محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827945880
پيرمرد هفتاد ساله: وظیفه من خنداندن مردم است! + عکس
واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
پيرمرد هفتاد ساله: وظیفه من خنداندن مردم است! + عکس
روز نو : بین این همه دود و دم شهری، رفتهرفته دیگر عادت کردهایم به اینکه روبهروی همه بدقلقیهای زندگی دستهایمان را بالا ببریم و تسلیم شویم اما میان همه اینها، لذت بردن از زندگی برای استثناهاست؛ برای آنهایی که آنطور که باید مثل ما دنیا را جدی نگرفتهاند و میدانند با بدبیاریهای زندگی چطوری تا کنند؛ برای همین هم خوب بلدند که چطور زندگی را زندگی کنند.پيرمرد هفتاد ساله گزارش ما يكي از همين استثناهاست؛ كسي كه فهميده خنديدن، بزرگترين انتقامي است كه ميشود از اين دنيا گرفت. اين روزها اگر در ميان شلوغي خيابانهاي تهران، او و دوچرخه هزار رنگش را ديديد تعجب نكنيد. او كار عجيب و غريبي نميكند فقط لابهلاي شلوغيهاي شهر گشت ميزند تا كمي به چشمهاي خسته شما رنگ و لبخند تعارف كند بلكه به قدر وسعش، دنيا را جاي بهتري كند براي زندگي كردن.در يكي از خيابانهاي پر رفتوآمد شهر با او قرار گذاشتهايم؛ چهارراهوليعصر جايي حوالي پارك دانشجو و تئاترشهر.قاب پيرمرد و دوچرخه رنگارنگش حتي از ميان شلوغيهاي چهارراهوليعصر هم پيداست. پيرمردي با يك كلاه سرمهاي و يك عينك آفتابي كه در طول گفتوگو حتي يكبار هم آن را از روي صورتش جدا نميكند و لبخندي كه حتي در ميان ريشهاي بلند و سفيدش هم هيچ وقت گم نميشود و مهرباني تعارف ميكند.چهره و حال واحوالش درست شبيه تصوير پدربزرگهاي مهربان و نمكين قصههاي بچگي است.انگار چند دقيقه زودتر از قرار گفتوگو خودش را به محل قرار رسانده اين را از صحبتهاي اولش فهميديم؛ «نيمساعتي زودتر رسيدم اينجا. گفتم چي كار كنم چي كار نكنم هيچ ديگه تا ميدون بالايي ركاب زدم و به مردم يه سلامي عرض كردم و الان هم كه در خدمت شمام». دنباله نگاهش به همه سايه درختهاي اطراف ختم ميشود به محض پيدا شدن، خودش را به آنجا ميرساند تا دوچرخهاش آرام بگيرد؛دوچرخهاي كه حالا بعد از ۱۵سال، رفيق تنهاييهاي پيرمرد شده است و بهانهاي براي ركاب زدن در خيابانهاي شهر و معاشرت با مردمي كه انگار خنده و حال خوبشان، دغدغه اصلي اين روزهاي اوست.من، مردم و يك دوچرخه هزاررنگ«اسم من محمد مرقي است. مرق جايي است حوالي شهر نائين. خيليا صدام ميكنن محمد مروي. برام فرقي نميكنه شما هرچي دلت خواست صدا كن مروي يا مرقي»؛ موقع حرف زدن يك چشمش به ماست، يك چشم ديگرش هم به رفيق رنگارنگي است كه، آن را در فاصله يك متري روبهروي خودش پارك كرده؛«اين دوچرخه رو اينجوري نگاه نكن از اول كه اين شكلي نبوده كه هر تيكهاش رو به مرور زمان پيدا كردم.تازه اين دوچرخه اولم نيست يكي ديگه داشتم بزرگتر از اين بود اما ۸-۷ سال پيش ازم دزديدن». غير از رنگهاي جور واجوري كه از سر وكول مركب پيرمرد بالا ميرود لابهلايش ميشود كلي المانهاي جورواجور ديد. نشانههايي كه حالا محمد مرقي براي هر كدامش فلسفه مخصوص بهخودش را دارد؛«همه از من ميپرسند دليل اين كارات چيه؟با چرخت چيكار ميكني؟منم ميگم كاري نميكنم كه، با اين دوچرخه و سر شكلش كه ميرم تو خيابون همه نگاهم ميكنن.منم بهشون لبخند ميزنم. جلو كه ميان اين نشونههارو كه ميخونن شروع ميكنند به سؤال پرسيدن». اولين پرسشي كه به ذهنمان ميرسد اين است؛ مگر چرخيدن و پرسه زدن لابهلاي شلوغيهاي شهر روي حال و هواي مردم تأثيرگذار است؟«حالا درسته كه ما پيرمردا وقتمون آزاده و دوست داريم صبح تا شبمون رو يهجوري تنظيم كنيم كه سرمون گرم بشه ولي من ميدونم چرخ زدن و ركاب زدن بهقدر خودم روي حال مرد اثرگذاره. همين كه من پيرمرد رو با اين دوچرخه ميبينن، ميان جلو شروع ميكنن احوالپرسي، منم شروع ميكنم براشون حرف زدن. بهشون ميگم زندگي رو سخت نگيرن!موضوعي كه هست اينه كه من فقط ميخوام قدر و اندازه خودم حال مردم رو خوب كنم».من با تنهاييام ركاب ميزنمپيدا كردن محمد مرقي كه هيچوقت موبايل نداشته آسان نيست؛«اوايل فقط توي محله خودمون چرخ ميزدم اما يواشيواش شروع كردم تهرانگردي. الانم كارم اينجوريه كه صبح از خونه ميزنم بيرون از دروازه غار ميرم ميدون اعدام، فردوسي، آزادي، صادقيه، برجميلاد بعدم دور ميزنم تهرانپارس، سهراه افسريه، خراسون، شوش بعدم دوباره منزل. ۷صبح ميرم ۷شب برميگردم تازه گاهي ميرم زيارت شاهعبدالعظيم(ع) و يه سري هم به اهل قبور ميزنم».انگار با موبايل ميانه خوبي ندارد وقتي از او درباره نداشتن تلفن همراه ميپرسيم ميخندد و به گفتن همين يك جمله بسنده ميكند؛«يه تلفن دارم ولي تو خونه. همراه به دردم نميخوره، منم با خداي خودم. اصلا خدا يكي منم يكي، آخه كسي رو ندارم كه بهم زنگ بزنه». وقتي سراغ خانوادهاش را ميگيريم انگار كه دكمه تنهايياش را زده باشيم. برايمان از همسرش حرف ميزند، ۸-۷ سالي است كه از فوتش ميگذرد. دختر و پسرش هم سرو سامان گرفتهاند اما كار اين روزهاي پدرشان باب طبعشان نيست و هركدام تنهايش گذاشتهاند؛«يه دختر دارم، يه پسر. پسرم پرسپوليسيه دخترم استقلالي (باخنده). يكي شون قم زندگي ميكنه اون يكي هم اصفهان. الان ۴-۳ سالي است كه نديدمشون فقط هرازچندگاهي تلفني باهم حرف ميزنيم. از كارم خوششون نمياد.ميگن اينجوري ميري تو خيابون خوبيت نداره! مردم مسخرمون ميكنن براي همين موضوع و يه سري چيزاي ديگه هم هست كه ديگه رفتن از اين شهر». تا از او ميپرسيم كه اين پرسهزدن و ركابزدن در شهر به اين همه تنهايي ميارزد يا نه؟ اينطور ميگويد: «خب بچه كه حتما عزيزه ولي بحث اينجاست كه من كار خلافي نميكنم كه بچهها دوست ندارن و ولم كردن». بهدنبال همين حرف به واكنشهاي رنگ به رنگ مردم ميرسيم اينكه آنها بعد از ديدن پيرمرد و دوچرخه هيجانانگيزش با او چه برخوردي دارند؛«اكثر مردم دوست دارن يعني از صد، نودشون حال ميكنه يعني از هزارتا يكيدو تا فقط دست ميندازن و مسخرهام ميكنن كه خدا شاهده اونم ناراحت نميشم. ميگم اونا مثل بچههاي خودم؛ عيبي نداره! مثلا چند وقت پيش يكيشون تو خيابون داد زد حاجي معتاد نيستي؟ احيانا چيزي زدي؟ منم بهش گفتم آخه آدم حسابي آدم معتاد ميتونه از صبح تا شب آنقدر ركاب بزنه!؟ ولي بيشترشون دوست دارن؛ تا منو ميبينن ذوق ميكنن خيلي وقتها ميگن حاجي دمت گرم! يه بوق ميزني، كه منم براشون بوق ميزنم».اين را ميگويد و سريع به بوقهاي روي دوچرخهاش اشاره ميكند؛ بوقهايي كه به قول خودش براي پاسخ محبت مردم با«كلك مرغابي»كه سوار كرده حالا به اندازه بوق دوتا خاور ميتواند از خودش صدا توليد كند.لطفا با لبخند وارد شويد!هيچكس باور نميكند كه اين دوچرخه ساده حتي يك بلندگو هم ضميمهاش باشد؛ براي زمانهايي كه محمد مرقي دلش ميخواهد حال خوبش را با مردم كوچه و بازار به اشتراك بگذارد و آنها را از آهنگهايي كه گوش ميكند بينصيب نگذارد.
بعد از اينكه دوتا بوق پر سر و صدايش را نشان ميدهد از جايش بلند ميشود و يكي يكي برايمان از جزئيات دوچرخهاش ميگويد و از فلسفهاي كه پشت هر كدامشان هست حرف ميزند.از تكههاي ريز و درشتي كه به ترك دوچرخه نصب كرده از اسم«الله»درشتي كه روي دوچرخهاش نوشته تا آويزهاي جلو كه تك و توك از مردم هديه گرفته؛«اون دوچرخه قبلي از اين بيشتر روش نوشته و پيام داشت. از صحبتهاي مولاعلي گرفته تا كلام زرتشت در مورد گفتار نيك، رفتارنيك، پندارنيك». بين همه متعلقات نصب شده روي دوچرخه نخستين چيزي كه توجهمان را جلب ميكند نوشتهاي است تحت عنوان«لطفا با لبخند وارد بشويد»وقتي از او ميپرسيم كه مردم دقيقا با لبخند به كجا وارد شوند؟اين بار خط لبخندش را بازتر ميكند و خيلي سريع و مصمم ميگويد:«معلوم است ديگر؛ به قلب من!»بعد از اين خودش به نوشته«اين مكان به دوربين مدار بسته مجهز است»اشاره ميكند و از اين حرف ميزند كه خيليها وقتي اين را ميبينند جدي جدي بهدنبال دوربين روي دوچرخهاش ميگردند در صورتي كه منظور او چيزي جز دوربين مدار بسته خدايي نيست كه هميشه و همه جا همهچيز را زيرنظر ميگيرد و ضبط ميكند.دوچرخه محمد مرقي پر است از جزئياتي كه تا صبح ميتواند برايتان از قصههاي آن حرف بزند؛ جزئياتي كه طبق گفته خودش هميشه باب صحبت را براي گپ و گفتش با مردم باز ميكند. از سكههاي قديمي كه روي خوش ركابش چسبانده و ميگويد اين نماد پولهايي است كه صبح تا شب به خاطرش حرص ميزنيم و كام مان را تلخ ميكنيم، تا تكه آينههاي ريز و درشتي كه روي جعبه دوچرخه گذاشته و از ديد محمد مرقي نماد آينه، وجود است كه بايد هرازگاهي از زنگار پاكش كرد تا خودمان را درونش بهتر ببينيم؛«نگاه كن مثلا من نوشتم لطفا سيگار نكشيد خيليها از من ميپرسن حالا فكر كردي نوشتن و گفتنش فايدهاي هم داره؟منم ميگم آره كه فايدهاي داره. فايدهاي هم نداشته باشه خوبياش اينه كه من قد خودم تلاشمو كردم و گفتم سيگارچيز بديه!».حسرت گذشته را نميخورمموقع حرف زدن توي همه صحبتهايش ردپاي هيچ حسرتي پيدا نميشود حتي به قول خودش از وقتي كه پا به سن گذاشته هم ديگر طمع هيچچيزي را ندارد؛«اين دوچرخه را ميبيني مشتري زياد دارد تا الان چندبار خواستهاند از من بخرند اما نفروختهام حتي بالاي يك ميليون و سيصد هم پيشنهاد دادهاند اما قبول نكردم دست خودم نيست ديگر باهاش انس گرفتم هروقت ازم ميپرسند دوچرخهات چند؟ الكي ميگم ۵ميليون!بعد ميگن چقدر خرجش كردي ميگم: يه عمري!». وقتي صحبت از غر زدن به جان روزگار ميشود حرفي براي گفتن ندارد فقط ميگويد اين روزها آنقدر ميانهاش با خدا خوب است كه كاري بهكار حال و روز بد دنيا ندارد و تنها چيزي كه حالش را خيلي خراب ميكند جوانهايي هستندكه بلاي اعتياد افتاده به جانشان و مردمي كه حال بد اين روزهايشان او را غصهدار ميكند؛«من زندگي عجيب و غريبي داشتم مردمو خيلي دوست دارم به خاطرشون رفتم جنگ حتي موج انفجار گرفتم از كس و چيزي هم هيچ انتظاري ندارم!اين را هم بگم كه من از اولم اينجوري نبودم الان ميونهام با خدا آنقدر خوب شده موقعهايي كه جوونتر بودم بهخاطر يه سري مسائل توي يه بازه زماني ۱۱بار اقدام به خودكشي كردم! اون هم از روي ضعفم بود ولي بعدش فهميدم خدا خيلي دوستم داره؛ دوستم داره كه ۱۱بار خواستم نباشم و خودش نگهامداشته! براي همين با عقل الانم ديگه هيچ وقت دست به همچين كاري نميزنم.خدا رو شكر عزرائيل هم كه انگار باهامون قهر كرده و چند سالي هست كه رنگ دوا و دكتر نديدم». يواش يواش كه به آخرهاي صحبتمان ميرسيم و از آرزوهايش ميپرسيم مدام براي سلامتي و احوال خوش مردم دعا ميكند و براي خودش آرزويي ندارد. خوب كه فكر ميكند ته تهش به داشتن همين يكدانه آرزو اكتفا ميكند؛«خيلي دوست دارم با دوچرخهام دور ايرانم بگردم ولي دوچرخه هزينه داره بايد تلمبه خوب داشته باشم كه اگر راه و بيراه پنجر كردم حداقل بتونم بادش بزنم وگرنه حتي دلم نميخواد عوضش كنم. قبلا هم گفته بودم من ديگه بعد از اين همه سال با اين دوچرخه انس گرفتم».
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
صفحات پیشنهادی
وظیفه من خنداندن مردم است!
وظیفه من خنداندن مردم است شناسهٔ خبر 2915451 - دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۶ ۰۵ مجله مهر > دیگر رسانه ها پيرمرد هفتاد ساله گزارش ما يك استثناهاست كسي كه فهميده خنديدن بزرگترين انتقامي است كه ميشود از اين دنيا گرفت همشهری آنلاین نوشت بین این همه دود و دم شهری رفتهرفامانت داری 45 ساله پیرمرد زنجانی/عکس
مجله مهر نوشت حاج حسن نعلچگر ۴۵ سال است در مغازه نعل سازی خود منتظر است فردی که دوچرخه ای را جلو مغازه اش گذاشته برای بردن دوچرخه باز گردد ولی هنور خبری ازآمدنش نیست وحاج حسن خود را ملزم به حفظ امانت می داند در نگاه اول یک دوچرخه ۲۸ ساده و فرسوده است که روزگاری جوانان قدیم زنجاامانت داری 45 ساله پیرمرد زنجانی +عکس
حاج حسن نعلچگر ۴۵ سال است در مغازه نعلسازی خود منتظر است فردی که دوچرخهای را جلو مغازهاش گذاشته برای بردن دوچرخه باز گردد ولی هنور خبری ازآمدنش نیست وحاج حسن خود را ملزم به حفظ امانت میداند امانت داری 45 ساله حاج حسن نعلچگر ۴۵ سال است در مغازه نعلسازی خود منتظر است فردیرییس عقیدتی سیاسی ناجا: برقراری امنیت مردم مهمترین وظیفه این نیروست
رییس عقیدتی سیاسی ناجا برقراری امنیت مردم مهمترین وظیفه این نیروست تبریز - ایرنا - رییس سازمان عقیدتی سیاسی ناجا با بیان اینکه برقراری امنیت مردم مهمترین وظیفه این نیروست گفت بزرگترین وظیفه جوانان این است که دشمن را دقیق بشناسند و در راه دشمن شناسی دشمن ستیزی و پیشگامی در قلهاستقبال مردم آلمان از پناهجویان خارجی +عکس
استقبال مردم آلمان از پناهجویان خارجی عکس شمار زیادی از مردم آلمان با حضور در ایستگاه های قطار از پناهجویان خارجی استقبال کردند بخش زیادی از آنها به هنگام ورود پناهجویان خارجی دست می زدند و تعدادی دیگر هم به مهاجران شیرینی میوه هدیه دادند به گزارش نامه نیوز به نقل از خبرگزاریحالت امنیتی در یک فرودگاه آمریکا پس از شوخی داعشی نوجوان ۱۵ ساله + عکس
به گزارش خبرگزاری تسنیم یک نوجوان 15 ساله آمریکایی در اقدامی عجیب با انتشار فیلمی در شبکه های مجازی مدعی شد به گروه تروریستی داعش پیوسته و تصمیم دارد به زودی به فرودگاه بین المللی برمینگهم-شاتلسورث آلاباما حمله کند وی در این فیلم تصویری از انواع سلاح ها و مواد منفجره از جملهدیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب [عکس]
دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب عکس هزاران نفر از اقشار مختلف مردم ساعتی پیش با حضور در حسینیهی امام خمینی با رهبر انقلاب دیدار کردند چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 12 02ازدواج بازیگر 84 ساله با ذختر 24 ساله!+عکس
انرژی مثبت - مراسم عروسی ایوان کراسکو بازیگر ۸۴ ساله و مشهور سینمای روسیه با ناتالیا دختر ۲۴ ساله که زمانی از شاگردان کلاس بازیگری او بوده و شعرهای عاشقانه برای پیرمرد میفرستاده در مطبوعات اروپا خبرساز شده است به گزارش انرژی مثبت دختر جوان در مراسم عروسی در حال بوسیدن داماد پیعکس نوشته/ اقتصاد مردمی
تصویر عکس نوشته اقتصاد مردمی این اقتصادی که به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح می شود مردم بنیاد است با اراده مردم سرمایه مردم حضور مردم تحقق پیدا می کند کار اقتصادی و فعالیت اقتصادی دست مردم است مال مردم است اما دولت نظارت می کند هدایت می کند کمک می کند ۲۴ ۰۶ ۱۳۹۴ - ۰۹ ۲۰عکس/ ازدواج بازیگر ۸۴ ساله با دختر ۲۴ ساله!
خبرآنلاین مراسم عروسی ایوان کراسکو بازیگر 84 ساله و مشهور سینمای روسیه با ناتالیا دختر 24 ساله که زمانی از شاگردان کلاس بازیگری او بوده و شعرهای عاشقانه برای پیرمرد میفرستاده در مطبوعات اروپا خبرساز شده است جمعه ۲۰شهریور۱۳۹۴-
گوناگون
پربازدیدترینها