تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835804307
با خاطرات رزمندگان یک آرپیجی که فقط با ذکر «یا فاطمه زهرا» عمل میکرد/ماجرای حلال یا حرام بودن ماست چکیده
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با خاطرات رزمندگان
یک آرپیجی که فقط با ذکر «یا فاطمه زهرا» عمل میکرد/ماجرای حلال یا حرام بودن ماست چکیده
دوباره به بالای دژ رفتم و سنگر کالیبر را نشانه گرفتم، با گفتن یا فاطمه الزهرا (س) ماشه را چکاندم، گلوله از آرپی جی جدا شد و درست به هدف اصابت کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، خاطرات تلخ و شیرین رزمندگان دفاع مقدس همواره بخشی از جذابترین چهره آن سالها را برای مخاطبان به تصویر میکشد، خاطرات و روایاتی که هر کلمه به کلمه آن میتواند تورقی از تاریخ را از آن خود کند؛ در ادامه خاطراتی از چند رزمنده مازندرانی از نظرتان میگذرد. * کلید مشکلات! سیدقاسم محمدنژاد میگوید: در عملیات کربلای پنج من در گروهان دو گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه 25 کربلا بودم، فرمانده گروهان ما شهید غلامرضا فلاحنژاد، جانشین او آقای زارع و معاونش آقای حسین کریمیان بود، یکی از خاطراتی که میتوانم برایتان تعریف کنم مربوط میشود به یک کالیبر عراقی که ما را سخت مورد هدف قرار داده بود. سردار شهید غلامرضا فلاحنژاد که بعدها در عملیات نصر 4 به شهادت رسید، رو کرد به بچهها و گفت: «کسی میتواند این کالیبر را خفه کند؟» من داوطلب شدم و گفتم: «من این کار را میکنم.» بچهها یک گلوله آرپیجی ساخت ایران را به قبضه بستند و من برای شلیک کاملاً به بالای دژ رفتم، وقتی ماشه را چکاندم، دیدم گلوله هنوز سرجایش هست، سریع به پایین آمدم، حجتالاسلام مسلم شفیعپور هم آنجا بود، گفتم: «گلوله را عوض کنید، دوباره شلیک کنم.» بچهها همین کار را کردند. من دوباره به بالای خاکریز رفتم ولی باز موفق نشدم و گلوله شلیک نشد، این بار آقای شفیع بود که به من گفت: «وقتی داری شلیک میکنی، بگو یا فاطمه الزهرا (س)» خودش نیز چیزی زیر گوشم خواند، من باز به بالای دژ رفتم و سنگر کالیبر را نشانه گرفتم، با گفتن یا فاطمه الزهرا (س) ماشه را چکاندم، گلوله از آرپیجی جدا شد و درست به هدف اصابت کرد. وقتی به داخل کانال پریدم بچهها مرا بغل کردند و بوسیدند، تازه فهمیده بودم که مشکل با چه ذکری حل میشود: «یا فاطمه الزهرا.» * درگیری تن به تن محل استقرار نیروهای ما در عملیات کربلای پنج خاکریز عصایی بود، گروهان دو بعد از گروهان سه عهدهدار خط نگهداری شده بود، تازه یک شب از آمدن ما نمیگذشت که عراق تک سنگینی زد، بهطوری که دو تا از دستههای گروهان دو در محاصره آنها قرار گرفتند، بچهها مقاومت سختی از خود نشان دادند و نگذاشتند حلقه محاصره بسته شود.
بچهها در قسمتهایی از خاکریز با عراقیها تن به تن شدند، عراقیها هر کار کردند وارد خاکریز عصایی شوند نتوانستند، یک باتلاق کوچک خاکریز عصایی را نصف میکرد، عراقیها چون دیدند این قسمت خاکریز کوتاه و در قسمتی هم اصلاً خاکریز نداشت، تصمیم گرفتند از این نقطه به درون خاکریز عصایی نفوذ کنند و بچهها را دور بزنند، ولی این حربه دشمن با مقاومت بچهها در هم شکست و دشمن با به جا گذاشتن تلفات نتوانست به هدفش برسد. یکی از کسانی که موجب شد آنها به هدفشان نرسند، شهید خیرالله نانواکناری بود، خیرالله تا قبل از شهادتش چندین گلوله آرپیجی از روی دژ به سمت آنها شلیک کرده بود، بچهها میگفتند وقتی خیرالله شهید شد کسی دیگر جرأت نکرد برود بالای دژ آرپیجی بزند، چون گلوله مثل باران از هر سمت میبارید. یک دسته از عراقیها در حال آمدن بهسمت ما بودند، من به آقاغلام گفتم: «بروم بالای خاکریز با آرپیجی آنها را بزنم؟» آقا غلام گفت: «نه! آنها تو را میزنن.» در همین حین نارنجکی کنارم منفجر شد و بعد از آن سوزش همراه با درد را در چشم راستم احساس کردم، وقتی دستم را بالا بردم، دستم پر از خون شد، به آقاغلام گفتم: «ترکش به چشمم خورد.» غلام مرا دلداری داد، یادم میآید مسعود سلامت میگفت: «سید قاسم! اگر با دستان خالی هم شده نمیگذاریم این خاکریز را که شما با خونتان حفظ کردهاید عراقیها از دست ما بگیرند.» * ماست چکیده حجتالاسلام سعید فخرزاده میگوید: به ما ماموریت دادند برای کار فرهنگی توی جبهه و تهیه عکس و خبر، از تهران راه بیافتیم برویم بهسمت منطقه عملیاتی «والفجر10» طلبه جوانی بودم، عبا و عمامه هم سرمیکردم، به همراه گروه وارد منطقه عملیاتی خُرمال شدیم، رودخانهای نزدیک آنجا بود. جای مناسبی برای برپا کردن چادر بود تا هم تجهیزاتمان را آنجا بگذاریم، هم از سوز سرما در امان باشیم، دوربین و تجهیزات را از دوشمان برداشتیم و گذاشتیم زمین، در همین لحظه، یکی دو نفر از آن طرف رودخانه سر رسیدند و شروع کردند به وارسی برگه ماموریت ما، خیالشان که جمع شد، گفتند: «ما از بچههای دیدهبانی لشکر ویژه 25 کربلا هستیم، اگر شما بخواهید اینجا چادر نصب کنید، وضعیت استتار ما بهم میخورد و موقعیت ما لو میرود، تا عراقیها متوجه نشدند، زود چادرتان را از اینجا جمع کنید و بروید جای دیگر.» افتادیم به خواهش و التماس که هر طور شده، قبول کنند آنجا بمانیم، اما جوابشان فقط «نه» بود و نه، ما هم دلمان نمیآمد به این راحتیها، جا بزنیم و از جای دنج کنار رودخانه بیرون برویم، بالاخره اصرارمان برای ماندن جواب داد و آنها قبول کردند، به شرط آن که شبها، من امام جماعت سنگرشان بشوم، اجازه بدهند کنار رودخانه بمانیم، خلاصه از فردای آن شب، کار فرهنگی ما هم شروع شد، روز به اتفاق گروه میرفتیم این طرف و آن طرف و شب نشده برمیگشتیم، چند روز گذشت، رابطه گرمی بین گروه و برو بچههای لشکر ویژه 25 کربلا ایجاد شد. یک شب، بچههای لشکر شام تهیه دیدند و اصرار که مهمان آنها باشیم، ما هم از خدا خواسته، تا اسم شام آمد، تعارف را کنار گذاشتیم و قبول کردیم، برای رسیدن لحظه شام، لحظهشماری میکردیم، بعد از چند روز ماندن در منطقه، مهمانی، آن هم از نوع شام، حسابی به دل آدم میچسبید. راه افتادیم، وارد چادر شدیم، هیاهوی بچههای توی چادر، انرژی زیادی را به من و گروه میداد، خلاصه تا شام آماده شود، گُل گفتیم، گل شِنُفتیم، تو جمع بچهها، یکی که پرشورتر از همهشان بود، آمد جلو و گفت: «حاج آقا! مساله» گفتم: «بفرمایید!»
گفت: «راستش، امروز ماشین تدارکات که آمد، سطل ماست مدام توی دستاندازها، این ور و آن ور شد و خلاصه هر چی ماست بود، شد دوغ، ما هم این دوغها را توی پارچههای تمیز ریختیم و از آن ماست چکیده درست کردیم، راستش حاج آقا! بچهها میگویند، تا حاج آقا حکم شرعیِ خوردن ماست چکیده را نگوید، لب به ماست نمیزنیم، حالا هم بچهها منتظر هستند، ببینند جواب شرعی این مساله چه میشود؟» با خودم گفتم، آخه این چه سوالی است، کجای کار مشکل شرعی دارد که اینها میخواهند از حکمش سر در بیاورند، ماستی بوده، بعد شد دوغ و حالا هم چکیده، این کجاش اشکال دارد؟ گفتم: «اشکالی نمیبینم، بخورید نوش جانتان!» جوان پرشور، اصرار پشت اصرار که باید با صدای رسا و کامل این جمله را تکرار کنم تا بچهها قبول کنند که از ماست چکیده بخورند، گفتم: «من رضایت دارم.» تا این جمله از زبانم بیرون آمد، یکدفعه دیدم، چند تا ماست چکیده که از قبل توی پارچههای سفید ریخته شده بود، از این گوشه و آن گوشه ی چادر، آمد بیرون، جوان، ماست را خورده، نخورده گفت: «حاجآقا! راستش پارچههایی که توش ماست چکیده است، از عمامه شماست، از شما چه پنهان، هر چی گشتیم، پارچهای پیدا کنیم، نشد که نشد، توی چادر شما، چشم ما افتاد به یک ساک، یکی از این عمامههای زاپاس شما آنجا بود، با خودمان گفتیم، جان میدهد برای ماست چکیده شدن، عمامه را چهار تکه کردیم و بعد هم دوغها را ریختیم توش و حالا شد، همین ماستهای چکیده روی سفره.» تا چشمم به عمامه پارهپارهشده خورد، با عصبانیت گفتم: «این کار شما اشکال شرعی دارد، اگر صاحبش راضی نباشد که نیست، چه جوابی میخواهید آن دنیا پس بدهید؟» جوان هم بیمعطلی گفت: «حاج آقا! پس برای چی این همه اصرار کردیم که بگویید من رضایت دارم، به همین زودی فراموش کردید؟» تازه فهمیدم اصرارشان برای گفتن جمله «رضایت دارم»، چه بود. انتهای پیام/86029/ر30
94/07/13 - 07:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]
صفحات پیشنهادی
با خاطرات رزمندگان از آرپیجیزنیهای فرمانده لشکر تا دارویی که نباید تجویز میشد
با خاطرات رزمندگاناز آرپیجیزنیهای فرمانده لشکر تا دارویی که نباید تجویز میشدیکی از صحنههای بهیادماندنی عقبنشینی فاو شجاعت سردار مرتضی قربانی فرمانده وقت لشکر ویژه 25 کربلا بود ما چند نفری برایش گلوله آرپیجی را تن قبضه آرپیجی میگذاشتیم و او به سمت تانکها شلیک میکرد ب«چولان» به خاطرات رزمندگان و شهدای غواص عملیات والفجر 8 پرداخته است
خبرگزاری میزان - نویسنده کتاب چولان گفت این کتاب به خاطرات رزمندگان و شهدای غواص عملیات والفجر 8 پرداخته است که این عملیات یکی از شکوهمند ترین عملیات های دوران دفاع مقدس است که در قالب داستانی دلاور مردی ها و شجاعت غواصان حاضر در این عملیات در این کتاب در هفت فصل به تصویر کشیدتذکر نماینده سنندج درباره عملکرد نامناسب اداره اوقاف کردستان
نماینده مردم سنندج در مجلس شورای اسلامی تغییر و تحول در بدنه اداره ی کل اوقاف و امور خیریه استان کردستان را خواستار شد به گزارش خبرنگار پارلمانی ایسنا سید احسن علوی در تذکری شفاهی در جلسه علنی امروز مجلس ضمن تبریک هفته نیروی انتظامی به وزارت آموزش و پرورش و سازمان مدیریت و برنامعاون مدیرکل ارشاد مازندران خبر داد اکران برترین فیلمهای جشنواره «یاس» در غرب مازندران
معاون مدیرکل ارشاد مازندران خبر داداکران برترین فیلمهای جشنواره یاس در غرب مازندرانمعاون مدیرکل ارشاد مازندران از اکران فیلمهای برتر جشنواره یاس در سینماهای غرب مازندران به مدت یک هفته خبر داد شیخ صفر قاسمی امروز در گفتوگو با خبرگزاری فارس در شهرستان نوشهر اظهار کرد سومین جمعاون امنیتی، اجتماعی استاندار مازندران: آمادهایم تا میزبان خوبی برای جشنواره فیلم ویدیویی «یاس» با
معاون امنیتی اجتماعی استاندار مازندران آمادهایم تا میزبان خوبی برای جشنواره فیلم ویدیویی یاس باشیمرئیس ستاد اجرایی جشنواره فیلم یاس در استان مازندران گفت برگزاری جشنواره های تخصصی هنری و سینمایی در یک استان به صورت مستمر و دائمی زمینه ساز رشد هنرمندان و سینماگران بومی و تجهیزتذکر نماینده سنندج درباره عملکرد نامناسب اداره اوقاف کردستان
یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۴۴ نماینده مردم سنندج در مجلس شورای اسلامی تغییر و تحول در بدنه ادارهی کل اوقاف و امور خیریه استان کردستان را خواستار شد به گزارش خبرنگار پارلمانی ایسنا سید احسن علوی در تذکری شفاهی در جلسه علنی امروز مجلس ضمن تبریک هفته نیروی انتظامی به وزارت آموزش ووصال معشوق با ذکر «لبیک اللهم لبیک»+فیلم
وصال معشوق با ذکر لبیک اللهم لبیک فیلممحسن حاجی حسنی کارگر قاری درگذشته در فاجعه منا در ساعات آخر زندگیاش با لباس احرام لبیک گویان به وصال معشوق رسید به گزارش خبرنگار فعالیتهای قرآنی خبرگزاری فارس محسن حاجی حسنی کارگر قاری بینالمللی قرآن کریم در جریان فاجعه منا جان به جان آفرسرنوشت نامشخص یک دیپلمات ایرانی روزنامه «الجمهوریه»: «رکن آبادی» در عربستان بستری است/ مدی
سرنوشت نامشخص یک دیپلمات ایرانیروزنامه الجمهوریه رکن آبادی در عربستان بستری است مدیر عملیات پزشکی حج از رکن آبادی خبری نداریمدر حالیکه روزنامه الجمهوریه مدعی شده است که غضنفر رکن آبادی در بیمارستان سعودی بستری است مدیر عملیات پزشکی حج هلال احمر گفت از رکن آبادی خبری نداریمسخنگوی ارتش «طرابلس»: بزودی عملیات «طوفان قاطع» در لیبی آغاز میشود
سخنگوی ارتش طرابلس بزودی عملیات طوفان قاطع در لیبی آغاز میشودسخنگوی رسمی ارتش لیبی با اشاره به احتمال آغاز حملات علیه گروه تروریستی داعش در این کشور تأکید کرد که کشورهای همسایه لیبی این عملیات را آغاز خواهند کرد به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس برخی از منابع خبری از احتخاطرات رزمندگان چهارمحال و بختیاری مستندسازی می شود
دولت بهار رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شهرکرد منابع مکتوب هر جامعه را نشانه تمدن دانست و از مستندسازی منسجم تر خاطرات رزمندگان دفاع مقدس خبر داد فرانک کبیری در گفت وگو با خبرنگارخبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه چهارمحال و بختیاری اظهار کرد به منظور مستندسازی خا-
گوناگون
پربازدیدترینها