخلاف فایبر که به دلیل پسماندهای شیمیایی آلودگی زیست محیطی دارد.» حال و روز لنج داران چندان خوب نیست و گویا بحران پشت خانه شان منتظر نشسته استتا از این کار خسته و دلسرد شوند. خبرنگار همشهری – روزنامه همشهری ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۴
یکشنبه ، ۲۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روناش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]