واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه رسالت: محمد سلمانی کیاسری بحث مذاکره با آمریکا یکی از مباحثی است که هر چند وقت یکبار در محافل سیاسی و مطبوعاتی مطرح می شود. در ایران اسلامی هر بحثی که بر اساس اصول منطقی و همسو با مباحث اعتقادی باشد از پشتوانه اجتماعی و استحکام بیشتری برخوردار است. در هفته گذشته رهبر معظم انقلاب صراحتاً مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کردند، البته این ممنوعیت همراه با استدلال و ردّ بعضی استنادات تاریخی موافقان (مذاکره امیرالمومنین(ع)) و زبیر و نیز مذاکره امام حسین(ع) و عمر سعد) بوده است. یکی از ضعف هایی که عناصر سیاسی و اجرایی در بسیاری از موضوعات (که فعلاً جای طرح آن نیست) دارند، فاصله گرفتن از مفاهیم بلند کتاب و سنت و سیره ائمه(ع) است و ایضاً استفاده مصداقی و مقطعی بدون احتساب ابعاد آن است. در اینجا لازم است از مذاکره با زبیر و عمر سعد دو نکته روشن شود؛ 1- آیا این افراد به عنوان نماینده حکومتی بودند و برای مذاکره فرستاده شدند یا خیر؟ 2- مباحث مطرح شده در این مذاکرات چه بوده است؟ در پاسخ باید گفت: اولا زبیر از افرادی بوده که با امیرالمومنین(ع) بیعت کرده بود. یعنی به عنوان شهروند حکومتی امیرالمومنین بوده است که برای زیاده خواهی ها و مطالبات نامشروع درصدد توطئه و جنگ با همراهی دیگر عناصر برآمد. ثانیاً زبیر دارای سابقه خوبی در زمان پیامبر اکرم(ص) بوده که حضرت بدان ها اشاره می فرماید. ثالثاً مذاکره امام(ع) و زبیر بیشتر جنبه هدایت و برای پیشگیری از جنگ و خونریزی بین مسلمانان بوده است که البته کلام امام(ع) بر زبیر بی اثر نبوده است. اگر از این دست مذاکرات در صدر اسلام بخواهیم مثال بیاوریم نمونه های فراوان دارد چون اساس، هدایت و جلوگیری از جنگ و خونریزی است. در مورد مذاکره امام حسین(ع) و عمر سعد با توجه به محتوای مذاکره که باز هم برای نجات و هدایت عمر سعد بوده، بحثی در قبال حکومت یزید، مشروعیت حکومت یزید، نحوه حل مشکل به وجود آمده و... به میان نمی آید چون اساساً حضرتش درصدد مذاکره با حاکمیت نامشروع حکومت یزید نبوده است. شبیه به این گفتگو با حربن یزید ریاحی نیز اتفاق افتاده بود. لذا نمی توان این دست گفتگوها را مذاکره با نظامی که اهل خدعه و نیرنگ و زیاده طلبی و امتیازخواهی و زور و ستم و کشتن انسان های بی گناه است، برداشت کرد. هر کس از مواضع و دیدگاه ها و برخورد امام حسین (ع) با حکومت یزید مطلع باشد هرگز بحث مذاکره امام با حکومت یزید را مطرح نمی کند. پاسخ امام درباره حکومت یزید سخت و کوبنده و حماسی بوده است. یکی از نمونه های روشن برخورد امام برای نفی مذاکره با دشمن، برخورد امام(ع) با نامه عبیدالله بن زیاد بوده است. وقتی نامه ابن زیاد را حضرت خواند آن را به زمین انداخت و فرمود: رستگار نباشند مردمی که رضایت مخلوق را به خشنودی خدا مقدم شمارند. سپس نامه رسان درخواست پاسخ از امام را می نماید. امام در جوابش فرمود: "ماله عندی جواب لانه حقت علیه کلمة العذاب ـ این نامه در نزد ما پاسخی ندارد زیرا عذاب الهی بر آن ثابت است." ابن زیاد نماینده و عنصر حکومتی بوده که پیشنهاد و حرف یزید را برای امام نقل نمود. اگر قرار بود مذاکره ای صورت گیرد اینجا بهترین مکان برای حرف و مذاکره بوده است. چون نماینده تام الاختیار یزید، طرف مقابل امام(ع) است و می توانند راجع به شرایط طرفین و نیز عبور از بحران به وجود آمده مذاکره نمایند. اما جواب امام به گونه ای است که راه هرگونه حرف و حدیث و مذاکره را مسدود می نماید. یعنی اصلا آنها قابلیت پاسخ و کلام و سخن را ندارند تا با آنها به مذاکره بنشیند. آیا این نمونه روشن کافی نیست تا کسی بحث مذاکره را در صحرای کربلا مطرح نکند و از گفتگو با عمر سعد برداشت مذاکره با دشمن را ننماید؟ آیا این سهل انگاری و جفا در حق امام حسین(ع) با آن موضع روشن و حماسی در برابر زیاده خواهی های حکومت یزید نیست؟ چرا در تحلیل مطالب از حقایق حاکم بر تاریخ فاصله می گیریم؟ یک نمونه دیگر در بین کارزار در صحنه نبرد وجود دارد که هر شبهه ای را پاسخ می دهد؛ امام (ع) پس از آنکه تعدادی از یارانش به شهادت رسیدند فرمود: "والله لااجیبهم الی شیء مما یریدون... سوگند به خدا من کمترین پاسخ را به درخواست های آنان نمی دهم..." آیا این مواضع اصولی و آرمانخواهی امام را می توان بر مذاکره با دشمن همسو دانست؟ آیا طرح مذاکره با دشمن در صحرای کربلا تحریف حقایق تاریخی نیست؟ نکته دیگر آنکه امام علی(ع) درباره صلح می فرماید: "هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودی خدا در آن است رد مکن که آسایش رزمندگان و آرامش فکری تو و امنیت کشور در صلح تامین می گردد لکن زنهار، زنهار از دشمن خود پس از آشتی کردن زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش" رهبر معظم انقلاب چند وقتی است خصوصاً بعد از بحث برجام، در اغلب بیاناتشان از نفوذ دشمن سخن به میان می آورند، شاید کسی بگوید این همه هشدار آیا ضرورت دارد؟ اگر انسان به کلام معصوم توجه نماید و از خباثت و دشمنی و توطئه های دشمن پس از یک قرارداد آگاه باشد، این تاکیدات را منطقی و برآمده از هوش و درایت می داند. دشمنی که سالیان سال با ملت و اندیشه و اعتقاد او جنگیده و در صدد از بین بردن روحیه جهاد و ایثار و نابود کردن روحیه حق طلبی در نهان و آشکار به عداوت و توطئه پرداخته و لحظه ای آرام نداشته، نباید با یک لبخند و رفتار به ظاهر آرام او آرامش بر فکر و خیال مسئولین حاکم شود. باید بعد از قرارداد، از دشمن نگران بود، باید از کید و حیله های او، از نفوذ و نزدیکی او، از خباثت و دشمنی او و از تسلط و طرح غافلگیری دشمن آگاه بود. باید دوراندیش و هوشیار بود، باید همه منفذهای قابل نفوذ دشمن را شناسایی و آن را مسدود کرد. چرا که دشمن، خیرخواه و قابل اعتماد نیست و این مطلب بارها به اثبات رسیده است. دشمن، دشمن است و دشمنی، خصیصه ذاتی اوست. پس بی اعتمادی به دشمن و زیر نظر داشتن او نیز هوش و درایت و دوراندیشی در برابر او لازمه یک عقل سلیم است. کسی که آمریکای قبل از انقلاب و نیز ماجرای لانه جاسوسی و جاسوس های پرورش یافته او را و دشمنی هایش با ملت ایران در جنگ و بودجه های تخصیص داده اش برای رویارویی علیه نظام اسلامی و روحیه استکباری اش و پیش شرط های تحقیرآمیز برای ملت ایران و یاوه سرایی های دولت مردان آمریکا را مرور کند، قبل از اندیشه و صحبت درباره مذاکره با آمریکا، عزت و آقایی ملت ایران را مقدم می دارد.
یکشنبه ، ۱۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]