واضح آرشیو وب فارسی:دیدبان: در تقویم دینی ما روزی به نام روز مباهله نامیده شده است. این روز مصادف است با بیست و چهارم ذی الحجه. داستان روز مباهله از این قرار است که در ابتدای رسالت پیامبر(ص) منطقه ای مسیحی نشین در حجاز بود به نام نجران، که مردمان آن بت پرستی را رها کرده بودند و به آئین مسیحیت درآمده بودند.دیدبان : «مباهله» از ریشه ی «بهل» به معنای برداشتن قید و بند از چیزی و رها کردن آن است. اما خود کلمه «مباهله» به معنای نفرین و لعنت کردن است. مباهله در اصطلاح یعنی: گروهی که درباره یک مسئله مذهبی گفتگو می کنند و به نقطه مشترکی نمی رسند در یک جا جمع شوند و شروع کنند به تضرع به درگاه خداوند و از او بخواهند که فردی که حقیقت را کتمان می کند و عقایدش باطل است رسوا و مجازات شود. روز مباهله چه روزی است؟ در تقویم دینی ما روزی به نام روز مباهله نامیده شده است. این روز مصادف است با بیست و چهارم ذی الحجه. داستان روز مباهله از این قرار است که در ابتدای رسالت پیامبر(ص) منطقه ای مسیحی نشین در حجاز بود به نام نجران، که مردمان آن بت پرستی را رها کرده بودند و به آئین مسیحیت درآمده بودند. رسول الله(ص) در آن سالها برای تبلیغ دین اسلام با سران ممالک دیگر و دولتهای و مراکز مذهبی نامه نگاری کرده و آنها را دعوت به دین خود میکردند. بر همین اساس برای اسقف اعظم نجرانیان هم نامه ای نوشتند و آنها را دعوت به اسلام کردند. نمایندگانی نامه پیامبر(ص) را به نجران بردند و تحویل اسقف دادند. او پس از قرائت نامه علمای مذهبی و شخصیت های برجسته غیرمذهبی را جمع کرد و جریان را با آنها در میان گذاشت. شورای گردآمده تصمیم گرفتند که نماینده ای به سوی پیامبر(ص) بفرستند تا از نزدیک با ایشان آشنا شوند و نکات مورد نظر در نامه پیامبر(ص) را بررسی کنند. نجرانیان که حدود شصت نفر میشدند به سوی مدینه آمدند و در مسجد پیامبر(ص) را دیدار کردند. پیامبر(ص) چند روزی را با دلایل محکم و قوی و استدلالهای محکم با آنها به گفتگو نشست و بحث و مناظره را ادامه داد. اما آن شصت نفر همچنان بر عقاید خود اصرار کردند. پس از این پیامبر(ص) بر اساس حکم خداوند آنان را دعوت به مباهله کرد و از آنها خواست که گروه آنان و گروهی که پیامبر(ص) با خود همراه می کند به سوی خداوند لب به نفرین بگشایند و از او بخواهند که هرکدام ادعایشان دروغ است و گرفتار باطلند، به عذاب الهی دچار شوند. پیامبر(ص) با محبوبترین افراد نزد خود به میدان مباهله رفت آنان پذیرفتند و اجرا به روز بعد یعنی بیست و چهارم ذی الحجه سال دهم هجری موکول شد. آن روز عده زیادی از مردم مدینه در بیرون شهر منتظر بودند تا مباهله را به تماشا بنشینند. در همان حال دیدند که پیامبر(ص) با کودکی در آغوش و کودکی دیگر که دست در دست او دارد و یک زن و مرد به مباهله آمده است. مسیحیان نجرانی پرسیدند اینان کیستند که با پیامبرتان همراهند. و شنیدند که مردم می گویند اینان محبوبترین افراد نزد اویند. خانواده و نزدیکانش هستند. یکی دختر و دیگری داماد و پسر عمویش است و آن دو کودک فرزندان دختر او هستند. بزرگ نجرانی ها به فکر فرو رفت و پس از آن رو به همراهان خود کرد و گفت: اطمینان را در محمد بنگرید، او چنان ایمان راسخی به برحق بودن خود دارد که عزیزانش را برای مباهله به همراه آورده. اگر او ذره ای تردید یا ترس داشت، هرگز نزدیکترینها و عزیزترین هایش را برای مباهله انتخاب نمیکرد. من در چهره آنان معنویت و روحانیتی میبینم که اگر از خدا درخواست کنند، کوه ها را از جای خود حرکت خواهند داد. پس، از مباهله با آنان بر حذر باشید که عذاب و بلا دامن ما را خواهد گرفت. به دنبال آن، پیامى به رسول اکرم فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حَکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده. پیامبر(ص) این درخواست آنان را پذیرفت. آیه 61 سوره آل عمران به همین ماجرا اشاره می کند: "فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلى الْکاذِبینَ".؛ هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به بحث و ستیز برخیزند به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را فرا می خوانیم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم». حضرت علی(ع) در تبیین این آیه می فرماید: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر(ص) دست علی، فاطمه و دو پسر او(ع) را گرفت و برای مباهله آمد. که در این هنگام مردی از مسیحیان ( و یا مردی از یهود) گفت: (با اینها مباهله) نکنید که به مشقت گرفتار می شوید.»(1) همچنین امام صادق(ع) نقل می کند که از امیرالمؤمنین، امام علی(ع) درباره فضایلش سؤال شد. آن حضرت(ع)، قسمتی از فضایل خود را برای آنها بازگو نمود. گفتند: (یا علی!) باز هم بگو. آن حضرت فرمود: «نزد پیامبر(ص) دو نفر از احبار نصارا از اهل نجران آمدند و درباره عیسی(ع) به مباحثه پرداختند. خداوند متعال هم آیات مباهله را نازل فرمود. پس از این پیامبر(ص) دست علی(من)، حسن و حسین و فاطمه را گرفت و کف دست خود را به سوی آسمان گشود و آنها را به مباهله فراخواند.»(2) از امام باقر(ع) درباره آیه مباهله نقل شده که «عن ابی جعفر(ع) فی قوله «ابنائنا وابنائکم» الحسن و الحسین، «انفسنا و انفسکم» رسول الله(ص) و علی(ع). «و نسائنا و نسائکم» فاطمه الزهراء(س): منظور از «پسران ما...» حسن و حسین و منظور از «خودمان...»، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(س) است.»(3) حضرت امام رضا(ع) در یک مجلس علمی که مأمون عباسی آن را در کاخ خود برگزار نموده بود، در همین رابطه چنین فرمود: «خداوند، بندگان پاک خود را در آیة مباهله مشخص ساخته و به پیامبرش دستور انجام مباهله با مسیحیان نجران داده است.... به دنبال نزول آیه، پیامبر(ص)، علی و فاطمه، حسن و حسین(ع) را با خود به مباهله برد.... این مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت(ع) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن هیچ کس از آن برخوردار نبوده است.»(4) آیه مباهله یکی از دلایل سعد در تشریح علت دشنام ندادن به علی (ع) بسیاری از اهل سنت هم اذعان کرده اند که آیه مباهله درباره علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) نازل شده است. از جمله در کتاب فضائل الصاحبه در صحیح مسلم آمده که معاویه به سعد گفت: چرا به ابوتراب (علی ع) دشنام می دهی؟ سعد پاسخ داد: من سه سخن از پیامبر اکرم بیاد دارم که به خاطر آنها نمی توانم علی را دشنام دهم! و اگر یکی از آنها درباره من بود از هر نعمت گرانبهایی محبوب ترش می داشتم. اول این که از رسول خدا در روزی که به بعضی از جنگ هایش می رفت و علی را جانشین خود در مدینه کرده بود. و علی (به خاطر پاره ای زخم زبان های دشمنان) عرضه داشت چرا در میان زنان و کودکان جانشین کردی؟ شنیدم که فرمود: آیا راضی نمی شوی به این که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که بعد از من دیگر هیچ پیغمبری نیاید و نبوتی نخواهد بود. دومش این که در روز جنگ خیبر شنیدم می فرمود: به زودی پرچم جنگ را به دست مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسول او نیز او را دوست می دارند، فردا همه گردن کشیدیم تا شاید آن شخص ما باشیم ولی به هیچ یک از ما نداد و فرمود: علی را برایم صدا بزنید، رفتند علی را در حالی که درد چشم داشت آوردند، پس آب دهان در چشمان او انداخت و پرچم جنگ را به دستش سپرد و خدای تعالی قلعه خیبر را به دست او فتح کرد، سوم این که وقتی این آیه (آل عمران، 61) نازل شد، رسول خدا علی و فاطمه و حسن و حسین را احضار نموده، آن گاه فرمود: «بار الها اینهایند اهل بیت من». این حدیث را دیگرانی همچون: ترمذی در صحیح خود (صحیح ترمذی، ج 5، ص 638، ح 3724)، احمد حنبلی در مسند (مسند احمد، ج 1، ص 185)، بیهقی در السنن الکبری (السنن الکبری، مطابق نقل فضائل الخمسه، ج 1، ص 291)، سیوطی در المنثور (الدر المنثور، ذیل آیه 61، آل عمران) نیز نقل کرده اند. در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی درباره اعمال مربوط به روز مباهله چنین آمده است؛ اول غسل کند، دوم روزه بدارد و سوم دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیت و ثواب و آیت الکرسی که در نماز مباهله است تا «هم فیها خالدون» است. چهارهم خواندن دعای مباهله که شبیه به دعای سحرهای ماه رمضان است که با « اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک مِنْ بَهاَّئِک بِاَبْهاهُ وَکلُّ بَهاَّئِک بَهِىُّ» آغاز می شود. پنجم، دو رکعت نماز به جا آورد و سپس هفتاد مرتبه استغفار کند. و بخواند دعایی که اول آن الحمدلله رب العالمین است. ششم صدقه دادن و رفع حوائج فقرا به تأسی از امیرالمومنین(ع) که به فقرا تفقد می کرده است. هفتم خواندن زیارت امیرالمومنین و جامعه کبیره است. حاتم بخشی امام علی(ع) در رکوع نماز در سالروز مباهله اتفاق افتاد علاوه بر ماجراهایی که در سال دهم هجری در مدینه اتفاق افتاد و در بالا ذکر آن رفت، نکته دیگری نیز وجود دارد که به فضائل این روز می افزاید و آن اینکه در این روز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ در شانش نازل شد و این سبب فضیلت دیگری بر این روز و تأکید بر انجام اعمال مستحبی این روز است. پی نوشت: 1. العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، ح 58، المکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران، 1380ق؛ البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 50، ح 13، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1982م. 2. العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 175176، ح 54؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 49، ح 9. 3. فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص 8586، ح 61، تحقیق، محمد الکاظم، مؤسسة الطبع و النشر لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، تهران، چاپ اول، 1990م. 4. الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 349، ح 163، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1412ق. منبع: نسیم
پنجشنبه ، ۱۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دیدبان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]