واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دیروز برای کاری به شهر جدید هشتگرد رفته بودم. آنچه در آنجا دیدم چنان حسرت و دریغی برایم آورد که در راه برگشت حوصله ای حتی برای رانندگی نداشتم. انبوهی از اسکلت های فلزی و بتنی نیمه کاره و به امان خدا رها شده، مناظری زشت و بدقواره همچون دمل چرکین بر تن دشت خشک کشیده بودند. البته چنین تصاویری را در حاشیه برخی از شهرهای کوچک و بزرگ کشور می توان دید. بدون تردید برخی از این سازه ها تا مدتی بعد چنان مستهلک می شوند که با از دست دادن ایمنی خود امیدی به ساخته شد نشان نخواهد رفت. اینکه چگونه و با چه انگیزه ای چنین ساخت و سازهای عظیمی صورت گرفته است سؤالی است که شاید هرگز نتوان پاسخی برای آن یافت اما مسأله این است که با این میراث چه باید کرد؟ به ثمر رساندن آنها البته جدای بودجه ای که می طلبد (که اصلاً نیست) به زیرساخت هایی نیازمند است که چندان ربطی به سرمایه ندارد و هرچه پول خرج کنیم قادر به تأمین آن نیستیم. از جمله آب. بگذارید به جلسه ای اشاره کنم که همین هفته در استان البرز و به دنبال بازدید دکتر ابتکار، رئیس محیط زیست کشور برگزار شد. نماینده کرج در این جلسه گفت: هم اکنون حدود بیست هزار واحد مسکونی شهر جدید هشتگرد آب شرب ندارند! دقت کنید که اینها واحدهای احداث شده هستند و نه هزاران واحدی که تنها اسکلت هایشان پهنه دشت را بدترکیب کرده اند و حالا اعتراض مسؤولان شهر برخاسته که از انتقال آب سد طالقان و امیرکبیر باید سهم بیشتری به البرز بدهیم نه اینکه بیشتر آن را صرف آب شرب تهرانی ها کنیم. سرنوشت برخی پروژه های مسکن مهر نه فقط در هشتگرد بلکه در بسیاری از مناطق دیگر کشور سرنوشت غمباری است. اینکه جانمایی این واحدها چگونه و براساس کدام مبنای علمی وزیست محیطی صورت گرفته، اینکه برای تأمین زیرساخت های آن کدام کار کارشناسی انجام شده، اینکه چه هدفی از این اقدام منظور نظر بوده و آیا اهداف اولیه را تأمین کرده یا نکرده از جمله سؤالاتی است که شاید نتوان هرگز پاسخی برای آن یافت. از این نکته هم می گذریم که بسیاری از کسانی که هم اکنون در اینگونه ساختمان ها سکونت دارند از مهندسی و ساخت آن ها چه گلایه هایی دارند اما سرنوشت صدها هزار واحدی که به امان خدا رها شده اند چیست؟ اینکه ما در مناطقی ساختمان هایی بسازیم و بعد بگوییم وظیفه وزارت نیروست که به آنها آب و برق بدهد و یا وظیفه آموزش و پرورش است که مدرسه آنها را تأمین کند و یا وظیفه نیروی انتظامی که امنیت آنان را، با کدام منطق علمی و عقلی همخوانی دارد؟ نمایندگان محترم مجلس اخیراً طرحی را برای استیضاح وزیر راه و شهرسازی تقدیم هیئت رئیسه کردند که حتماً یکی از سؤالات عزیزان درباره چرایی کندی کار مسکن مهر است و اینکه چرا کار سرعت نمی گیرد و چرا خانه ها گران تر شده اند؟ اما به جرأت می گویم که این یک بی انصافی است. نه تنها وزیر فعلی بلکه هر وزیر دیگری که سرکار بیاید نمی تواند چنین آشفته بازاری را جمع و جور و این وضعیت را رفع و رجوع کند. می گویم بی انصافی به این دلیل که چه خوب بود این چوب و فلک را حتی بسیار خفیف تر قبلاً هم نشان می دادند تا بی برنامگی و ندانم کاری برخی مدیران چنین میراثی را برجای نگذارد. مسکن مهر البته ممکن است بسیاری را هم راضی و صاحب خانه کرده باشد که چنین نیز هست و همین طور پروژه ها هم قطعاً در مواردی درست و بجا و خوب انجام گرفته اند و منشأ خیر بوده اند اما آنچه که قابل رصدکردن است اینکه این حسن و خیر قاعده کار نیست و این زخم به این چیزها التیام نمی یابد. سؤالی که حتماً باید داشت اینکه اینهمه بارگذاری در مناطقی همچون هشتگرد و به ویژه شهر جدید هشتگرد، براساس کدام اصول علمی و منطقی صورت گرفته است؟ اصولاً مسکن مهر برای آنکه به سرانجام برسد به هزاران میلیارد تومان سرمایه گذاری جدید نیازمند است. هزینه های ساخت به نسبت آغاز کار دو برابر و در مواردی سه برابر شده اند و تزریق منابع بانکی فوق العاده به این پروژه ها نیز عملاً چیزی در حد غیرممکن است. لذا فشاری که بر دولت و یا وزیر برای حل مسأله وارد شود چه سودی خواهد داشت؟ همین حالا با بارگذاری های غیرعلمی و غیراصولی که در کلان شهر تهران صورت گرفته، خود شهر جایی برای نفس کشیدن ندارد و هیچ زمانی ترافیک روانی در آن جریان نداشته است؛ با اینهمه صدها هزار واحد مسکونی در حاشیه شرق و غرب و جنوب آن بارگذاری کرده ایم که نتیجه اش فشرده تر شدن ترافیک مسیرهای ورودی به شهر است. پس چه هدفی از این اقدامات داشته ایم؟ اینکه همه را به تهران بکشانیم؟ آیا نمی توانستیم این سرمایه گذاری کلان را با کمک گرفتن از بخش خصوصی و با کمک شهرداری صرف تبدیل بافت های فرسوده و به شدت در خطر به بافت های آبرومند و آسوده شهری کنیم؟ و اصولاً اگر مدبّرانه عمل می کردیم و وقت و هزینه ای را که صرف مسکن مهر کرده ایم صرف زیرساخت های عمرانی و اشتغال مولّد کشور و توانمندسازی مناطق محروم جغرافیایی می کردیم بدون آنکه لازم بیاید دولت برای آنان خانه بسازد، خودشان آنقدر توانمند نمی شدند که خانه هایی به مراتب بهتر برای خودشان بسازند و منّت دولت یا سیستم بانکی را نکشند؟ نمی دانم که با اینهمه سازه نیمه کاره چه باید کرد، تنها همین قدر می دانم که هزاران میلیارد تومان صرف طراحی و نقشه کشی، گودبرداری، محوطه سازی و اسکلت ده ها و صدها هزار واحد مسکونی و نیمه کاره شده است و از طرف دیگر ده ها هزار نفری هم هستند که منتظرند تا روزی از این اسکلت ها، برج ها و ساختمان ها و خانه ها و آپارتمان هایی آبرومند و قابل زندگی با آب و برق و سایر امکانات لازم برای مردم تهیه شود و نمی توان آنها را چون آینه دق در منظر و چشم دولت و مردم به امان خدا رها کرد. از جمله کارهایی که می توان کرد یک بررسی کارشناسی و علمی و دقیق بر روی پروژه ها و تعیین تکلیف آنهاست. آنها که فاقد مزیت و توجیه تکمیل و ساخت هستند، بدون رودربایستی به کناری نهاده شوند تا سرمایه بیشتری تلف نشود. آنها که دارای توجیه علمی و منطقی هستند باید به سرانجام برسند و به پیمانکاران صدیق و کارآمد سپرده شوند و اگر به آورده بیشتری نیاز است صادقانه با مردم در میان گذارده شود تا مردم هم از بلاتکلیفی درآیند. معطل گذاشتن آنان و یا خدای ناکرده سر دواندن آنان جز نارضایتی و بلاتکلیفی نتیجه ای ندارد. همچنانکه تأخیر در انجام پروژه ها و یا به امان خدا رهاکردن پروژه های نیمه کاره نیز جز خسارت ثمر دیگری به همراه نخواهد آورد. دولت و وزارت راه و شهرسازی در این مورد باید با شفافیت و صداقت و البته با جسارت و شهامت تمام وارد میدان شوند و با مردم و رسانه ها سخن بگویند و اگر خود هم بلاتکلیف مانده اند بازهم با صداقت و صمیمیت از کارشناسان و خبرگان و توده ملت مشورت و راهنمایی و مدد بگیرند. در یک کلام باید گفت در هر حال، بلاتکلیفی و معطلی خسارت است. codex26x
چهارشنبه ، ۸مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]