واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه اعتدال: ادامه از صفحه اول: * سفارش دوّم: سفارش دوّم: روحیّه ی جهادی را بر روحیّه ی تافته ی جدابافته بودن ترجیح بدهید. یکی از خطراتی که گریبان کسانی را که یک امتیازی دارند می گیرد، این است که احساس کنند تافته ی جدابافته اند، احساس می کنند یک سر و گردن از همه بالاترند؛ این خطر بزرگی است، این یک خطر شخصیّتی است، یک بیماریِ شخصیّتی است؛ نگذارید این بیماری در شما رشد بکند و راهش هم این است که کار جهادی و روحیّه ی جهادی را در خودتان تقویت کنید. روحیّه ی جهادی یعنی کار را برای خدا انجام دادن، کار را وظیفه ی خود دانستن، همه ی نیروها را در راهِ کارِ درست به میدان آوردن؛ این روحیّه ی جهادی است. برای اینکه این روحیّه ی جهادی در شما تقویت بشود، حضورتان در اردوهای جهادی خیلی خوب است. نگویید وقتمان تلف می شود؛ نه، بیشترین و بهترین استفاده از وقت همین است. درستان را بخوانید، پژوهشتان را بکنید، کارتان را بکنید، در اردوهای جهادی هم که در دوره ی سال، چند هفته ای انسان را مشغول می کند شرکت کنید. این شما را با متن مردم آشنا می کند، این شما را با مشکلات و معضلات جامعه که غالباً از چشم مسئولین دور می ماند، آشنا می کند. بعضی از مسئولین خبر از واقعیّت های جامعه ندارند، دُور خودشان و یک شعاع محدودی را فقط می بینند؛ [اینکه ] در روستاها چه می گذرد، در شهرهای دور چه می گذرد، در خانواده های فرودست چه می گذرد، اینها را اصلاً ملتفت نیستند. این را من در طول این تجربه ی طولانی بیست سی ساله، مکرّر تجربه کرده ام؛ این را دیده ام در بعضی ها که به شما عزیزانم دارم عرض می کنم؛ خبر ندارند که چه هست. شما الان جوان هستید، نیرو دارید، حوصله دارید، وقت دارید، گرفتاری زیادی ندارید، از این فرصت استفاده کنید. یکی از فرصتها هم همین اردوهای جهادی است؛ این اردوهای جهادی به مراتب بهتر از اردوهائی است که متأسّفانه هنوز هم معمول است. با اینکه من هشدار داده ام، بعضی ها اردو درست می کنند که بفرستند اروپا؛ اردوی دانشجوئی به اروپا! یکی از غلط ترین کارها این است؛ این اردوی جهادی، از آن به مراتب بهتر و شرافتمندانه تر و مفیدتر است. حضور در اردوهای جهادی، تماس مستقیم با مردم، احساس مسئولیّت پیدا می کنید. انسان وقتی خدمت کرد به طور مستقیم، خدمت در چشم انسان عزیز میشود؛ نقاط ضعف را پیدا می کنید. * سفارش سوم: یک سفارش دیگری می کنم؛ یکی از چیزهائی که برای نخبه های ما پیش می آید [مهاجرت است ]؛ چون همین طور که اشاره کردند، جوانهای نخبه ی ما در کشورهای مختلف دنیا طلبکار و متقاضی کم ندارند، زیاد دارند، به دلائل مختلف؛ یکی از دلائلش این است که آنجاها جوان کم است، یا جوان بااستعداد کم است، یا جوان بیگانه ای که طمعش کم باشد کم است؛ می خواهند جذب کنند. یک تصوّر خیالی از یک رفاه، در این مواقع ذهن انسان را پُر می کند؛ ممکن است خیالی باشد، توهّم باشد، ممکن هم هست واقعی باشد، واقعاً یک رفاهی در انتظار انسان باشد؛ اینجا را ترجیح بدهید. به جای اینکه خودتان را در معده ی بی رحم جوامع بیگانه هضم کنید، در کشور خودتان سازنده و تنظیم کننده ی مغز و سلسله اعصاب و استخوان بندی جامعه ی خودتان بشوید. این افتخار دارد؛ این شرف است؛ برای کشورتان کار کنید. * کمتر کسی به قدر من اطّلاع دارد از ضعف هائی که در کشور وجود دارد می توانید شما کشورتان را بسازید، می توانید ضعف هایش را برطرف کنید؛ ما ضعف های زیادی داریم. من خیلی ستایش می کنم از وضع کشور امّا شاید کمتر کسی به قدر من اطّلاع دارد از ضعف هائی که در کشور وجود دارد. می دانیم خیلی ضعف داریم؛ این ضعف ها را باید برطرف کنیم؛ شما باید برطرف کنید. می توانید شما آن کسی باشید که هندسه ی صحیح سلامت این کشور را طرّاحی کنید؛ می توانید بخشی اش را پیش ببرید. وقتی رفتید یک جائی، حالا گیرم یک پولی هم گیرتان آمد، امکانات رفاهی هم -فرضاً اگر واقعیّت داشته باشد- گیرتان آمد، امّا شما آنجا در معده ی آزمندِ اجتماع های بیگانه هضم خواهید شد؛ [ولی ] اینجا می توانید منشأ اثر باشید. * سفارش چهارم: مرعوب نشوید توصیه ی آخر - زیاد نمیخواهم طولانی کنم- مرعوب غرب هم نشوید. درست است که امروز غربی ها از لحاظ علم و فنّاوری از ما خیلی جلوترند امّا شما مرعوب این جلوتر بودن نشوید. چرا؟ برای اینکه شما از آنها بالاتر هستید. آنکه شما می بینید امروز فنّاوری پیشرفته دارد و صنایع و اختراعات و مانند اینها دارد، ۲۰۰ سال است شروع کرده؛ شما ۳۵ سال است شروع کرده اید؛ انقلاب شما ۳۵ ساله است؛ شما در طول ۳۵ سال توانسته اید این همه راه بروید و این شتاب را در پیشرفتها پیدا کنید. آنها در طول ۳۵ سال اوّل استقلال هایشان [خیلی عقب بودند]؛ مثلاً کشور آمریکا؛ ۳۵ سال بعد از تاریخ استقلال از زیر یوغ انگلیس ها آمریکا هیچ چیز نبود. آمریکای ۳۵ سال یا ۴۰ سال بعد از استقلال، با ایران ۳۵ سال بعد از پیروزی انقلاب، زمین تا آسمان فرق دارد؛ شما به مراتب از آنها جلوترید. عمر تمدّن مادّی آنها به مراتب کمتر خواهد بود برای شما که بخواهید به این رتبه ی از تمدّن مادّی برسید؛ حالا جدای از معنویّات. مرعوب آنها نشوید. ۱۰۰ سال بعد از پیروزی آمریکایی ها بر ارتش انگلیس و استقلال آمریکا، این مجسمه ی آزادی معروف آمریکا ساخته شده. این مجسمه را آمریکایی ها نساختند -اگر حافظه ی من خطا نکرده باشد، قدیم دیدم- این مجسمه را یک مهندس فرانسوی از فرانسه آمد ساخت. یعنی صد سال بعد از استقلال، آمریکایی ها هنوز از لحاظ علمی و فنّی و صنعتی به آنجائی نرسیده بودند که بتوانند این مجسمه ی آزادی را بسازند؛ یک مهندسی از فرانسه آمد، این را طرّاحی کرد و ساخت. شما خیلی جلوترید؛ مرعوب نشوید. توانایی های شما به مراتب به صورت بالقوّه بیشتر از آنها است؛ پیش بروید، حرکت کنید. نسل جوان دوره ی ما یعنی شماها، می توانید این افتخار را برای خودتان به ثبت برسانید که شما نسل جوانی بودید که توانستید کشور را به مراحل بزرگ پیشرفت علمی برسانید؛ این افتخار، خیلی افتخار بزرگی است. نسل جوانِ امروز، می تواند این افتخار را برای خودش جلب بکند که به جای اینکه به شکل تبعی دنباله ی دیگران باشد، عزّتمندانه توانسته پایه های استقلال علمی و پیشرفت علمی را در این کشور محکم کند و کار کند و تلاش کند. این افتخار می تواند برای نسل جوان دوره ی ما و دوره های اوّلیّه ی انقلاب باشد؛ خب، اینها توصیه های ما است به شما عزیزان، برادران، خواهران، فرزندان عزیز من و جوانهای عزیز. * توصیه های مدیریّتی و کاری چند توصیه هم توصیه های مدیریّتی و کاری است که هم برادران مسئول در بنیاد نخبگان و معاونت علمی و هم خود شماها مخاطب این توصیه ها هستید. * توصیه اول: بنیاد نخبگان را باید جدّی گرفت اوّل این است که بنیاد نخبگان را باید جدّی گرفت؛ بنیاد نخبگان یک بنیاد ملّی است؛ یک بنیاد راهبردی است؛ این را باید کاملاً جدّی گرفت. شنیدم که برخی کارهای بنیاد نخبگان به دانشگاه ها سپرده می شود؛ این کار مصلحت نیست. دانشگاه ها اگر می توانستند کار بنیاد نخبگان را بکنند، این بنیاد را اصلاً ما راه نمی انداختیم. بعضی از دانشگاه های ما واقعاً برجسته اند، مرکز نخبه هایند امّا کار بنیاد نخبگان را نمی توانند بکنند. کار دانشگاه چیز دیگر است، کار بنیاد نخبگان چیز دیگر است. بنیاد نخبگان را جدّی بگیرید؛ یک بنیاد ملّی است، یک بنیاد راهبردی است؛ هم مسئولین بنیاد، هم مسئولین کشور، چه [سازمان ] برنامه و بودجه، چه وزرای محترم مربوط، چه شوراهای علمی و مانند اینها که وجود دارند و چه شما جوانها. بنیاد خیلی مهم است. * توصیه ی دوّم: نخبه باید احساس مفید بودن داشته باشد یک توصیه ی دوّمی دارم؛ برنامه های بنیاد نخبگان باید جوری باشد که نخبه ی جوان احساس کند که وجودش مفید است. حالا به شما جوانها هم خواهم رسید؛ شما هم خودتان نقش دارید و در این زمینه می توانید نقش ایفا کنید. باید برای جوان نخبه، میدان کار به وجود بیاید؛ احساس کند مفید است؛ احساس مفید بودن بکند. این آن چیزی است که او را تشویق می کند به ادامه ی راه؛ همچنان که تشویق می کند به ماندن در خانه ی خود و در کشور خود و کار کردن برای کشور خود. میدان کار ایجاد کنید؛ چه جوری میدان کار [ایجاد کنید]؟ یکی مسئله ی تکمیل فرایند تحصیلی است. بتوانند جوانها این فرایند تحصیلی خودشان را تکمیل کنند؛ تسهیل بشود حضور آنها در مراتب بالاتر علمی؛ تحصیلاتشان را بالا ببرند. مقرّرات دست وپاگیری ممکن است وجود داشته باشد در این مورد؛ این مقرّرات، مانع نشود. یک مسئله تشکیل شرکتهای دانش بنیان است که حالا در این زمینه من بعداً عرض خواهم کرد. این شرکتهای دانش بنیان، چیز بسیار خوبی است. البتّه امروز من اطّلاع دارم، هزاران شرکت دانش بنیان در کشور هست لکن همین تعدادی که الان وجود دارد، می تواند به ده برابر افزایش پیدا کند؛ ده برابر. جوانها، آن کسانی که محصول علمی دارند، وجودشان در شرکتهای دانش بنیان، مفید است. ایجاد هسته های علمی در دانشگاه ها با محوریّت اساتید برجسته؛ یکی از کارها این است. این بنیاد می تواند در ارتباط با دانشگاه ها، این کار را انجام بدهد. هسته های علمی تشکیل بشود در دانشگاه های مختلف؛ محورش هم یک یا چند استاد برجسته باشد. البتّه استادها باید دلسوز باشند؛ استادها باید متعهّد باشند؛ باید ایران را دوست بدارند. استادهائی را ما می شناسیم -البتّه بنده از دور می شناسم- که ایران را دوست نمی دارند؛ آبادی ایران، آینده ی ایران برایشان مهم نیست؛ این جور استادی به درد نمی خورد. نمیتوانم در دل، به چنین استادی امید ببندم؛ استادی که کشورش را دوست ندارد، استادی که اتّحاد کشورش را دوست ندارد، استادی که سر کلاس درس حرفی میزند -ولو ارتباط به موضوع درسی هم ندارد- که نتیجه اش اختلافات قومی در کشور است و دانشجو را به آن سمت میراند، این استاد استاد مطلوبی نیست. استادی که اگر در دانشجو تعهّد مذهبی احساس بکند با او سر ستیز پیدا می کند، این استاد استاد خوبی نیست. استادانی که متعهّد باشند، دلسوز باشند، کشورشان را دوست بدارند، انقلابشان را دوست بدارند و برجسته ی علمی باشند، بر محور یک چنین استادی اگر هسته های علمی به وجود بیاید، این بسیار چیز مفیدی است؛ دانشجو را حرکت می دهد و دانشجو احساس می کند که مفید است، دارد پیش می رود. ادامه در صفحه 11
جمعه ، ۲۴مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه اعتدال]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]