تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827747997




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان عاشقانه هما روستا و حمید سمندریان


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
داستان عاشقانه هما روستا و حمید سمندریان




کاش خودش بود و خودش تعریف می کرد. کاش هر دو بودند و می نشستی پای حرف هایشان. از روز اولی که همدیگر را دیده بودند، می پرسیدی. از نگاه اولی که بین شان رد و بدل شده بود، می پرسیدی کدام شان اول عاشق شده.











هفته نامه تماشاگران امروز - لیلی خرسند: کاش خودش بود و خودش تعریف می کرد. کاش هر دو بودند و می نشستی پای حرف هایشان. از روز اولی که همدیگر را دیده بودند، می پرسیدی. از نگاه اولی که بین شان رد و بدل شده بود، می پرسیدی کدام شان اول عاشق شده. چطور عشق شان علنی شده. اولین دوست دارم را کی گفته و ... اما حیف که هیچ کدام نیستند.

کاش بودند و از چهل سالی که کنار همدیگر زندگی کردند تعریف می کردند. از روزهای عاشقانه اول زندگی. از دعواهای شان اگر بوده که بعید است نبوده باشد. از روزهای بیماری های حمید، از روزهای بی تابی هما. حیف که هر دو رفته اند.


داستان عاشقانه هما روستا و حمید سمندریان



چهل سال زندگی مشترک برای دو هنرمند سال های زیادی است. انگار عشق بین قدیمی های هنر هم ماندگارتر و باارزش تر بوده که اگر نبود، آنها هم مثل امروزی ها ازدواج شان به چند سال نکشیده، از هم جدا می شدند. حمید سمندریان و هما روستا از زوج های تئاتری هستند. عشق شان از روی همان صحنه تئاتر شروع شد، شاید از همان روز اولی که حمید به تماشای نمایش هما نشسته بود. همان روزهایی که هما تازه از اروپا برگشته بود. تئاتر را در رومانی آموخته بود. بعد از فوت پدر به ایران بازگشته بود، به آلمان رفته بود اما دوام نیاورده بود و راه ایران را در پیش گرفته بود.

هما تئاتر اجرا می کرد. روی صحنه نمایش بود که حمید چشمش به او افتاده بود. برای آشنایی چه بهتر از اینکه استاد از یک دانشجوی تازه کار تعریف کند. می گفتند از همان روز حمید گلویش پیش هما گیر کرد. از خوشبختی او بود که فروغ، رییس دانشکده هنرهای دراماتیک به هما پیشنهاد داد زیر نظر حمید کار کند. هما هم اعتراف کرده بود که مثل بعضی از دانشجوها که شیفته استاد می شوند، دلش پیش سمندریان بوده. البته نه او روی عیان کردن عشق شان را داشته و نه خود حمید. به خاطر همین اطرافیان دست به کار شده بودند. هما روستا در خاطرات شان از آن روزها گفته بود، اینکه دانشجویان و دوستان شان پیش سمندریان از هما تعریف می کردند و پیش روستا از خوش تیپی و مهربانی حمید.

نه روزهایی که سمندریان در قید حیات بود و نه روزهای که هما روستا سرخوش از زندگی بود، تعریفی از چگونگی ازدواج شان نکرده اند. اطرافیان شان یا خاطرشان نیست یا آنها هم سال هاست که از بین زندگان رفته اند. به هر حال این دو زیر یک سقف رفتند. کارشان یکی شد. حمید کارگردانی می کرد و هما بازی. حس دو طرف بود که نتیجه کار را به بهترین تبدیل می کرد. هما شده بود بازیگر ثابت تئاترهای سمندریان. هر نمایشی که از او روی صحنه می رفت، حتما هما جایی در آن داشت.


داستان عاشقانه هما روستا و حمید سمندریان



هما هم نمی توانست با کارگردان های دیگری کار کند. کار کردن با همسر شاید خیلی راحت نباشد اما عجیب بود که آنها بهترین زوج هنری بودند تا این حد که وقتی سمندریان اجرای نمایش را کنار گذاشت، هما روستا هم دوام نیاورد. او هم ترجیح داد کارگردان شود.

خودش گفته بود: «من بازیگر ثابت تئاترهای او شدم و از این همکاری خیلی راضی بودم چرا که او جزو بهترین کارگردان های تئاتر ایران بود و خیلی خوب با بازیگرها کار می کرد. وقتی در نمایش های سمندریان بازی می کردم دائم درگیر کار بودم. البته این همکاری هم خوب و هم بد بود. برای اینکه هم شغل بودیم و چون به او عادت کرده بودم، نمی توانستم با کارگردان دیگری همکاری کنم و زمانی که سمندریان ناخواسته از تئاتر دور شد، این کار نکردن برایم سخت بود. چند باری با کارگردان های دیگر کار کردم اما راحت نبودم و راضی ام نمی کرد، پس رفتم سراغ کارگردانی تئاتر.»

زندگی ادامه داشت تا اینکه سمندریان به سرطان مبتلا شد. تیر ماه 1391 بود که حمید هما را تنها گذاشت. این جملات هما درباره زندگی بدون حمید هنوز در یادها مانده: «برای من زندگی بدون حمید واقعا سخت است. حمید برای من تنها یک همسر نبود بلکه یک رفیق و استاد بود. چهل سال بود که صبح ها از خواب بیدار می شدم و از او می پرسیدم «حمید جان قهوه می خوری؟» و حال دیگر کسی نیست که به این سوال من جواب بدهد. پر کردن جای خالی او برای من اصلا راحت نیست.»

خیلی طول نکشید که خود هما هم سرطان گرفت و برای درمان به آمریکا رفت و هفته پیش در یکی از بیمارستان های لس آنجلس همه را تنها گذاشت. برای هنر ایران زندگی کردن بدون حمید و هما واقعا سخت است.







تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن