واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه خراسان: رضاپور- همسایه؛ واژه ای که این روزها با ورود زندگی مدرن شهری و به دنبال آن تراکم جمعیت از یک سو و تراکم اخلاقی از سوی دیگر با خیلی ها بیگانه شده است. با غریبه شدن همسایه ها با هم، مناسبات و روابط اجتماعی سرد، شکننده و بی روح شده است و در چنین فضایی همکاری و مشارکت به حداقل می رسد، روابط اعتمادآمیز اجتماعی کمرنگ می شود و غریبگی ناشی از تراکم، فضای مناسب و مساعدی برای جرم و بزهکاری فراهم می کند و... این ها همان مشکلاتی است که به دنبال کم شدن روابط همسایه ها بر سر جامعه، شهرها و محله ها آمده است ،هرچند هنوز هستند همسایه هایی که بیشتر از فامیل و خویشاوند همدیگر را دوست دارند و به هم کمک می کنند اما واقعیت این است که همسایگی و حق همسایه رفته رفته در حال کمرنگ شدن است. به ویژه در آپارتمان ها هستند همسایگان دیوار به دیواری که حتی نام یکدیگر را نمی دانند چه رسد به این که یار و غمخوار هم باشند... همسایه های قدیم... «صفاری» پیرمردی با سواد و خوش رو ساکن یکی از محله های قدیمی بیرجند است. وقتی از او درباره روابط با همسایه ها می پرسم با حسرت از گذشته یاد می کند و این که آن زمان دل ها بزرگ و به هم نزدیک بود، همسایه خوب به عنوان یکی از اعضای خانواده فردی که در یک محل زندگی می کرد، تلقی می شد اما حالا چه دیگر از همسایه داری خبری نیست و اگر رابطه همسایگی هم وجود دارد بسیار محدود است. در گذشته ارتباط میان همسایه ها بسیار نزدیک و صمیمی بود،آن زمان ساختار کوچه ها و معابر تنگ و باریک بود و در بسیاری از محله ها کوچه هایی به نام آشتی کنان وجود داشت که باعث می شد افرادی که در آن کوچه ها تردد می کردند به ناچار با هم چهره به چهره شوند و این زمینه ای را برای سلام و احوال پرسی کردن به وجود می آورد و همین احوال پرسی ها کوتاه و مختصر باعث می شد که اعضای یک محل از حال و روز یکدیگر باخبر شوند. همین طور در بسیاری از مطبخ های خانه های قدیم پنجره ای به سمت خانه همسایه گشوده می شد و از طریق این پنجره دو همسایه برخی از مایحتاجشان را از یکدیگر قرض می گرفتند یا از احوال یکدیگر مطلع می شدند؛این پنجره ها همچنین محلی برای درددل زنان و دختران همسایه با یکدیگر بود.به گفته وی، در آن زمان اگر خانواده ای دچار مشکل یا گرفتاری می شد تمام اعضای محل و همسایه ها با او همدردی می کردند و با کمک هم برای رفع مشکل، او را یاری می دادند اما حالا حتی بسیاری از همسایه ها از وضعیت همدیگر به بهانه دخالت نکردن در زندگی دیگران بی اطلاع هستند و این بسیار بد است. تغییر سبک زندگی هر چند این بی مهری ها فراگیر نیست و در بسیاری از محله ها و نیز در روستاها همسایه ها همچنان ارج و قرب دارند و مونس همدیگر در روزهای غم و شادی هستند.اما آن طور که خانم «سلیمی» از روابط سرد و نا آشنای همسایه های آپارتمانی که در آن زندگی می کند حرف می زند و آن را با قدیم های نه چندان دور مقایسه می کند بسیار دلگیر می شود. او تغییر سبک زندگی ها را دلیل این سردی روابط همسایه ها می داند و می گوید: همسایه داری از روابط حسنه اجتماعی است که ریشه در تاریخ و فرهنگ ما دارد اما با پیشرفت تکنولوژی، تغییر سبک زندگی مردم و افزایش مشغله های فکری و شغلی و روابط همسایه داری رو به زوال رفته و روزگار باخبری همسایه ها از یکدیگر به روزهای دوری و بی خبری تبدیل شده است، به گونه ای که این روزها بسیاری از اهالی یک محله و کوچه حتی خانواده هایی که در یک ساختمان هستند با یکدیگر غریبه اند و از احوال هم اطلاعی ندارند و حتی نام خانوادگی یکدیگر را نمی دانند. «پاک منش» یکی از زنان خانه دار نیز که روابط همسایه داری را یکی از ملزومات زندگی اجتماعی در یک محله می داند و خود با چند نفر از زنان همسایه و هم محله ای خود روابط دوستانه ای دارد، می گوید: همسایه خوب باشد در شرایط سخت زندگی هم می شود به او تکیه کرد و از او کمک و یاری خواست. گرفتاری های زندگی شهری یک پژوهشگر مسائل اجتماعی پیشرفت زندگی شهری و افزایش گرفتاری های روزمره زندگی را اصلی ترین دلیل سرد شدن روابط میان همسایه ها عنوان می کند و می گوید: ریشه زوال همسایگی را باید در تحولات ساختاری جامعه جست وجو کرد. «حسینی» با اشاره به این که همسایگی پیش از آن که کنار هم قرار گرفتن مجموعه ای از خانه ها و بناها باشد، قرار گرفتن مجموعه ای از واحدهای معنایی است که در کل شبکه ای از معانی را می سازد، می افزاید: این معانی گاه ممکن است با هم سازگار یا ناسازگار باشند یا گاه غنی و گاهی ضعیف. غنا و ضعف معنای همسایگی به چگونگی کیفیت مناسبات و تعاملات همسایگان بستگی دارد. در گذشته استقرار یافتن طولانی مدت اعضای یک خانواده در یک خانه پیامدهای گسترده ای برای روابط همسایگی به همراه داشت. روابط عمیق همسایگی وجود ندارد در حال حاضر نیز افراد دیگر آن حس تعلق به خانه را ندارند زیرا هر سال در حال جابه جایی از خانه ای به خانه دیگر هستند و به طور کلی وقت زیادی را در خانه صرف نمی کنند در حالی که در گذشته مردم بیشتر برای تمام عمر در خانه ای که به دنیا می آمدند زندگی می کردند و اعضای یک محل همدیگر را می شناختند و روابط چهره به چهره داشتند و ارتباط میانشان بسیار نزدیک و صمیمی بود اما در شرایط مدرن امروز روابط عمیق همسایگی وجود ندارد چون در جابه جایی های متعدد و آپارتمان نشینی، افراد بیش از آن که همسایه یکدیگر باشند به منزله مسافرانی هستند که برای مدتی کوتاه در مجاورت یکدیگر برحسب تصادف قرار گرفته اند بنابراین در این شرایط دیگر نمی توانند همسایه یکدیگر باشند چرا که کسی در سایه دیگری زندگی نمی کند. به عقیده وی، پیوند همسایگی برخی از کارکردهای خود را از دست داده است و در واقع آن حمایت اجتماعی که در گذشته از طرف همسایه ها انجام می شد یا فعالیت های مشترکی که از طریق آن همسایه ها می توانستند در بهبود زندگی به یکدیگر کمک کنند، امروزه توسط نهادهای اجتماعی شهرنشینی مانند بانک، مدرسه، دانشگاه و مؤسسه های عمومی و خدماتی انجام می شود. وی به موضوع اعتماد اجتماعی اشاره می کند و می افزاید: در گذشته افراد در محله ها یکدیگر را می شناختند و ضریب اعتماد اجتماعی افراد بسیار بالا بود و به این ترتیب امنیت اجتماعی بین افراد و همسایه ها بالا می رفت اما امروزه جای آن اعتماد اجتماعی سنتی را اصل بی تفاوتی مدنی گرفته است. وی می افزاید:بی تفاوتی مدنی به افراد حکم می کند در زندگی دیگر شهروندان دخالت نکنند و نسبت به زندگی و رفتارهای دیگران نوعی بی تفاوتی از خود نشان دهند. این اصلی است که به کمک آن میلیون ها نفر ناهمگن به صورت مسالمت آمیز در کنار هم زندگی می کنند، به همین دلیل روابط سنتی همسایگی نمی تواند با این اصل سازگار باشد زیرا روابط چهره به چهره باعث مداخله افراد در زندگی یکدیگر می شود.
دوشنبه ، ۲۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]