واضح آرشیو وب فارسی:ایکنا: گروه جامعه: برخی از حجاج سفر کرده به سرزمین وحی از جمله سه تن از اعضای کاروان قرآنی کشور بدون یارانی که به همراهشان بودند بامداد امروز با حزن و اندوه وارد کشور شدند.به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا)، روز پنجشنبه نهم مهرماه ساعت 23 را نشان می دهد، رعد و برق و پشت سر آن باران، بزرگراه آزادگان را آب و جارو می کند تا پذیرای مسافران از سفر بازگشته به مام میهن باشد. مسافرانی که مهمان بزرگترین و تنها ترین میزبان تمامی عالم بوده اند اندک اندک قرار است کاروانی از آنها از راه برسند. ساعت 23 و بیست دقیقه را نشان می دهد به فرودگاه امام خمینی(ره) می رسیم باران جای خود را به هوای مرطوبی می دهد و تا دقایقتی آگنده از بوی گلاب و اسفند می شود. مردم نیز گروه، گروه و دسته به دسته خود را به فرودگاه رسانده اند برخی بر روی صندلی های ترمینال فرودگاه به خوابی عمیق فرو رفته اند گویی از ساعت ها قبل این جا بوده اند. زنی می آید و قاب عکسی بزرگ از شوهرش که در مکه احرام بسته بود در دستان خود حمل می کرد، او می آید او می آید او می آید...... ساعت صفر می شود و تقویم ندا می دهد 9 روز از حج حجاجی که احرام بسته بودند و می رفتند تا در منا شیطان را رجم کرده و حج خود را به پایان برسانند می گذرد، مردم در این جا و در تهران هنوز منتظرند! تعداد مردم بیشتر می شود،منقل های اسفند، دسته ها و حلقه های گلی که برخی از آن ها روبان های سیاه دارند بر نوشته شده است حجکم مقبول و تسلیت برای شهادت یاران. بلندگوی فرودگاه ندا در می دهد پرواز جده به مقصد تهران هم اینک به زمین نشست تیم های خبری به سالنی دیگر می روند، قرار است بازمندگانی از برخی کاروان ها که در منا یاران خود را از دست داده بود پا به خاک میهن بگذارد. دو نفر از پنج مبتهل و فردی دیگر از اعضای کاروان زخم خورده قرآنی و شاهد شهادت یاران نیز قرار است بیایند. مسئولان فرودگاه، نیروی انتظامی به تیم های خبری هشدار می دهند باید با ماسک و رعایت حفظ فاصله به با حجاج روبه رو شوند. ساعت بیست دقیقه از بامداد روز جمعه را نشان می دهد تعدادی از اعضای شورای عالی قرآنی کشور و خبرنگاران منتظر پایین آمدن حجاج از پله های برقی اند اولین نفر با ساکی زرشکی رنگ نمایان می شود روحانی بلند بالایی است که تا چشمش به ما می افتد اشک در چشمانش حلقه زده و بلافاصله برای روایت آنچه دیده و بر او گذشته به مقابل دوربین شبکه خبر می رود. فردی دیگر با پای لنگان و دستی تا بازو در گچ از پله ها نمایان می شود از او می خواهیم بگوید هر آنچه گفته نشده است نام خدا را می برد و ناگهان بغض می کند همان جا می ماند. یکی از اعضای کاروان قرآن نمایان می شود مسعود سیاح گرجی قاری ممتاز و بین المللی کشور و پشت سر او ناصری و موسوی از اعضای پنج نفره گروه تواشیح باقر العلوم می آیند، حاضران صلوات می فرستند، سخت ترین لحظه برای موسوی فرا رسیده به دوستانش چه بگوید؟ به خانواده باوی، مشعلی و سعیدی زاده چه جوابی بدهد بگوید ما باهم بودیم و اکنون تنها ما دو نفر بازگشته ایم! اعضای شورای عالی قرآنی و برخی قاریان ممتاز و بین المللی به استقبال یاران زخم خورده آمده اند این سه نفر را و به آغوش کشیده و شانه هایشان از اشک خیس می کنند. سیاح گرجی اولین نفری است که به ما می گوید آنجا چه خبر بوده و بر دوستانش چه آمده است؟ او روایت می کند که شب آخر با دانش و محسنی کارگر بوده و نمی تواند باور کند یارانش پر گشوده اند. سیاح گرجی از حادثه می گوید و شهادت مظلومانه حجاج، از عمدی بودن حادثه و فریاد های زنان و مردان شیعه و سنی که جانشان برای سران آل سعود بی اهمیت بوده و آنجا مظلومانه به خاک افتادند. او هنوز ناباورانه و بهت زده حادثه را در ذهن خود مرور می کند بغض کرده و نمی تواند ادامه دهد تنها می گود خدا تقاص خون مسلمانان را از آل سعود می گیرد. نزد ناصری می رویم فردی که با پنج تن از یارانش رفت اما اینک با یک نفر بازگشته است او نیز چون سیاح گرجی یارانش را مظلوم می خواند او اما تنها شهادت باوی پور را باور دارد و هنوز امید به زنده ماندن سعیدی زاده و مشعلی دارد. از ناصری می پرسم با شهادت یاران چه می خواهید بکنید؟ پاسخ میدهد ادامه می دهیم یاران رفتند اما راهشان ادامه دارد، شاید نام گروه را عوض کرده و آن را به نام گروه شهدای منا بگذاریم. موسوی اما نمی تواند چیزی بگوید بغضی سنگین و گریه ای بی امان او را تنها نمی گذارد فقط می گوید: هنوز هم باور ندارم این خادمان صادق قرآن کوچ کرده باشند. با این سه تن خدا حافظی می کنیم ناگهان زنی می آید با حالی نزار اولین عضو خانواده اش را می بیند که سیاه پوش اندهمان پای پله ها از حال می رود او همسر قربانیان استاد دانشگاه مفید قم است که با همسرش به حج رفته بود و اما حال تنها بازگشته است. دیگرانی نیز آمده اند که یکی از حجاجشانن برگشته و دیگری بازمانده است کسی نمی تواند تشخیص دهد که اشک ها از سر شوق است یا حزن گلها برای تبریک آمده است یا برای تسلیت، اما هر کس که از خروجی ترمینال به نزد مردم می رود او را با صلواتی بدرقه می کنند مشتاقانه نزدش می روند تا از او بپرسند آنچه در تلویزیون و شبکه های اجتماعی و خبرگزاری ها شنیده اند. این شاهدان پرگشودن 469 ایرانی و 7000 مسلمان دیگر قرار است چه بگویند؟ از دوستان و همسفران چه روایت هایی دارند؟ به راستی که روایتشان شنیدنی و تأثر برانگیز خواهد بود. گزارش:یاسر مختاری،عکس: حسن آقامحمدی
جمعه ، ۱۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایکنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]