واضح آرشیو وب فارسی:صبح قزوین: متاسفانه نقطه عطف اقتصاد اسلامی یا به تعبیری اقتصاد انقلاب اسلامی در سالهای 68 تا 76 حاصل شد و روند اولیه آن تغییر ماهوی پیدا کرد و دقیقاً عکس آن سیاستهای حضرت امام(ره) بود که اجرا شدبه گزارش صبح قزوین ، عرصه سازندگی یکی از اولین و جدی ترین کارهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که در کشور اجرا شد.سه چهار ماه پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی(ره) فرمان راه اندازی جهادسازندگی را صادر کردند. این مهم نشان از اهتمام ویژه انقلاب اسلامی به موضوع اقتصاد دارد. اینکه القا می شود انقلاب اسلامی حرفی و مدلی در اقتصاد نداشته واز آن غافل بوده و حالا بعد از سه دهه یادش آمده که اقتصاد مهم است، حرف بی پشتوانه ای می باشد. عملکرد جهاد سازندگی به قدری فزاینده و عالی بود که حضرت امام(ره) سال 67 در این رابطه فرمودند: از میان دستاوردهایی که در انقلاب ایجاد شد، من از جهادسازندگی خیلی خوشم می آید. امام خمینی در سال آخر حیاتشان و در ماجرای بازسازی مناطق جنگ زده، مانیفست اقتصادی شان را ارائه دادند. در پیامی که برای بازسازی به نخست وزیر وقت دادند، سیاست های بازسازی را معین کردند. این تعابیر صریح زیر می بایست با دقت مرور شود که متاسفانه در سایه غفلت برخی نخبگان و کارشناسان قرار گرفته است: مبارزه با فرهنگ مصرفی که بزرگ ترین آفت یک جامعه انقلابی است استفاده از نیروهای عظیم مردمی در بازسازی و سازندگی بها دادن به مومنین انقلاب خصوصاً جبهه رفته ها توسعه حضور مردم در کشاورزی و صنعت و تجارت شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاصِّ متمکّن ومرفّه و بسط آن به توده های مردم و جامعه در این پیام بناینگذار فقید نظام در عین حال که به بُعد فرهنگی اقتصاد توجه وافری دارند، سه مرتبه بر حضور پررنگ مردم در توسعه و سازندگی اصرار ورزیده و از طرفی هم خواستار استفاده از نیروهای انقلابی در این عرصه شدند. و اما دولت سازندگی... دولت سازندگی اولین دولت پس از جنگ و رحلت امام خمینی(ره) بود که روی کار آمد. بررسی ساحت نظری و عملی این دولت در زمینه اقتصاد این طور می نمایاند که هیچ یک از دستورات بنیان گذار جمهوری اسلامی در دستور کار این دولت نبوده و از همه مهمتر اعتقادی به پیگیری آن در دولت وجود نداشته و حتی سیاست ها به تقابل با توصیه های حضرت امام(ره) پیش رفته است. در سال 69 گزاره ای مهم از میان صحبت های هاشمی رفسنجانی(رئیس جمهور وقت) استخراج می شود که همه ی منظومه فکری دولت سازندگی را به یکباره به نمایش می گذارد. وی به صراحت می گوید که "باید مانور تجمل بدهیم" و مغازه ها باید تا سقف از کالای ایرانی و خارجی پر باشد و حتی خطاب به مؤمنین بیان کرد: این "جلمبربازی ها" را کنار بگذارید.و از این قبیل گزاره های تثبیتی به وفور در میان اظهارات هاشمی به چشم می خورد. به عنوان مثال خطاب به بچه های جبهه و خصوصاً جهادی ها اعلام داشت که "وقت شعار گذشته" است،" کار سازندگی و توسعه، یک کار تخصصی است و بچه بازی نیست". مهمترین حرکت تقابلی دولت سازندگی با سیاست های امام راحل منحل کردن سازمانِ پشتیبانیِ مهندسیِ جنگِ جهادسازندگی )معروف به پ.م.ج.ج(، که از زمان جنگ باقی مانده بود و بزرگ ترین نهاد انقلابی فعال در عرصه ی مهندسی و عمران بود -که می توانست بازوی سازندگی دولت باشد- بود که به تبع آن سایر ابعاد جهادسازندگی هم به انزوا رفت تا اینکه بالاخره در دولت اصلاحات، باقیمانده ی وزارت جهادسازندگی هم منحل و در وزارت کشاورزی ادغام شد. مهم ترین سیاست های اقتصادی دوران سازندگی 1)بازار در یدِ قدرت سرمایه دارها ازنظر برنامه اقتصادی، دولت سازندگی یکی از نسخه های اقتصاد لیبرال را به کار گرفت که مدل «اقتصاد مختلط » است. خود هاشمی این تعبیر را به زبان آورد و گفت :«مدل اقتصاد دولت من، اقتصاد مختلط یا میکسد اکانومی» است. این مدلْ مدلِ کینز است و در آمریکا و انگلیس حاکم بود. سیاست های معروف«تعدیل ساختاری و تثبیت اقتصادی » ناشی از همین مدل است که برای کشورهای جهان سوم به شدّت نسخه شده بود و توسط بانک جهانی دیکته می شد. بانک جهانی ابزاری جزء وام ندارد و زمانی که قرار به ارائه وام به کشورهای جهان سوم بود حتماً پیاده کردن این نسخه از اقتصاد لیبرال در آن کشور را به عنوان پیش شرط مطرح می شد و مبنای ارائه وام قرار می گرفت و این معامله ای بود که بانک مرکزی با دولت ها انجام می داد. در این نسخه از اقتصاد لیبرال موضوعات مهمی به چشم می خورد که در این فرصت مغتنم است لازم است اشاره ای هرچند گذارا بدان داشت.یکی از بحث های مهم، انوع آزادسازی است. به عنوان مثال کاهش مقررات اقتصادی، حذف کوپن ،آزاد و واقعی شدن قیمت ها ، برداشته شدن موانعی که برای کنترل واردات و صادرات گذاشته شده است، را می توان اشاره کرد در این نسخه، دولت باید اقتصاد را به بازار آزاد واگذار کند و خودش صرفاً تأمین یک سری زیرساخت ها و نیازهای اولیه و ضروری مردم مثل آموزش را انجام بدهد. بگذارد بازار خودش تصمیم بگیرد که چه بکند و سردمدارِ بازار هم سرمایه دارها و سهام دارها هستند. یعنی صرفاً سرمایه گذاران تعیین کنند که فضای اقتصاد کشور به چه سمتی برود. 2) بی توجهی به کشاورزی و پرداختن به صنایعِ سرمایه بر در بخش زیرساخت ها یکی از مهم ترین دستاوردهای دولت هاشمی، احداث سد و جاده و بندر و ... بود. بالاخره کشور جنگ زده بود. در این بخش هزینه های زیادی شد؛ مخارج دولت عمدتاً مربوط به این بخش بود. روی دیگر این نسخه این بود که کشاورزی جواب نمی دهد. باید سراغ صنعت رفت. آن هم صنایع بزرگ و سرمایه بر مثل فولاد، آلومینیوم، مس که اشتغال آنها کم است و یا صنایع مونتاژ مثل خودرو که وابستگی در آنها بالاست. هدف ایجاد این صنایع، بحث خودکفایی نبود. چون صنایع سرمایه بر، تنها مواد طبیعی را به مواد خامِ اولیه تبدیل می کند مثلاً نفت را به ماده بعدی تبدیل می کند یا اتیلن را تبدیل به پلی اتیلن می کند و آن را به دنیا صادر می کند که هیچ ارتباطی با خودکفایی ندارد. ما در دولت سازندگی صرفاً یک مرحله جلوتر رفتیم و مواد خام از داخل چاه یا معدن استخراج شد و به مواد اولیه ی قابل فروش و صادرات تبدیل شد که همان" خام فروشی" معروف است. به تعبیر ظریف تر در خام فروشی برای فروش بهتر به دنیا مواد طبیعی را بسته بندی می کنند وتبدیلات بعدی را انجام نمی دهند تا ارزش افزوده ای نصیب کشور و اقتصاد شود. این میراث مضرف برای اقتصاد کشور از زمان هاشمی تا امروز وجود دارد و مثلاً متاسفانه در صنعت پتروشیمی هنوز در جایگاه تامین کننده مواد اولیه و خوراک پایه برای دنیا هستیم و به جای آن عروسک، محصولات پلاستیکی و... از کشورهای مختلف وارد می کنیم درحالی که خودمان منابع آن رابه کشورها داده ایم و متاسفانه محصولاتش را از همانها می خریم! 3) ترویج مصرف گرایی برای پیشرفت اقتصاد نسخه ی دیگری که در دولت سازندگی دنبال شد، نسخه ی «دولت رفاه » بود که آن هم از شقوق اقتصاد لیبرال است. در سیاست های رفاه، باب شد که به کارمندان دولت به شدت برسند. حقوق و مزایا و بن و حواله و ... به آن ها بدهند. این دیدگاه می گوید مصرف، لوکوموتیو توسعه است. باید مصرف را تحریک کرد تا اقتصاد، متحول شود. پس دولت باید مردم را مصرفی تر کند. بن و حواله کالاهای مصرفی مثل کت وشلوار و سایر موارد به مردم داده شود. هر جا رکود است و مردم خرید نمی کنند به مردم پول بدهیم تا بخرند. بخش بزرگی از زیرساخت ها هم در راستای گسترش مصرف بود. بندر و منطقه آزاد و بنادر بدون کارخانه احداث می شد تا واردات راحت ترصورت گیرد. با اینکه شعار هاشمی توسعه ی صادرات بود ولی یک استفهام جدی وجود داشت و آن این بود که چه کالای تولیدی صادر شد؟احداث بندر قبل از احداث کارخانه، به واردات منتهی می شود. در آن سالها رایج شده بود از کیش کالا بیاورند و در شهرها بفروشند. هم هزینه ی هواپیما جبران می شد و هم دو برابر سودبرای قروشندگان وجود داشت. این زیرساخت ها درواقع به گسترش مصرف منجر شد. متاسفانه نقطه عطف اقتصاد اسلامی یا به تعبیری اقتصاد انقلاب اسلامی در سالهای 68 تا 76 حاصل شد و روند اولیه آن تغییر ماهوی پیدا کرد و دقیقاً عکس آن سیاستهای حضرت امام(ره) بود که اجرا شد و آفت و بیماری ای که امروز در اقتصاد وجود دارد میراث تفکرات آقایهاشمی است که زیربنای معیوب را برای اقتصاد عملی کرد و تاسف بیشتر از اینکه دولت یازدهم اینطور القا می کند که رفع تحریم و ارتباط با جهان اقتصاد ما را سامان می دهد در صورتیکه ما از لحاظ زیرساختهای اقتصادی دچار اشکال هستیم و نتوانسته ایم زیربنا و فنداسیون اقتصاد را درست کنیم و حال انتظار داریم در این اقتصاد معیوب دیگران سرمایه گذاری کنند. انتهای پیام/1001 منبع خبر : دانا
پنجشنبه ، ۲مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صبح قزوین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]