واضح آرشیو وب فارسی:وارث: مراسم شب چهارم محرم با سخنرانی حجت الاسلام کاشانی و مداحی کربلایی حنیف طاهری در هیئت عبدالله بن حسن علیه السلام برگزار شدوارث: مراسم شب چهارم محرم با سخنرانی حجت الاسلام کاشانی و مداحی کربلایی حنیف طاهری در هیئت عبدالله بن حسن علیه السلام برگزار شد. در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام کاشانی را می خوانید: جریان نفاق وقتی در اوج اقتدار باشیم نفاق اتفاق می افتد. عده ای ادای مسلمین را درمی آورند تا ضربه بزنند. آنها نمی توانند مقابل سیل اسلام بایستند. یعنی هرچه ایستادند توسط سرداران اسلام مخصوصاً امیرالمومنین علیه السلام از جا کنده شدند، پس مجبور شدند که بیایند مسیر را منحرف کنند. این قضیه در ماجرای غزوۀ تبوک 1 بیش از سایر وقت ها خودش را نشان داد، چون تبوک بعد از فتح مکه است. در واقعۀ احد سی درصد از سپاه مسلمین فرار کردند. که در روایات ما به آنها لقب منافق داده شد. مثل این می ماند که در گردان چهارصد نفره، صد و سی نفر منافق باشند. احد کجا و فتح مکه کجا؟! روستای یثرب کجا و شهر چند ده هزاری مکه کجا؟ حال می خواهند به مکه بروند و هزار کیلومتر راه بروند. اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی جان من یا تو باید در مدینه بمانیم، پسرِ ام مکتوم نابینا نمی تواند مدینه را اداره کند. جمعیت کم نیست، تعداد زیادی جوان هستند که منافق نظام هستند، تا ما برگردیم شهر را تصرف کرده اند و کار تمام شده است. پس امیرالمومنین علیه السلام ماندند. عده ای آمدند گفتند: یا رسول الله اجازه می دهی ما نیاییم؟ خداوند شمشیر را از رو بست. فرمود: «إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ» 2 میدانی چه کسانی اجازه گرفته اند که جنگ نیایند؟ کسانی که اصلاً خدا و قیامت را قبول نداشتند. کسی که این دو را قبول ندارد، به طبعش پیغمبر صلی الله علیه و آله را هم قبول ندارد. اگر هزارو چهارسال پیش می خواستیم سفر هزار کیلومتری برویم مصیبت های زیادی داشت و باید اثاث زیادی جمع می کردیم. اینها با پیژامه و زیرشلواری آمده بودند. خداوند درباره آنها می فرماید: « لو أرادوا الخروج لأعدوا له عدة» 3 ، اینها لباس نظامی هم تنشان نیست، قیافه شان معلوم بود نمی خواهند بیایند. حضرت هم چون رهبر و حکیم است فرمود بله نیایید. چون خداوند فرمود: «لَوْ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» 4 "اگر آنها همراه شما ( بسوی میدان جهاد ) خارج می شدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمی افزودند و به سرعت در بین شما به فتنه انگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) می پرداختند و در میان شما، افرادی (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملًا گوش فرامی دهند و خداوند، ظالمان را می شناسد . " اگر بیایند آنقدر ناله می کنند که اعصاب همه را خرد می کنند و فضا را متخلخل می کنند. اینها اهل جهاد نبودند. جهاد کار ساده ای نیست. کار اول منافقین سرزنش کردن است. مدام می گویند: دیدی من به تو گفته بودم! درصورتی که اگر کسی را به خاطر مصیبتی ملامت کنی، آن مصیبت سرت می آید. قرآن می فرماید: «ان تصبک مصیبه یقولوا قد اخذنا امرنامن قبل و یتولوا و هم فرحون» 5 "اگر گرفتاری و مصیبتی به تو برسد، می گویند به تحقیق ما قبلاً خود را از این امر بر حذر داشتیم و با خوشحالی اعراض می کنند." منافقین این کارها را می کنند برای اینکه جامعه را از حالت اجتماعی اش بشکنند و هویت آن را خراب کنند، آنها که نمی خواهند جامعۀ اسلامی پیشرفت کند. خداوند می فرماید در بین منافقین آدم های پولدار زیاد است که پولشان بادآورده است. خداوند چندین بار می فرماید: «وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ» 6 البته اشخاص پولداری هم وجود دارند که مال حلال دارند و از پولشان کمک می کند ولی به هرحال خدا می گوید مراقب باشید نمایش اینها کار دست شما ندهد. اینها عادت دارند به شما برچسب بزنند. کار دوم منافقین در جهت تخریب پیامبر صلی الله علیه و آله بود. قرآن می فرماید : « وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» 7 آنها می گفتند: پیغمبر صلی الله علیه و آله "اذن" است، هرکه با او حرف می زند او نگاه می کند. بسیار خوش باور است و حسن ظن دارد، در حالی که آنها کرامت اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله را نمی فهمیدند وگرنه می توانست آنها را ضایع کند. اگر ایشان عصبانی می شدند، دیگر کسی جرات نمی کرد با پیغمبر صل الله علیه و آله حرف بزند. جریان منافق دنبال این است که هویت جمعی جامعه را منحدم کند چون از انسجام سیلی خورده است، لذا سعی می کند انسجام شما را بشکند. /1102101306 پی نوشت: 1. تبوک نام قلعه ای در نوار مرزی حجاز و شام بود و بدین سبب آن منطقه با این خوانده می شد. روم شرقی در آن هنگام هم مرز با حجاز بود و پیشرفت سریع اسلام را خطرناک می دید و سپاه قدرتمندی نزدیک به ۴۰٬۰۰۰ نفر در مرز «حجاز» آماده کرد. محمد از این رویداد باخبر شد و بی درنگ فرمان آماده باش داد. ۳۰٬۰۰۰ نفر شامل ۱۰٬۰۰۰ سواره و ۲۰٬۰۰۰ پیاده آماده شدند. این لشکر به سبب مشکلات زیادش از جمله وجود قحطی در مدینه، کمبود آذوقه و مسیر طولانی و بادهای سوزان و طوفان های کشنده شن و نبود مرکب کافی به «جیش العسرة» (لشکر مشکلات) معروف شد. در آغاز ماه شعبان سال نهم هجرت به سرزمین تبوک رسید. در این جنگ پیامبر اسلام، علی را در مدینه جانشین خود کرد و این تنها غزوه ای بود که علی درآن شرکت نکرد. 2. سوره توبه آیه 46 3. سوره توبه آیه 45 4. سوره توبه آیه 47 5. سوره توبه آیه 85 6. سوره توبه آیه 55 7. سوره توبه بخش از آیه 61
یکشنبه ، ۲۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وارث]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]