دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راه‌اندازی کسب‌وکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیره‌ای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1862672923
متن جالب انصاری فرد بعد از گلزنی در بازی شب گذشته+عکس
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری دانشجو: لژیونر کشورمان در خصوص همبازی سابقش در پرسپولیس نوشت: «شنیده بودم در تعطیلات برای کودکان روستایت توپ و لباس می خریدی. هنوز رد پایت آنجاست و بچه ها منتظر بازگشتت هستند.»به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، کریم انصاری فرد بعد از گلزنی در دیدار شب گذشته تیمش با نشان دادن شماره پیراهن هادی نوروزی یاد و خاطره وی را گرامی داشت. وی همچنین متنی زیبا و احساسی را در رثای نوروزی در صفحه اجتماعی خود بدین شرح منتشر کرد: «هادی عزیز وقتی این متن را برایت می نویسم، در زادگاهت آرام گرفته ای. نمی دانم این شب و روزها را دور از وطن چگونه سر کنم. با این غم بزرگ که نمی دانم چطور با آن کنار بیایم. رفتن تو بزرگ ترین دروغی بود که می توانستم بشنوم اما گویا همه مردم دنیا دروغ می گویند. من هنوز این دروغ را باور نکرده ام چون می دانم زنده ای. این رفتن نیست، کوچ کردن است. از اینجا به جایی دیگر. به جایی که می دانم تو به آن تعلق داری، به بهشت. هادی می دانم از این زندگی عاصی شده بودی و آرام و بی صدا، وقتی همه خواب بودیم از کنارمان کوچ کردی و به جایی رفتی که نیک می دانم، در آنجا خوشبخت ترین هستی. فقط من مانده ام و خاطراتی که از درون من را می خورد. کاش در تمام آن روزها که همبازی بودیم، حرف می زدی، داد می زد، شوخی می کردی و از بچه هایت برایمان می گفتی، اما افسوس که حالا با آن سکوتت و با آن آرامشت، رفتنت را دردناک تر کردی. پسر خوب از بین ما رفت و ما مانده ایم و دروغ بزرگی به نام مرگ تو. راستی هادی، شنیده بودم در تعطیلات برای کودکان روستایت توپ و لباس می خریدی. هنوز رد پایت آنجاست و بچه ها منتظر بازگشتت هستند. بازگشت عمویی که برایشان در صندوق ماشینش کلی هدیه دارد. آنها هم مثل من رفتنت را باور ندارند و همه منتظر هستیم یک روز دوباره ملاقاتت کنیم. تا آن روز فقط چهره آرامت با آن لبخند دلنشین در خاطره ما باقی می ماند و برای دیدنت لحظه شماری می کنیم.»
یکشنبه ، ۱۲مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-