واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: انوشيروان در خاكي شهيد شد كه بوي حسين ميداد
«عقاب صحرا» لقبي بود كه همرزمان شهيد انوشيروان صفيخاني به وي داده بودند.
نویسنده : عليرضا محمدي
جواني از ميان هزاران جوان اين مرز و بوم كه عرصهاي به نام دفاع مقدس، ميدان به نمايش درآمدن شكوه ايمانشان بود. اينها جامانده از قافله عاشورا بودند. بوي حسين زهرا را ميدادند و هنگام شهادت در همان خاكي به خون غلتيدند كه به گفته شهيد صفيخاني بوي حسين را ميداد. در ديداري كه با خانواده شهيد از سوي عقيدتي و نظارت حوزه 215 ايثار مهيا شده بود، ماجراي كوتاه اما شنيدني زندگي تا شهادت انوشيروان صفيخاني را از زبان مادرش شوكت صفيخاني شنيديم كه ماحصل اين گفت و شنود را پيش رو داريد. مادر جان! انوشيروان متولد چه سالي بود، از چه زماني فعاليتهاي انقلابياش را آغاز كرد؟ پسرم متولد ارديبهشت ماه سال 41 بود. موقع انقلاب 16 سال داشت. آن زمان همسرم مرحوم عشقعلي صفيخاني خيلي نگران رفت و آمدهاي انوشيروان بود. چون دامنه انقلاب همه را گرفته بود، ميترسيد مبادا اتفاقي براي پسرمان بيفتد. براي همين سعي ميكرد او را در خانه نگه دارد. اما مگر ميشد! انوشيروان مرتب در راهپيماييها بود. يك شب كه دير به خانه آمد، با پدرش بازخواستش كرديم. خب پدر و مادر بوديم و نگران، اما پسرم سفت و سخت از كارهايش دفاع كرد و گفت الان پاي اسلام و انقلاب در كار است و نميتوانم شانه خالي كنم. از پدرش هم خواست هر طور شده اجازه فعاليت به او بدهد. همين طور بود تا اينكه انقلاب پيروز شد و انوشيروان به ارتش رفت تا در لباس يك نظامي از انقلاب دفاع كند. پس از همان اوايل انقلاب منش رزمندگي را انتخاب كرد؟ پسرم قبل از شروع جنگ تحميلي به كردستان رفت. چهار ماه در آنجا بود كه جنگ شروع شد و بلافاصله به مقابله با بعثيها رفت. شور شيرين، مريوان، سردشت، ايلام، سنندج، قصر شيرين و. . . در تمام اين مناطق بود. انوشيروان نيروي ورزيده چتربازي بود. بنابراين او و تعدادي از همرزمانش را به جبهههاي جنوب فرستادند. همان زمان ماجراي آمل و هجوم ضد انقلاب به آنجا پيش آمد. مرحوم همسرم سعي كرد انوشيروان را ترغيب كند از جبهه به آمل برود. فكر ميكرد آنجا امنتر باشد. اما انوشيروان گفت تا پادگان حميد و خرمشهر در اشغال دشمن است، من همين جا ميمانم. كسي بايد به آمل برود كه ريخته شدن خون همرزمانش را نديده باشد! گويا همسرتان خيلي نگران انوشيروان بود؟ بله، مرحوم همسرم خيلي نگران بود. پدر بود و حق هم داشت. يكبار ايشان به پسرم گفته بود جبهه رفتن خطرناك است و سعي كرده بود كاري كند تا انوشيروان كمتر به جبهه برود. اما پسرم گفته بود پدر جان شما نميدانيد وقتي رزمندهها ميشنوند عملياتي در پيش است چقدر خوشحال ميشوند. مثل نوزادي كه مشتاق آغوش و شير مادرش است، بچهها هم همينقدر مشتاقانه به استقبال شهادت ميروند. عشق به شهادت رزمندهها آنقدر زيبا است كه قابل توصيف نيست. خود پسرم هم يكي از همين عاشقان شهادت بود. چرا به شهيد صفيخاني عقاب صحرا ميگويند؟ پسرم قبل از شهادت در عمليات الي بيت المقدس، در عمليات فتحالمبين شركت كرد و بعد از آن در قسمت آموزش بسيج و همين طور ديدهباني فعاليت داشت. آنطور كه همرزمانش تعريف ميكردند، انوشيروان به واسطه شجاعت و رشادتي كه از خودش نشان داده بود، از طرف همرزمانش لقب عقاب صحرا گرفته بود. انوشيروان جزو نيروهاي تكاور و ويژه بود و فراتر از آموزشها، مهارت و شجاعت از خودش نشان ميداد. شنيدهايم ارادت شهيد به امام حسين(ع) مثال زدني بود؟ همينطور است. يكبار كه در جبهه مريوان مبتلا به بيماري شده بود، پسرم را به تهران فرستادند و از فرط بيماري ممنوعالملاقات شده بود. اين ماجرا مقارن با ماه محرم بود. انوشيروان صبح روز بعد از بيمارستان به خانه برگشت و گفت تا وقتي امام حسين(ع) را داريم به بيمارستان نميروم. من بايد از امام حسين(ع)شفا بگيرم. زير علم آقا رفت و بعد از ايام عزاداري وقتي به بيمارستان برگشت، گفتند كه كاملاً بهبود يافته است. شهادت پسرتان چطور رقم خورد؟ انوشيروان در عمليات الي بيتالمقدس به همراه ساير همرزمانش تا آنجا پيش ميروند كه به منطقه شلمچه ميرسند. همان جا پسرم مورد اصابت تركش قرار ميگيرد. وقتي دوستانش ميخواهند او را به عقب منتقل كنند، به جاي اينكه نگران خودش باشد، ميپرسد تا كجا پيشروي كرديد؟ موقع انتقال هم ميگويد مرا از اينجا تكان ندهيد، اينجا بوي حسين(ع) را ميدهد. من برادرانم را ديدم كه تشنه لب در همين خاك جبههها به شهادت رسيدند و با خودم عهد كردم تا زندهام امام(ره) را تنها نگذارم. انوشيروان سه روز بعد از مجروحيت در 61/2/20 به شهادت رسيد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]