واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ایا افغان العرب میراث خوار تمدن غرب خواهند شد؟ وبلاگ > جعفریان، رسول - خیلی ساده است. تمدن غرب در حال زوال است، دنیا هم که بدون صاحب نمی شود، اگر ما زودتر بجنبیم و ماشه را علیه همه مخالفانمان که یا امریکایی هستند یا دولت های طرفدار کفر بکِشیم، جانشین آنها خواهیم شد و به نام جهاد و با تکفیر و قتل پوسته بی محتوای غرب را شکسته و خود رشته امور را در دست خواهیم گرفت. دقیقا نمی دانم این تحلیل درست است یا نه، اما قابل تامل است.
یک انقلاب در جهان عربی رخ داده است، انقلابی که می خواهد تغییر دهد، با الگوی گذشته اما برای آینده. هر چه هست مسلم است این که مسیر جهان عربی جدید عوض شده است و این عالم عربی، دیگر آن عالم عربی نیست که ما از مصر و لبنان و کویت قبل از 2000 میلادی می شناختیم. البته سالها طول کشید تا مسیر عوض شد و انقلاب محقق گشت، و این که حتما مقدماتی داشته است. مثل همه انقلاب ها که زمینه دارد. در این انقلاب بسیاری از آدمها و تفکرات و جریانهای گذشته مفقود الاثر شدند و دیگر سرنخی از آنان بدست نیامده و نخواهد آمد. نسلی از آدم های سررشته دار قدیم یا رفتند یا به کنج خمودی فرو رفته و منزوی شدند. نسلی دیگر آمد، آثاری دیگر، جریان های دیگر، ارزشهای دیگر و ارتباط قطع شد. فرض کنیم نه صددرصد، اما مثل همین ایران ما در سال 57 در سطح مدیران حتی تا صددرصد تغییر کردند. نویسندگانی نامشان فراموش شد. شاعرانی خاموش شدند، کتابهایی از دور خارج شد و بسیاری از تغییرات دیگر.
حالا وقتی می گوییم جهان عرب انقلاب شده، مقصود همین است، دنیایی که مسائل آن متفاوت بود، آدم هایش گونه ای دیگر بودند، افکارش به شکلی دیگر بود. حالا تبدیل به یک جهان جدیدی شده است. رشته افکار گذشته پاره شده، اندیشه های تجدد خواهانه غربگرا یا شرق گرا، کهنه گشته، جوانهایش تابعیت مردان قدیم را ندارند و در هوای تغییر برآمده اند.
به نظر می رسد آن داستان قدیمی که می خواهیم چه و چه کنیم، زیاده از حد طولانی و بی خاصیت شده بود. داستانی که مرتب گفته می شد و قرار بود عاقبت آن به جای خوشی ختم شود، محقق نشد. بنابرین نورسیدگان ناامید شدند و داستان دیگری را شروع کردند. حالا از میراث گذشته، از کتابهایی که که آن زمان رجز خوانی برای تجدد می کردند، فقط تحلیل تاریخی و اجتماعی اش در قالب آثار آکادمیک و شبه آن باقی مانده است، اما در کنار آن سیل آثاری در باره جهاد و غرب و تکفیر و مبارزه. به جوانان عرضه می شود. در سطح سیاسی هم همین طور است. همه جا نزاع و درگیری بین نو و کهنه. بین قدیم و جدید در جریان و مدام بحث ها برقرار است.
حالا این انقلاب جدید داستان قدیمی را بروز کرده و بر اساس این نظریه که غرب در حال زوال است و آینده از ما، روال جدیدی را تعریف می کنند. وعده این بود که غرب از بین خواهد رفت و زوال دامن آن را خواهد گرفت. آن وقت این سوال مطرح شد که وقتی قرار شد غرب از بین برود، چه کسی باید جای آن را خواهد گرفت؟
داستان را جور دیگری تعریف کنم. وقتی در قدیم و بر اساس حرف ابن خلدون، شهرها کارشان می گرفت و تمدنشان به اوج می رسید، کم کم به انحطاط کشیده می شدند. آن وقت، مشتی گرسنه و گوسفندار و شتر سوار و اسب چران و غیره از روستاهای و قرای اطراف و بیابانهای دور و دراز به هوس دستبرد به این شهرهایی که دیگر آدم هایش قدرت دفاع از خود نداشتند از راه می رسیدند.
حالا افغان العرب یا همین سلفی ها این طور فکر می کند. اوائل کار، سید قطب و دیگران از نارسایی تمدن غربی گفتند. از این که غرب، تمدنی فاسد، بی خاصیت و در حال موت است. این که چیزی از آن نمانده است. این چه پیامی داشت؟ این ه مشتی گرسنه از این سوی دنیا، فکر کردند که با مرگ آن تمدن، میراثش به آنها خواهد رسید.
اما با چه ابزاری؟ به اسم دین و با نام جهاد، با تکفیر، با کشتن بی حد و حصر. با نابود کردن. با قطع حرث و نسل، آنها تصورشان این است که اگر دو برج دوقلو را بزنند، امریکا را که مرکز عالم است نابود خواهند کرد. اگر سفارت او را در دو کشور افریقایی منفجر کنند، و چند صد امریکایی را که مرکز دنیاست، در امریکا و عراق و افغانستان بکشند، این تمدن منهدم شده، و میراثش نصیب آنها خواهد شد. بنابرین تصمیم گرفتند تیر را شلیک کنند و کردند. شاید در عمق ذهن آنها این بود که عرب های بادیه نشین حجاز هم جانشین تمدن روم و ایران شدند و آنها یک بار دیگر می توانند با همان ابزار، دوباره بر سریر امپراتوری عرب و اموی نشسته و بر جهان حکمرانی کنند.
اما آیا این آرزو با همین روش محقق خواهد شد؟ اگر قرار بود بشود، لااقل باید پس از فروپاشی شوروی نصف میراث آن نصیب اینها می شد که نشد. یک چچن آش و لاش و چند کشوری که حتی و به رغم مسلمان بودن اکثریت، حاضر نشدند حتی اسمی از اسلام در عنوان حکومتشان بیاورند. این بار همان کمونیستها با اسم جدید حاکم شدند و این میراث به دیگری نرسید.
با این حال، باز هم تأکید می کنم که انقلابی از راه رسیده است. این تکانی که دنیای اسلام خورد، انقلابی که شد، دو نیروی قدیم و جدید را رودرروی هم قرار داد. همه جا برد با نسل جدید نبود. در مصر تا حدودی مدیریت شد و نسل قدیم دوباره برگشت. سعودی ها هم همان بادیه نشین های متجدد بودند که اصل این فریب کاری را درست کردند، خودشان با یک خانواده چند هزار نفر عصر حجری، با پول و اسلحه و با زدن یکی به نعل و یکی به میخ، هم به داعش و افغان العرب کمک کردند و هم رابطه شان را با امریکا نگه داشتند و تا حالا سرکار مانده اند. سر برخی از کشورها بی کلاه ماند و آش و لاش شدند که لیبی و سوریه از آن دست بود. اخیرا ترکیه هم تکان های شدیدی خورده است هرچند آنجا هم لائیک ها هستند و مسلم وضعشان بدتر از مصر نخواهد شد و اسلامی های افراطی راه به جایی نخواهند برد جز آن که به هر حال کشتاری خواهند اشت. مع الاسف آنچه اتفاق افتاده، فعلا کشتار مسلمان توسط مسلمان است نه مانند صدر اسلام، کشتار رومی و ایرانی توسط عرب. این بار خودشان به جان هم افتاده اند.
اکنون باید پرسید در این انقلاب چه باید کرد؟ متفکران دنیای اسلام چه کسانی هستند؟ رشته جدید در اختیار کیست؟ جوانان به حرف و سخن چه کسی باور خواهند کرد؟ تا کی این داستان ادامه خواهد یافت و برد نهایی با چه کسانی خواهد بود؟ آیا باید در نظام فکری تازه با تفاهم سهیم شد و پیش رفت و تمدنی مرکب و مفید به حال همه را طراحی کرد یا با هم فرمان افغان العرب پیش رفت و امید داشت که غرب پوسیده بالاخره سرنگون خواهد شد؟ شما چه فکر می کنید؟
پنجشنبه 23 مهر 1394 - 01:13:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]