واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تغییر راهبرد غرب در قبال سوریه و چشم انداز تاریک مذاکرات سیاسی
سخنان وزرای خارجه آمریکا و انگلیس حاکی از تغییر راهبرد غربیها نسبت به بحران سوریه است اما این تغییر راهبرد در شرایطی روی داده که بنبست در سوریه به وقوع پیوسته و چشم انداز روشنی برای توقف زودهنگام این بحران وجود ندارد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، جان کری وزیر خارجه آمریکا روز شنبه برای اولین بار گفت کنارهگیری بشار اسد رئیسجمهور سوریه الزاما نباید در ابتدای آنچه روند انتقالی خواند، رخ دهد. کری هرچند بار دیگر تأکید کرد که به عقیده واشنگتن، اسد باید قدرت را واگذار کند، اما گفت لازم نیست که این واقعه همان «روز نخست» اتفاق بیافتد. او که در لندن در جمع خبرنگاران صحبت میکرد، گفت که «اسد باید برود»، اما «نحوه» و «زمانبندی» آن مسئلهای است که میتواند مورد مذاکره قرار گیرد. اظهارات امروز وزیر خارجه آمریکا تا حد زیادی مشابه صحبتهای هفته گذشته «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه انگلستان در پارلمان این کشور بود. هاموند در آن نشست گفت لندن کنارهگیری اسد از قدرت را ضروری میداند، اما تصور میکند که وی در طول دوره انتقالی که به گفته هاموند چند ماه طول میکشد، میتواند در قدرت حضور داشته باشد. لندن و واشنگتن میگویند پس از آن میتواند دولتی متشکل از مخالفان و عناصر نظام کنونی سوریه منهای اسد و نزدیکان او، شکل بگیرد. وی همچنین در چرخشی آشکار، برای مذاکره با رئیسجمهور سوریه اعلام آمادگی کرد. وی گفت: «ما باید وارد مذاکره شویم. این چیزی است که دنبالش هستیم و امیدواریم که روسیه و ایران و هر کشور دیگری که صاحب نفوذ هستند، به تحقق این موضوع کمک کنند، چراکه این چیزی است که از پایان این بحران جلوگیری کرده است.» «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه انگلستان سه روز قبل در سخنرانی در کمیته شورای روابط خارجی مجلس با تعیینکننده خواندن نقش ایران و روسیه برای حل بحران سوریه، گفت: لندن خواستار برکناری «بشار اسد» رئیسجمهور سوریه در ابتدای روند انتقالی نیست. وی، خطاب به نمایندگان گفت که با وجود درخواست مکرر انگلیس برای کنارهگیری «بشار اسد» رییس جمهور سوریه از قدرت، در صورتیکه حضور وی در رأس کابینه به حل بحران کمک کند، لندن می تواند آماده پذیرفتن حضور وی در دولت انتقالی باشد. این دو اظهار نظر در کنار دیگر تحلیل و اظهار نظرات مطرح شده توسط دیپلماتها و رسانههای غربی حاکی از آن است که تحولی راهبردی در نگاه به پرونده سوریه صورت گرفته است. گفتن اینکه بحران سوریه چگونه، با چه هدفی و با نقش آفرینی چه طرفهایی آغاز شد، حرف تازهای نیست اما بیشک طراحی برای سوریه چیزی غیر از چیزی است که اکنون در این کشور در جریان است، بود. هرچند سوریه حالا به زمین سوخته تبدیل شده و در صورت توقف درگیریها نیز سالها طول میکشد که این کشور بتواند از زیر آوار این جنگ برخیزد اما نکته قابل توجه اینجاست که برخلاف انتظار کشورهای غربی و متحدانشان در منطقه، سوریه نه تنها به سرعت از هم نپاشید بلکه هنوز پابرجاست و بنابر اذعان معاون وزیر دفاع آمریکا، «دولت دمشق در آینده نزدیک سقوط نخواهد کرد و ارتش هنوز مهمترین بازیگر میدانی در سوریه است.» حالا غرب پس از اینکه پی بردن به خطای تحلیلهای برخی رهبران منطقه در نشستهای دیپلماتیک درباره سرنگونی سریع دولت سوریه؛ دریافتهاند که خودشان در حال پرداخت هزینههای ماجراجویی و برداشت اشتباه شاهزادههای نفتی و برخی از رهبران منطقه هستند. رشد القاعده و زایش دوباره داعش از بحران سوریه که بخش مهمی از این مسئله ناشی از حمایتهای دوستان غربیها در منطقه بوده و از سوی دیگر بحران آوارگان که امواج آن حالا از سواحل اروپا عبور کرده و علاوه بر اینها، احتمال سرایت بحران به کشورهای دیگر منطقه از جمله اردن و لبنان؛ واشنگتن و لندن را به این نتیجه رسانده که راه حلی سیاسی برای این بحران پیچیده پیدا کنند. اما به نظر میرسد که غربیها دیر به این نتیجه رسیدهاند و این بحران بسایر بغرنجتر از آنچه است که بتوان به این راحتی درباره موفقیت آن صحبت کرد البته غربیها در این میان با قیاس مع الفارق میان بحران سوریه با برنامه هستهای ایران انتظار دارند که دستکم طی دو الی سه سال به نتیجهای شبیه به آنچه در وین رسیدند، برسند. غربیها امید دارند همانند تجربه مذاکرات هستهای با ایران بتوانند زمینه حل دومین مسئله مهم این روزهای خاورمیانه را بیابند؛ با این تفاوت که در پرونده هستهای بازیگر مقابل غرب کاملاً عقلانی و حساب شده عمل میکرد و حتی میتوان گفت که رفتارش قابل پیشبینی بود اما در سوریه به فرض پذیرش طرح غربیها برای روی کار آمدن دولت موقت، چه تضمینی وجود دارد که فعالیت تروریستها متوقف شود؟ آیا میتوان مواضع دو سوی جنگ در عرصه منطقهای را در یک غالب طراحی کرد به طوری که سعودیها و اماراتیها راضی باشند؟ ترکیه در کجای راه حل مد نظر مورد نظر غرب قرار دارد و مقاومت چگونه می تواند به اهدافش برسد. همه آنچه که گفته شد در شرایطی باید مد نظر قرار گیرد که آمریکاییها بتوانند روسها را برای معامله بزرگ در سوریه متقاعد کنند به طوری که بشار اسد پای میز مذاکره بنشیند اما معمای اصلی هیچ کدام از سوالات بالا نیست بلکه این واقعیت است که آینده سوریه که حالا به مأمن تروریستهای داعشی و القاعده ای تبدیل شده است، چگونه خواهد بود؟ آیا تروریستها هم همانند دولتها به راه حل سیاسی باور دارند؟ آیا میتوان با آنها پای میز مذاکره نشست و انتظار عملکرد معقولانه از آنها داشت؟ موارد فوق حاکی از آن است که اگر مذاکرات صلحی هم برای پایان منازعه سوریه آغاز شود نباید درباره موفقیت آن خوشبین بود چرا که در این بحران طرفهای درگیر متعدد و منافعشان متناقض است. طرفین درگیر هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که جنگ را متوقف کنند و هنوز سوریه از نظر برخی طرف های منطقهای فرصتی برای ارتقا موقعیتشان در عرصه بین المللی و برگ بازی است. در این میان سناریو دیگری نیز میتوان متصور بود و آن اینکه خود آمریکاییها بهتر از هرکس دیگر بر آنچه که در بالا ذکر شد آگاهی دارند ولی تلاش دارند با آغاز مذاکرات اولاً ارتش سوریه را در موقعیت ضعیف قرار دهند و از سوی دیگر زمینه بهره برداری انتخاباتی برای آغاز مذاکرات با دمشق را داشته باشند و با انجام مذاکراتی نصف و نیمه این گونه وانمود کنند که بحران سوریه در شُرف حل شدن است و این موفقیت دیگری برای دولت دموکرات کاخ سفید است. با این حال در پایان باید گفت که غرب ناچار از حل این بحران است، اگر آمریکا در اجرای راهبرد محور شرق مُصر است باید هرچه زودتر کمک کند تا اوضاع در خاورمیانه سروسامانی بگیرد؛ سوریه، عراق، یمن و لیبی چهار کانون اصلی منازعه هستند که احتمال دارد منازعات در این مناطق به کشورهای دیگر خاورمیانه همچون ترکیه، لبنان، اردن، تونس و الجزایر هم کشیده شود و باید از وقوع چنین چیزی ترسید. انتهای پیام/
94/06/29 - 00:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]