تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816649178




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اولین روز مدرسه / 2


واضح آرشیو وب فارسی:قم پرس: پایگاه خبری تحلیلی قم پرس ; به نام خدا اولین روز مدرسه چند روزی به آخر تابستان مانده بود. بزرگترها مشغول خریدن کیف،کفش و روپوش برای بچه ها بودند. من هم خریدهای لازم را کرده بودم. کلاس پنجم را خوانده بودم و امسال به کلاس اول راهنمایی می رفتم. احساس می کردم که بزرگتر شده ام و خوشحال بودم از اینکه دیگر آن یقه سفید و روبان را به سر و گردنم نمی بندم. بعضی وقت ها واقعاً کلافه می شدم ولی بخاطر نمره انضباط مجبور بودم. آن سال اونیفورم مدرسه راهنمایی، طوسی سیر بود با کفش دلخواه. مدرسه راهنمایی من،واقع در خیابان سلطنت آباد،نگارستان هشتم،بالاتر از میدان فرخی بود. البته هم راهنمایی بود و هم دبیرستان. روز اول مهر سال1356بود. صبح بعد از خوردن صبحانه و خداحافظی از مادرم، همراه برادر بزرگترم راهی مدرسه شدم. به درب مدرسه که رسیدیم.برادرم گفت:تعطیل شدی،بیرون نیا،میام دنبالت. من هم گفتم چشم و خداحافظی کردم و وارد مدرسه شدم. یک مدرسه جدید با دوستان جدید و محیط غریبه اما دوست داشتنی. وارد که شدم احساس غریبی داشتم. آرام وارد حیاط شدم و به طرف پله های ورودی رفتم. بچه ها چندتا چندتا با هم صحبت می کردند. معلوم بود از قبل با هم دوست بودند. اما من کسی را نمی شناختم. به این جهت،فقط به دخترهایی که از من بزرگتر بودند سلام می کردم. زنگ زده شد و خانمی خوش صدا از پشت بلندگو به همه بچه ها خوش آمد گفت،مخصوصاً سال اولی ها. اسامی کلاس اولی ها را خواند و هرکدام در صفی جدا قرار گرفتیم و من در کلاس اول ب قرار گرفتم. با صف و آرام وارد کلاس شدیم. من نیمکت دوم را انتخاب کردم و نشستم. بعد از من،2نفر دیگر کنارم نشستند اما معلوم بود آن ها از قبل با هم دوست بودند. سلام و احوالپرسی را شروع کردیم و از همانجا با هم دوست شدیم. هنوز در کلاس همهمه بود اما چند دقیقه ایی طول نکشید که اولین دبیر وارد کلاس شد. خودش را معرفی کرد. ما هم خودمان را معرفی کردیم. زنگ آخر شد و موقع رفتن به خانه. من و فریبا تقریباً همدیگر را برای دوستی انتخاب کرده بودیم. او گفت: منزل ما نزدیک است پیاده می روم و من هم که برادرم منتظرم بود.از او خداحافظی کردم و بطرف ماشین رفتم. من آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. ژاله زارعی هنرجوی نویسندگی کتابخانه بوستان نرگس


پنجشنبه ، ۲مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قم پرس]
[مشاهده در: www.qumpress.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن