واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): مهدی علی بابایی از اعضای کاروان قرآنی جمهوری اسلامی ایران است که به سختی توانست از حادثه منا جان سالم به در ببرد.وی در گفت وگو با فارس به تشریح روز حادثه پرداخت که در این گزارش تقدیم می شود. ابتدا با هم بودیم اما در چند دقیقه اوضاع بحرانی شد و یکدیگر را گم کردیم من و بچه ها در ابتدای راه منا همه با هم بودیم اما کم کم ازدحام جمعیت بیش از انتظار ما شد و در این ازدحام ظرف چند دقیقه آقای حاجی حسنی و سپس آقای دانش را گم کردیم و تقریباً همه از هم جدا شدیم. اوضاع ظرف چند دقیقه بسیار بحرانی شد و من تقریباً لای جمعیت پرس شدم. کم کم نفس کشیدن برایم سخت شد تا جایی که دیگر احساس خطر می کردم. فشار جمعیت و گرمای هوا سبب شد تا در زمان کوتاهی خستگی و تشنگی به حجاج غلبه کند و یکی یکی از حال بروند، متأسفانه شرایط به حدی بحرانی شد که دیگر نفس ها بالا نمی آمد و برخی از حجاج از دنیا رفتند. من هم دیگر توان تحمل این شرایط را نداشتم و کار خودم را تمام شده می دانستم. مردم از خستگی و تشنگی جان می دادند اما کسی کاری نمی کرد دیگر نتوانستم روی پاهایم بأیستم و به زیر دست و پای مردم افتادم، شهادتین را خواندم و تقریباً بی هوش شدم. اما در این حال یکی از حجاج ایرانی من را از زیر دست و پا بیرون کشید و ناخود آگاه به سمتی که جنازه حجاج روی هم انباشته شده بود هدایت شدم. مردم تک تک از خستگی و تشنگی جان می دادند اما هیچ کس برای آنها کاری نمی کرد. رمقی در بدن نداشتم و در کنار پیکر های حجاج نفس های آخر را می کشیدم که همه زندگی از کودکی تاکنون جلوی چشمانم آمد، به یاد فرزندم افتادم که تنها دو روز از دنیا آمدنش گذشته بود که به حج آمدم و خوب او را ندیده بودم، به یاد خانواده و همسرم افتادم و در چند دقیقه هزاران فکر بر ذهنم آمد. منتظر مرگ بودم که یک ایرانی با جرعه ای آب جانم را نجات داد هیچ امید و توانی نداشتم و منتظر مرگ بودم و در همین حین یک ایرانی که حالش نسباتاً بهتر بود به من گفت: در این لحظات آخر به درگاه خدا توبه کن و شهادتین را بخوان، من هم به سختی شهادتین را خواندم، اما در همین حال یک ایرانی دیگر اندکی آب در دهان من ریخت و این جرعه آب مانند یک معجزه رمق دوباره ای به من داد، چشمانم باز شد و خودم را لا به لای جنازه ها دیدم. جز تعدادی ایرانی کسی به مردم کمک نمی کرد و همه نظاره گر بودند کسی نبود که به ما کمک کند و همه نظاره می کردند، تنها تعدادی ایرانی بودند که به مجروحان کمک می کردند. اگر این روند ادامه پیدا می کرد دوباره از حال می رفتم، در همین حین یک آمبولانس دیدم و خودم را کشان کشان و با همان حالت دراز کش از روی جنازه ها به آمبولانس نزدیک کردم و به این صورت به بیمارستان منتقل و نجات پیدا کردم. مأموران سعودی زنده و مرده را روی هم می انداختند و با لیفت تراک جابجا می کردند شرایط بسیار بحرانی بود و مأموران سعودی بسیاری افرادی که هنوز زنده بودند را هم به روی جنازه می انداختند، اصلاً کسی برای کمک نیامده بود و پیکر های مردم را که حتی برخی از آنها زنده بودند با نهایت بی رحمی و با لیفت تراک جابجا می کردند. اگر آب به مردم می رسید شاید تعداد کشته شدگان ۹۰ درصد کاهش می یافت متأسفانه بسیاری از حجاج از تشنگی و عطش جان دادند و شاید اگر فقط آب به مردم می رسید تعداد کشته شدگان تا ۹۰ درصد کاهش می یافت. خود من تقریباً مرده بودم و حتی من را به روی جنازه ها انداخته بودند اما با جرعه ای آب دوباره جان گرفتم و خود را نجات دادم. شرایط خوبی بر کاروان نور حاکم نیست/ اینجا فقط سکوت حکمفرماست در این فاجعه بسیاری از حجاج از جمله دو نفر از اعضای کاروان نور جان باختند و از سرنوشت سه نفر هم خبر نداریم، متأسفانه شرایط خوبی بر اعضای کاروان حاکم نیست و اینجا فقط سکوت حکم فرماست. در حالی که تا قبل از این از اتاق های بچه ها خصوصاً گروه تواشیح صدای تلاوت و نوای تواشیح به گوش می رسید و همه با شور و شوق خود را برای انجام مطلوب مأموریت ها و مناسک حج آماده می کردند.
سه شنبه ، ۷مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]