تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825999428




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گزارشی تکان دهنده از درگذشت جانباز ۷۰ درصد «داود موسوی» در منا مادرم هنوز نمی‌داند «پدر» فوت کرده است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارشی تکان دهنده از درگذشت جانباز ۷۰ درصد «داود موسوی» در منا
مادرم هنوز نمی‌داند «پدر» فوت کرده است
هنوز مادر سجاد که ٢٨ سال پیش خبر جانباز شدن همسرش را شنید نمی‌داند داود موسوی یکی از همان حجاجی است که زیر دست و پا ماند تا بنرهای تبریکش روی دیوار بی‌معناترین چیزها باشد.

خبرگزاری فارس: مادرم هنوز نمی‌داند «پدر» فوت کرده است



به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت: گوینده شبکه خبر اسامی کشته‌شدگان ایرانی حادثه منا را یکی پس از دیگری می‌خواند. لیستی از ١٣١ جان باخته پیش روی او قرار داشت. در گوشه‌ای از پایتخت چشمان بچه‌های یک خانه به تلویزیون خیره مانده بود. به آنها گفته بودند پدرشان در منا زیر دست و پا مانده و جان باخته اما آنها دوست داشتند به حرف مدیر کاروان تکیه کنند که خبر کشته شدن پدرشان را «دروغ» می‌خواند. گوینده به نیمه لیست جان باخته‌ها رسیده و پشت بچه‌ها به حرف مدیر کاروان گرم شده بود. گوینده به نام صد و بیست ونهمین جان باخته حادثه نیز رسید اما پدر هنوز زنده بود. تنها دو اسم دیگر مانده بود تا او برای «همیشه» زنده باشد و بنرهای تبریک حج همچنان روی دیوار پابرجا بماند که ناگهان آسمان فرو ریخت؛ نام پدر خوانده شد: «داود موسوی از کاروان ١٧٧٧٢». مردی که ٢٨ سال پیش در عملیات فاو در میدان مین هر دو پایش را از دست داده بود حالا در مراسم رمی جمرات جان باخت تا قلب فرزندانش با شنیدن این خبر تکه‌تکه شود. داود موسوی جانباز ٧٠ درصد در عملیات فاو برای پاکسازی میدان مین اعزام شده بود که به دلیل انفجار هر دو پایش را از دست داد. او دو پسر ٢٤ و ١٨ ساله و یک دختر ١٣ ساله دارد که حالا تنها تکیه‌گاه‌شان شانه‌های مادری است که همراه شوهرش به حج رفته اما هنوز از فوت او خبر ندارد. سجاد، پسر بزرگ داود موسوی درباره لحظه‌ای که از فوت پدرش در حادثه منا باخبر شد به «اعتماد» می‌گوید: «پدر و مادرم همراه دایی و پسرخاله پدرم به حج امسال رفته بودند. شب حادثه با پدرم حرف زده بودم. او و مادرم حال‌شان خوب بود. روز بعد - پنجشنبه – در خانه بودم که طرف‌های ساعت ٤ بعدازظهر یکی از همرزمان پدرم با من تماس گرفت و گفت سجاد از پدرت خبر داری؟ دلم ریخت. گفتم نه، خبری شده؟ گفت متاسفانه شبکه خبر اسم کشته‌ها را زیرنویس کرد که اسم پدر تو هم در بین آنها بود. سریع با گوشی پدرم تماس گرفتم اما جواب نداد. رسیدم خانه. آنجا با مدیر کاروان تماس گرفتم اما او گفت خبر فوت پدرم دروغ است و او مفقود شده. چند ساعت بعد دوباره شبکه خبر اسم کشته‌ها را خواند که پدرم در میان آنها نبود تا نماز مغرب که دوباره اسامی را خواندند و اسم پدرم یکی مانده به آخرین کشته لیست بود.» بغض راه گلوی سجاد را بسته. حرف‌هایش مدام تکه تکه می‌شود. تنها سه روز از جان باختن پدرش می‌گذرد. او ادامه می‌دهد: «دوباره با مدیر کاروان تماس گرفتم اما او باز گفت که این خبر هم دروغ است و آنها هنوز ردی از پدرم پیدا نکرده‌اند. با این حرف همه ما امیدوار شدیم تا اینکه ساعت ١٢ ظهر جمعه خبر قطعی را به ما دادند. قلب‌مان تکه تکه شد.» هنوز مادر سجاد که ٢٨ سال پیش خبر جانباز شدن همسرش را شنید نمی‌داند داود موسوی یکی از همان حجاجی است که زیر دست و پا له شد تا بنرهای تبریکش روی دیوار بی‌معناترین چیزها باشد. پسرش می‌گوید: «هنوز به مادرم نگفته‌ایم پدرم فوت کرده. او الان سه روز است که پشت در یکی از بیمارستان‌های منا نشسته و منتظر است تا خبری از پدرم به او بدهند. فکر می‌کند او جزو مصدومان است. چند ساعت پیش که با او حرف زدم به من گفت سجاد، به من گفته‌اند داود در بیمارستان بستری است اما پزشک‌ها اجازه ملاقات نمی‌دهند. من الان سه روز است پدرت را ندیده‌ام. ببین می‌توانی کاری کنی تا اجازه ملاقات بدهند؟» سجاد لحظه‌ای سکوت می‌کند و دوباره می‌گوید: «من مطمئن هستم مادرم می‌تواند فوت پدرم را تحمل کند. می‌خواهم بعد از اینکه اعمال حجش را به جا آورد موضوع را برایش بگویم. آن زمان که پدرم هر دو پایش را از دست داد مادرم تحمل کرد، حالا هم می‌تواند.» پسر بزرگ خانواده حالا باید با خاطرات پدر زندگی کند. او می‌گوید: «پدرم خیلی شوخ طبع بود. خاطره‌ای از او یادم نمی‌رود. وقتی ١٤ سالم بودم با فامیل‌ها به گردش رفته بودیم. بچه‌ها داشتند بدو بدو می‌کردند. عمویم هم بلند شد تا بازی کند. خواهرم وقتی این صحنه را دید از پدرم خواست بیاید با آنها بازی کند اما او نمی‌توانست بدود. آنجا برای نخستین بار بغض پدرم را دیدم. وقتی اصرار خواهرم را دید بلند شد رویش را بوسید و با ناراحتی گفت نمی‌توانم.» پیش از وقوع حادثه قرار بود پدر و مادر سجاد روز چهارشنبه به خانه برگردند اما حالا مادر تنها بازمی‌گردد. اهالی محل پس از شنیدن خبر حادثه می‌خواستند بنرهای تبریک بازگشت حجاج را از روی دیوار جمع کنند اما عموی سجاد از آنها خواسته تا به حرمت مادر، بنرها همچنان پا برجا بماند. حالا خانه داود موسوی رنگ و بوی عجیبی دارد. نمای بیرونی خانه از دو نوع بنر متفاوت آذین‌بندی شده است؛ نیمی از بنرها در سوگ پدر نشسته‌اند و نیمی دیگر چشم به راه مادر. فرزندان جانباز ٧٠ درصد جنگ تحمیلی حالا آخرین تصویر پدرشان، با لباس احرام، روی ویلچر را قاب کرده‌اند و در بهترین جای خانه به دیوار دوخته‌اند. قرار است تا ساعاتی دیگر مادرشان نیز پا در خانه بگذارد. بنرهای متفاوتی که آنها روی نمای خانه‌شان چسبانده‌اند نیز هنوز در باد بی‌جان پاییزی تکان می‌خورد. هرکسی با عبور از کنار آنها سری تکان می‌دهد و آهی می‌کشد. همان حالتی که حالا بخشی جداناشدنی از زندگی سجاد، برادر و خواهر کوچکش و خانواده ١٣٦ زایر ایرانی جان‌باخته دیگر در منا شده است. حسی مشترک که طعم شیرین زیارت را با تلخی سفری بی‌بازگشت آمیخته است. هنوز از سرنوشت ٣٢٥ زایر دیگر ایرانی خبری در دست نیست، خانواده آنها نیز با حسرت به بنرهای تبریکی که روی دیوارهای خانه‌شان نصب کرده‌اند نگاه می‌کنند..   نکته چهار روز از حادثه منا می‌گذرد و هنوز هیچ خبری از وضعیت ٣٢٥ زایر ایرانی در دست نیست. حجاج در آنسوی مرزهای عربستان در شوک حادثه فرو رفته‌اند و عده‌ای از آنها می‌گویند «هرگز نمی‌توانند تصویر کشته شدن زایران زیر دست و پای یکدیگر را فراموش کنند». شرایط در مرزهای ایران نیز کم از قلب عربستان ندارد و غم، در جان خانواده کشته‌شدگان و مجروحان ته‌نشین شده است. نگرانی نیز در خانواده زایران مفقود شده موج می‌زند. نگاه آنها به خبرگزاری‌ها است تا شاید خبری از شرایط عزیزان‌شان بیابند و گوش‌شان به موبایل‌ها تا شاید بار دیگر آوای دلنشین پدر، مادر، برادر یا خواهر خود را بشنوند. دلهره آنها دو سوی متناقض دارد؛ «امید» و «یاس» و یاس سهم خانواده ١٣٦ جان باخته ایرانی حادثه شده است. یکی از این خانواده‌ها، خانواده داود موسوی، جانباز ٧٠ درصد جنگ تحمیلی است که همراه همسرش به حج رفت اما او را برای همیشه تنها گذاشت. فرزندانش بنرهای تسلیت او را در کنار بنرهای تبریک حاجی شدن مادرش چسبانده‌اند. پسرش به «اعتماد» می‌گوید وقتی خبر جان باختن پدرش را شنیدند، قلب‌شان تکه تکه شد» همان حسی که در خانواده همه جان باخته‌های حادثه یکسان است.     انتهای پیام/

94/07/05 - 09:52





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن