تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرى‏اش از جوانى، توشه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814710405




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت خانواده یکی از جان باختگان استان فارس درحادثه منا/ یک ماه چشم انتظاری ام به عزا ختم شد


واضح آرشیو وب فارسی:عصر فارس: یک ماه چشم انتظار بودم که پدر و مادرم از سفر حج برگردند و برایشان مهمانی بگیرم و ولیمه بدهم اما تمام شادی هایمان تبدیل به عزا شد.به گزارش عصرفارس ، پنج شنبه 2 مهرماه 94 خبری از رسانه های دیداری و شنیداری جمهوری اسلامی ایران پخش شد که همه را میخکوب کرد، "حادثه در منا و در حال انجام مناسک حج قربانی گرفت" این خبر موجی از نگرانی در دل همه به راه انداخت اما آنان که سفر کرده داشتند بیشتر در اضطراب و نگرانی فرو رفتند. از همان لحظه شنیدن خبر مدام شماره مدیران کاروان و افراد سفر کرده گرفته می شد اما در آن لحظات هیچ تماسی برقرار نمی شد و اضطراب خانواده ها شدت می گرفت. افزایش آمار جان باختگان که لحظه به لحظه بیشتر می شد سونامی غم و اندوه بود. پس از گذشت چند ساعت از واقعه علاوه بر آمار جان باختگان تعدادی نیز به عنوان مفقودین حادثه اعلام شدند که سید ابوالقاسم یقطین یکی از این مفقودین بود. علی یقطین، پسر آقای یقطین لحظات اضطرابش را چنین شرح می دهد « یک ماه چشم انتظار بودم که پدر و مادرم از سفر حج برگردند و برایشان مهمانی بگیرم و ولیمه بدهم اما تمام شادی هایمان تبدیل به عزا شد». سید ابوالقاسم یقطین چهار روز جزء مفقودین بود تا اینکه در روز پنجم این حادثه اعلام شد که در شمار جان باختگان قرار گرفته است، علی با بغض می گوید« در 4 روزی که خبر مفقودی ایشان را شنیدم استرس داشتم و زجر می کشیدم. هیچ کس نمی تواند این 4 روز را درک کند مدام از طریق اخبار پیگیر بودم و از همه بدتر دلم برای مادرم می سوخت که آنجا غریب بود و سرگردان». طاهره یقطین، خواهر آقای یقطین، حادثه منا را به کربلا تشبیه می کند و می گوید: « اگر در صحرای کربلا با سم اسب از روی جنازه های یاران امام حسین(ع) گذشتند امروز هم این حاجیان زیر دست وپا له شدند و حتی برخی تشنه شهید شدند». وی درباره مدتی که خبر مفقودی برادرش را شنیده تا زمانی که اعلام شده که ایشان جزء جان باختگان هستند، می افزاید: « در عمرم چنین انتظاری نکشیده بودم » با بغض حرفهایش را ادامه می دهد و از فرشته گونه بودن اخلاق برادرش می گوید از اینکه ساده بود و ساده زیستی را دوست داشت. « سوختم سوختم» اینها را پدر پیر و سالخورده آقای یقطین می گوید و ادامه می دهد که از پسرش راضی است و امید دارد که خدا نیز از پسرش راضی باشد. وی می گوید: «ابوالقاسم همیشه به مادرش می گفت من نوکر شما هستم».  پدر آقای یقطین تازه نماز مغرب را خوانده و هنوز سر سجاده است که با گریه شرح می دهد که پسرش چگونه برای نجات جان مسلمانی می رود و در همان زمان نرده ای رویش می افتد و جان می دهد. یکی از ویژگی هایی که خانواده یقطین برای مرحوم ابوالقاسم یقطین بیان می کنند بخشش و کمک به نیازمندان است، پدرش این ویژگی را با عبارت«دستش با جیبش آشنا بود» بیان می کند. طاهره یقطین نیز می گوید برادرم هیچ وقت کمک هایی را که به نیازمندان می کرد به خانواده نمی گفت و معتقد بود که اگر کار برای خداست نیاز نیست که همه جا مطرح شود. ساده زیستی دیگر ویژگی بارز مرحوم ابوالقاسم یقطین بوده و علی، پسر مرحوم یقطین، درباره این امر چنین می گوید: همه عمرش از او خواهش می کردم که یک کفش و شلوار برای خودش بخرد اما هیچ وقت بیشتر از نیازش خرید نمی کرد. قبل از سفر از پدرم خواهش کردم که در این سفر برای خودش هم خرید کند و در یکی از تماس های تلفنی به من گفت: «علی برای خودم کفش خریدم» اما دیگر پدرم نیست که از آنها استفاده کند. مرحوم یقطین عاشق گل و گیاه بوده و پشت بام منزلش را به کاشت گل و سبزی اختصاص داده بوده است، پسرش می گوید: پدرم پس از اینکه عمری تلاش کرده بود موفق شد که این خانه را 7 ماه پیش بسازد و پشت بام را سبزی کاری کرده بود و هر جمعه به گل هایش سر می زد». در میان اهالی خانواده یقطین میترا یمینی، همسر آقای یقطین، همراه مرحوم یقطین در سفر حج بوده و دگرگون تر از همه است و شوک حادثه آنقدر زیاد بوده که نمی داند چه بگوید و از کجای این حادثه بگوید. وی که تا صبح بازگشت از سفر از فوت همسرش خبر نداشته درباره همسرش می گوید:« شب عرفات پس از خواندن دعای عرفه وقتی بیرون آمد چشمانش سرخ شده بود و به من گفت با این دعا منقلب شدم و وقتی از او پرسیدم که چی شده گفت نمیدانم فقط این دعا مرا منقلب کرده است». خانم یمینی می گوید: فردای عرفه که این اتفاق افتاد و مفقود شد همه به من امیدواری می دادند که برمی گردد اما من چون حال شب قبلش را دیده بودم مطمئن بودم که برنمی گردد البته در ته وجودم نمی خواستم که باور کنم رفته است به همین دلیل گاهی به خودم می گفتم شاید برگردد.  وی می افزاید: در مسجد شجره که به ما گفتند به برخی از حجاج در جواب لبیک لا لبیک گفته می شود ترسیدم و به قاسم گفتم که ممکن است که به ما هم لا لبیک بگویند چون ما که معیار قبولی حج را نمی دانیم گفت نترس چرا به ما لالبیک بگویند. خانم یمینی می گوید: حال با این اتفاقی که افتاد و آن حال شب عرفات قاسم می فهمم که حجش قبول شده است.  علی یقطین اما در پایان همه صحبت ها تقاضایی دارد، وی از مسئولان می خواهد که این موضوع را پیگیری کنند و اجازه ندهند که دولت عربستان این واقعه را تکرار کند.  وی می گوید: ایران اینقدر ضعف نیست که عربستان به ما توهین کند. نباید از خون جان باختگان بهره برداری سیاسی کرد اما باید طوری با این مسئله برخورد شود که داغ خانواده های جان باختگان التیام یابد.


چهارشنبه ، ۸مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر فارس]
[مشاهده در: www.asrefars.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن