واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چرا پس از گذشت حدود ١٤ سال از حمله غرب به افغانستان و هزینه های فراوانی که در آنجا شده است، دوباره شاهد سر برآوردن و رشد طالبان هستیم؟ همان نیروهایی که گمان می شد، نیروهای رو به عقب و در حال افول جامعه هستند و در یک چشم برهم زدنی دود شده به هوا خواهند رفت. چرا غرب نتوانست در افغانستان یک دولت مقتدر و سالم ایجاد کند: دولتی که پس از ١٤ سال مساله اولش امنیت و بقا نباشد. چرا هنوز موج مهاجران افغانی به سوی کشورهای منطقه و اروپا در حال حرکت است؟ آیا صدها میلیارد دلاری که به آنجا کمک شده، در راه تولید و آبادانی وعباس عبدی تحلیل گر سیاسی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: سقوط ایالت قندوز در افغانستان به دست طالبان چه پیامی دارد؟ به احتمال قوی، رهبری جدید طالبان که پس از مرگ ملاعمر، این سمت را به دست آورده و با اختلافات داخلی روبه رو شده است، برای آنکه خود را تثبیت کند، نیازی به نمایش قدرت داشته و اقدام به این کار کرده است، حتی اگر در ادامه مجبور شوند در برابر حملات نیروهای دولتی و ناتو، دوباره این استان را ترک کرده و تحویل دولتی ها دهند. بنابراین موفقیت طالبان و رهبری جدید آن و حذف یا منفعل کردن رقبای رهبری جدید هدفی محقق شده است. ولی این یک بخش ماجراست و دو نکته بسیار مهم تر نیز در این میان وجود دارد که نباید از آن غفلت شود. ١- نخستین نکته این است که چرا پس از گذشت حدود ١٤ سال از حمله غرب به افغانستان و هزینه های فراوانی که در آنجا شده است، دوباره شاهد سر برآوردن و رشد طالبان هستیم؟ همان نیروهایی که گمان می شد، نیروهای رو به عقب و در حال افول جامعه هستند و در یک چشم برهم زدنی دود شده به هوا خواهند رفت. چرا غرب نتوانست در افغانستان یک دولت مقتدر و سالم ایجاد کند: دولتی که پس از ١٤ سال مساله اولش امنیت و بقا نباشد. چرا هنوز موج مهاجران افغانی به سوی کشورهای منطقه و اروپا در حال حرکت است؟ آیا صدها میلیارد دلاری که به آنجا کمک شده، در راه تولید و آبادانی و ایجاد اشتغال صرف نشده است؟ وضعیت افغانستان نشان می دهد که دولت سازی پدیده ای تاریخی و درونی است. این ذهنیت نادرست است که امریکایی ها در آلمان و ژاپن توانستند چنین پدیده ای را بسازند پس در جاهای دیگر هم خواهند توانست. در آن دو کشور زیرساخت های چنین پدیده ای در سطوح بسیار پیشرفته وجود داشت و امریکا فقط توانست بر این زیرساخت ها نقشه خود را پیاده کند، حتی پیاده کنندگان آن نیز مردم ژاپن و آلمان بودند. در حالی که می دانیم از وقتی که انتخابات اخیر افغانستان انجام شد، حدود یک سال طول کشید که نتایج آن پذیرفته و دولت مبتنی بر آن شکل گیرد! همان موقع روشن بود که بنای ساخته شده این دولت بر پایه های جامعه سنتی افغانستان قرار ندارد: و در نتیجه امید چندانی به آینده افغانستان از حیث ثبات و تفاهم سیاسی وجود ندارد و چشم انداز روشنی نیز از آن ارایه نمی شود. این وضعیت به معنای آن است که نیروهای خارجی می توانند با صرف پول و حضور سرباز و هواپیما و بمباران، یک دولت را شکست دهند و عده ای دیگر را به جای آنها بیاورند ولی تاسیس دولت به عنوان یک نهاد اجتماعی مهم باید برآمده از دل آن جامعه باشد. نه تنها دولت، بلکه سایر نهادهای اجتماعی نیز باید با وضعیت عمومی جامعه خود انطباق داشته باشند. شاید کمتر کسی باور می کرد که اگر ایالات متحده و غرب پا به افغانستان بگذارند، ناتوان از تاسیس یک دولت مدرن خواهند بود. بسیاری گمان می کردند که در مدت کوتاهی یک دولت دموکراتیک و قدرتمند و سالم را در آنجا تاسیس و مستقر خواهند کرد و سپس با افتخار آنجا را ترک می کنند. ولی کیست که نداند آنان نه تنها در این پروژه شکست فاحشی خوردند، بلکه اتفاقاتی که در پی حضور آنان در منطقه رخ داد، شکاف میان مردم منطقه و ارزش های دموکراتیک را بیشتر کرد. ٢- چرا دولت افغانستان تا این حد ضعیف و ناکارآمد است؟ علل این امر گوناگون و پیچیده است. شکاف های قومی، زبانی و مذهبی در افغانستان، توسعه نیافتگی این کشور و دخالت های خارجی بخشی از این علل است ولی به طور مشخص باید به یک نهاد بسیار مهم دولت مدرن یعنی دادگستری مستقل، سالم و کارآمد نیز اشاره کرد. اخیرا مقاله ای در نیویورک تایمز چاپ شد که یک علت مهم گرایش مردم به طالبان را، ناکارآمدی و فساد دستگاه قضایی افغانستان معرفی کرده است. نویسنده این مقاله کوشیده است تا با ذکر شواهد گوناگون نشان دهد، دادگاه هایی که طالبان برای رفع خصومت و حل اختلافات ایجاد کرده، مورد اقبال مردم قرار دارند، در حالی که دادگاه های رسمی در دادگستری افغانستان، سراسر فساد و ناکارآمد هستند و رشوه و فساد و پارتی بازی در آن حرف اول و آخر را می زند و این در حالی است که برای ایجاد و راه اندازی و تقویت دادگستری افغانستان میلیاردها دلار کمک بین المللی شده است. ائتلاف نیروهای امریکایی، کلاس های زیادی برای آموزش وکلا، قضات و سایر دست اندرکاران دادگستری تشکیل شده دادند ولی گویی همه آنها بی فایده بوده است، زیرا میزان اعتماد به دادگستری نزد افغان ها نزدیک به ٢٥ درصد است. هر جامعه ای که اعتماد به دستگاه قضایی آن کم باشد، روی خوش و عدالت و اعتماد را نخواهد دید. به قول معروف هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک. حال اگر مردم برای تظلم خواهی به دادگستری بروند ولی ظلم بزرگ تری را در آنجا تجربه کنند، مصداق این ضرب المثل خواهد بود. میزان سلامت و حتی کارآمدی هر حکومتی را باید از طریق سنجش سلامت و عدالت در دادگستری آن تعیین کرد. دادگستری ها نمی توانند به دیگران انتقاد کنند، آنان باید مطابق قانون عمل کنند، که اگر چنین کردند، نیازی به انتقاد از دیگران نیست و همه چیز درست خواهد شد یا حداقل در مسیر درست شدن قرار می گیرد.
یکشنبه ، ۱۲مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]