واضح آرشیو وب فارسی:هورنیوز: روزی سیروس راد منش، شاعر فقید خوزستانی در دفتر روزنامه آرمان از من پرسید چون قصد دارم شاعران جنوب را بر اساس اهلیت شهری تقسیم بندی کنم همین که به خودم و خودت رسیدم ناگهان خال گم شدم و نمی دانستم که کدام شهر و دیار را بنویسم . زیرا ما شرکت نفتی ها، در عین حال همه جا بودیم و در واقع هم نبودیم !؟ خدا رحمتش کند «رادمنش حرف زدنش هم شاعرانه و هم فلیسوفانه بود» من هم در مقابل با همان لحن شاعرانه این گونه پاسخش دادم حالا – که به نام خودم و خودت رسیده ای بنویس ای چریک ژنده پوش شهری: «بچه های نفت»!! رادمنش لبخند ملیحی بر لبانش نشست و گفت راست میگی ٬ چرا به فکر خودم نرسید. پس قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن ٬ و گفت احسنت به غیرتت! هفته پیش یکی از منتقدین امور شهری به طرفداری از شهرداری اهواز صنعت نفت را با مقاله ای تحت عنوان «دهل موسساتی» مورد نقد نازل گرایانه قرار داد که بنده هم بدون این که نامی از ایشان ببرم ٬ مقاله ای تحت عنوان « صنعت نفت ٬ شهر و شهروند ساز ترین صنعت ایران» نوشتم و حداکثر عتابی که بدان متوجه نمودم ، عبارت ناشکر بود. متاسفانه آن منتقد ناخویشتن دار، مقاله ای تحت عنوان «حماسه ی ثناگویان دهل مؤسساتی» در جوابیه با ذکر نام ٬ که مخاطبش شخص بنده بود به رشته تحریر در آورد که فهرست ریز ودرشتی از توهین و اهانت را نثار صاحب این قلم نمود . از آنجا که در حرفه ی ما این قبیل نامهربانی ها، دیگر به امری عادی بدل شده است، گله و شکایتی از ایشان ندارم و با وجود اصرار چندباره برخی دوستان مبنی بر پاسخ دادن به بد وبیراه ها ی نامتعارف نویسنده، باز از دست بردن به قلم کراهت داشته و خویشتن داری پیشه کردم که مبادا رشحه قلم به غرض ورزی آمیخته شود. تا این که با دستورالعملی مواجه شدم که ابتدا این گونه به نظر می رسید که شهرداری کلانشهر اهواز در صدد کسر اضافه کاری های پرسنل خود به قصد اتخاذ سیاست های انقباضی در دوران رکود اقتصادی است و بعدا مشخص شد که این سیاست در راستای تنظیم مقررات و جلوگیری از رویه شدن پرداخت اضافه کار در قبال عدم انجام ندادن آن است. از آنجایی که برای پرداخت مزایای مرسوم در وزارتخانه های دولتی، بسیار ماده و تبصره گوناگون داریم و متاسفانه در شهرداری همچون راهکارهای قانونی وجود ندارد بنابراین متولیان امر در شهرداری اهواز از طریق تنها راه حل دراختیار – یعنی افزایش ساعات اضافه کاری، مبادرت به مساعدت به پرسنل خدوم خود می نمودند و البته از این بابت بارها تذکر قانونی از سوی بازرسی و استانداری دریافت می داشتند. واقعا فضای پرسنل گرایی در شهرداری ها مسدود است!!! و اما در صنعت نفت که بنده در مقاله ی خود، آن را «شهر و شهروند سازترین صنعت ایران» نامیدم اوضاع و احوال پرسنل گرایی چگونه است؟ برای این کار نگارنده هیچگونه نیازی به رفرنس خوانی و ارجاعات اسنادی و نوشتاری ندارد زیرا خود فرزند صنعت نفت است. پدر بنده از جمله کارکنان صنعت نفت بوده و از روزی که به دنیا آمدم خود را در خانه های سازمانی این صنعت،در مناطق نفتخیز،مانند نفت سفید ،هفتکل،مسجدسلیمان، گچساران و اهواز دیدم. در زمانی که هیچ اداره ای از کد پرسنلی استفاده نمی کرد صنعت نفت یک کد پرسنلی مخصوص نیروی کار خویش صادر می کرد و در همه جا، یعنی بخش درمان، خدمات، ترابری، اردو و سفرهای تابستانی، اماکن ورزشی و تفریحی سایر جاهایی که امکان پرسنل گرایی در آن پیش بینی می گشت، این کدپرسنلی کاربرد اداری داشت مثلا شماره کدپرسنلی ما ۱۳۲۵۰۸ بود در درمانگاه نام ما را صدا نمی کردند بلکه با خواندن کدپرسنلی ما را فراخوان می کردند. بیشتر کارکنان صنعت نفت، یک اعتقاد مشترکی نسبت به کارفرمای خود داشتند و با این ضرب المثل معروف «شرکت نفت هم پدر است و هم مادر » و با افتخار زایدالوصف و نیز با سربلندی و غرور خاصی از شرکت نفتی بودن خود دم می زدند. آن وقت که در مقاله ی «صنعت نفت، شهر و شهروند سازترین صنعت ایران» قلم فرسایی می کردم دقیقا می دانستم چه می نویسم و خدای ناکرده به ظن آن منتقد ناخویشتندار قصد شیادی،مجیزگویی، دلالی و پاچه خواری نداشتم .براین اساس من اهانت و توهین ایشان به صنعت نفت را توهین و اهانت به خودم و ۵ نسل از کارکنان این صنعت دیرپا تلقی می کنم. آری براساس این اعتقاد که ما می گفتیم « شرکت نفت هم پدر است و هم مادر» تمام بدگویی ها از این صنعت را در واقع به خاندان خود و خانواده ی بزرگ نفت تلقی می کنم. و دوباره تاکید می کنم که نفت تنها صنعتی است در ایران که خروجی کارکردی در راستای پروسه ی ملت سازی را با اعطای خدمات و مهرورزی به درستی به ثمر رسانده است. کارکرد فرهنگی صنعت نفت از طریق پرسنل گرایی و تکریم کارکنان در حقیقت منجر به تقویت احساس تعلق بوم زادگرایانه ای گشته که نهایتا در تکامل هویت ملی – میهنی نقش موثری را در کارکنان خود بوجود آورده است. همه می دانیم که شرکت نفت در سالهای اخیر بویژه در دو سال گذشته خط اول و آماج تحریم ها بوده است؛ کاهش تولید و فروش نفت و از آن بدتر سقوط آزاد قیمت نفت خام موجب شد تا درآمد ارزی کشور کاهش چشمگیر یافته و کسری بودجه تاثیری عمیق بر عملکرد شرکت ها و سازمان های متکی به درآمد ارزی بگذارد. و به تبع آن شرکت نفت نیز برای نخستین بار در تاریخ یکصد و اندساله با بحران کاهش نقدینگی مواجه گردید؛ اما این بحران با تمام مصائبش، فرصتی فراهم آورد تا ناظران بیرونی نحوه تعامل و مواجهه صنعت با پرسنل اش را در روزگار محنت و بی پولی به نظاره بنشینند؛ در این مدت بخش مهمی از پروژه های توسعه ای نفت متوقف شد،کارگاههای بزرگ احداث تاسیسات جدید نیمه تعطیل به خود گرفت اما برنامه صیانت از نیروی انسانی به هر شکل ممکن پی گرفته شد.حقوق کارکنان به هر شکل ممکن تمام و کمال پرداخت گردید و با وجود استخدام های بی رویه در دو سال آخر دولت دهم، یک نفر از نیروهای شخص ثالث ، قرارداد مدت معین و موقت،از کار برکنار نشد. شرکت تصمیم گرفت نیروی انسانی خود را خرسند نگه دارد هرچند به بهای توقف موقت صدها پروژه مرتبط با تولید باشد!! شرکت نفت به آن سطح از بلوغ سازمانی رسیده است که در نخستین مواجهه با بحران، متخصصان خود را قربانی نکند. ناگفته پیداست که چون روزگار مکنت فرابرسد،می شود پروژه ها را از سر گرفت، اما نمی شود نیروهای طرد شده یا گریخته از سازمان را دوباره از نو ساخت! از سوی دیگر نفت سازمانی یادگیرنده است لذا در طول یکصدسال فقط یک بار طرح کاهش نیروی انسانی ناکارآمد در این صنعت (طرح سالی دوماه)به اجرا گذارده شده است که دهه ها از آن می گذرد و برای جلوگیری از تکرار آن، یک سیستم آموزشی منسجم برای توانمند سازی نیروها در اولیت قرار گرفته و سن بازنشستگی کارکنان نیز روی شصت سال تثبیت شد! فقط در یک چنین صنعتی است که شما به هیچ قیمتی درخواست انتقال به سازمانی دیگر وزارتخانه ای دیگر را مشاهد نمی کنید. تنها در یک چنین سازمانی است که نیروی انسانی بعد از بازنشستگی تقاضای تمدید خدمت می کند. در یک چنین سازمانی است که مهندس حسینخانی پدید می آید که عملیات موسوم به مانده یابی او در عمق ۶۰۰ متری چاه تابناک ، ان گونه شگفت انگیز است که مدیر فرانسوی شرکت شلومبرژه عنان اختیار از کف می دهد و زبان یه تحسین می گشاید: “کاری که مستر حسینخانی در تابناک کرد به دشواری نخ کردن سوزن از فاصله سه متری است!!” در یک چنین سازمانی (نه موسسه !!!) است که با وجود ۲۸۸۰ حمله هوایی در هشت سال جنگ تحمیلی، یک روز تولید و صادرات نفت قطع نمی شود! از این مصادیق بسیار است و اگر قرار باشد یک یک بیان شوند مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. آری، امروز در شهرداری کلانشهر اهواز متاسفانه بدلیل مفقود بودن این حلقه ی اتصال، یعنی پرسنل گرایی و تکریم کارکنان ٬ ما آن صلابت شغلی و تعصب لازم برای دفاع تمام و کمال را در کار نداریم. امروز عبدالرحمن نیک سرشت باکد پرسنلی ۲۰۰۰۱۲در شهرداری به دلیل ، یک مدرس وظیفه شناس و یک منتقد مشفق، که سعی می کند مفید ظاهر شود،میدان ظهورش را می گیرند و او را مرتب پس می زنند و نه تنها از او بلکه از همتایان همکار او ، فضیلت سوزی می کنند.می پرسد چه کسانی؟ همان باندها و جریاناتی که اصلا در اداره ی مدیریت شهری اهواز دخیل نیستند اما همواره می خواهند در منافع و غنایم شریک باشند.آری چنین افرادی جرات نمی کنند در صنعت نفت دخالت کنند و نسبت به ابراز منافع هماوردجویی کنند چه برسد به اینکه بخواهند دخل وتصرف اداری نمایند. ساختارسازمانی نفت که به قول نفتی ها،همچون هواپیماهای اف ۱۴ غنیمت باقی مانده از حضور خارجیان است، آن چنان دقیق و کارآمد طراحی شده که یک یک افراد براساس پوزیشن و جایگاه سازمانی تعریف شده از نخستین روز استخدام تا واپسین روز خدمت،روی کارراهه شغلی مشخصی ترقی و تکامل می یابند و اغراض و سلایق دخل چندانی در برآمدن و فرو افتادن افراد از مناصب ندارد. لذا سخنانی که گه گاه از سوی افراد ناآشنا درباب مدیریت شرکت نفت به گوش می رسد مصداق همان قیاس مع الفارق چون خود پنداشتن صاحب دلق است. مصادیق پرسنل گرایی نفت بی شمار است اما به همین بسنده و نظر مخاطبین عزیز به این نکته ظریف جلب می کنم که تمام باشگاه های ورزشی که در کشور به نام نفت و یا صنعت نفت در کشور دایر شده است همه ماندگار شدند همه سازنده و رتبه دار، و مدال آور و کاپ گیر هستند و در عوض با سایر تیم های ورزشی صنعت بنیاد یا شهرداری ساز رجوع کنید، تفاوت زمین تا آسمان است، زیرا همگی فاقد خمیرمایه ی اولیه ای هستند که مفصلا بدان اشاره نمودم. والسلام
شنبه ، ۲۵مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هورنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]