واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
سیاهِ سفید یا خاکستری وبلاگ > تاجیک، نصرت اله - این مقاله یک نگاه تخصصی کارشناسی بر اساس دانش و تجربیات شخصی است و اگر چه ممکن است اینچنین به نظر برسد که با قرائتهای رسمی از مواضع و عملکرد آمریکا و یا ترویج دیدگاه یکی از جناحهای سیاسی کشور که به دشمنی و ضدیت صرف با آمریکا دامن میزند مغایر باشد اما در حقیقت اینگونه نیست. نویسنده با طرح این دیدگاه در بیان همزمان مشکلات و نقاط منفی سیاست های آمریکا از یکطرف و نکات مثبت و راهبردی سیاست دولت کنونی آمریکا برای ایران در ظرف تحولات منطقه ائی از طرف دیگر در نظر دارد دریچه و یا فضای جدیدی برای نگرش به تعامل در سیاست خارجی و نقش منطقه ائی ایران باز نماید.
آمریکا کشور بسیار پیچیده، نامطمئن و سختی برای تعامل در سیاست خارجی است. زیرا هم از جهت فرهنگی همچون کشورهای اروپائی و مخصوصا" انگلیس دارای ممیزه و ویژگیهای لازم برای همگنی نسبی و یا تطابق فرهنگی با آداب و رسوم و فرهنگ مردم منطقه نیست و هم از جهت سیاسی اهداف واضح و روشنی در منطقه ندارد و هم از جهت اقتصادی فقط در جهت انتقال منابع و انرژی از منطقه و برگرداندن پول آن با کالاهای مصرفی و تسلیحاتی است که سود واقعی برای مردم این منطقه ندارد. اما مهمتر از همه سیاستهایش در خاورمیانه، منطقه ژئو استراتزیکی که سیاست خارجی ایران در آن دارای منافع فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فراوانی میباشد مغایر است و این امر تا کنون امکان قرار دادن منافع دو کشور در این منطقه در دایره های مماس با یکدیگر را به مسئولین سیاست خارجی دو کشور نداده است ولی از رحت واسعه الهی نباید غافل شد! این جمله معترضه بخوبی نشان میدهد که اگر مسئولین سیاست خارجی دو کشور می خواهند برجام فرجام خوشی داشته باشد، آنها باید در یک روند تعاملی با یکدیگر به باز تعریف منافع و خطوط قرمز خود پرداخته و سعی نمایند دایره حاوی این نقاط تا حد ممکن از تقاطع و تداخل خود داری و نهایتا" به یکدیگر مماس باشند.
اصولا" آمریکا هم در بافت جامعه، سیاست و حکومت و تقسیم قدرت داخلی کشوری بغایت پیچیده است و هم در سیاست خارجی کشوری ناراحت و مرزهای منافع خود را بسیار گسترده تعریف کرده. این در حالی است که زیر ساختهای لازم برای این گستردگی منافع را ندارد ولی به یمن اقتصاد قوی چنین خیزی برداشته است. البته در سیاست خارجی اصولا" کشور راحت که مانند هلو باشد نداریم، بلکه همه کشورها برای یکدیگر لو لو! و همه بدنبال حداکثر سازی منافع خود با تمسک به انواع راهها و حتی راههای غیر اخلاقی و ضد انسانی هستند. حتی کشورهای اروپائی نیز که به فرهنگ آمریکا نزدیک هستند نیز با این کشور مشکل دارند و تزاحم منافع یکی از درگیریهای آنان است.
اما با همه اوصاف برشمرده شده اگر با آنگونه که اوباما در زمینه چینش خاورمیانه فکر میکند موافق نباشی حداکثر او را خاکستری میدانی اما وی و تیم کنونی کاخ سفید بجز تک و توکی محصول جنبش مدنی پنج دهه اخیر آمریکاست که توانست یک سیاه پوست را از شهروندان سیاه ایزوله به صندلی ریاست جمهوری برساند. خیلیها او را بدلیل ویژگیهای خود و اطرافیانش تنها سیاهِ سفید میدانند که استثنائی منحصر بفرد است و ماموریت و اهدافش خارج کردن آمریکا از منجلاب جنگ است و به خوبی میداند مردم امریکا را به کجا می خواهد ببرد. در دهه شصت میلادی وقتی سیاه پوستان آمریکا باید در صندلیهای عقب اتوبوس مینشستند و از شیر آب مخصوص به خود در پارکها آب می نوشیدند هیچکدام باورشان نمیشد در پنجاه سال بعد یک رئیس جمهور سیاه در کاخ سفید خواهند داشت. او بدون شک بدنبال منافع ملی مردم آمریکاست ولی این منافع را قصد داشته و دارد که از طریق صلح و با هزینه مادی و معنوی دیگران که فرقی برایش ندارد که ایران باشد یا روسیه و یا اعراب تامین کند. در تاریخ دویست ساله آمریکا گویا فقط دوبار رئیس جمهور دموکرات توانسته است در سه دوره پشت سرهم در کاخ سفید دوام بیاورد اما محافظه کاران دارای سابقه بیشتری در این زمینه هستند. اما توفیق اوباما برای تامین منافع حداکثری در سیاست خارجی بدون جنگ و هزینه برای مالیات دهندگان آمریکائی میتواند استثنائی بر این قاعده بشود.
اصولا" فلسفه وجودی حضور چنین شخصی در کاخ سفید نجات اقتصاد داخلی، بهبود چهره سیاست خارجی آمریکا در دنیا و باز کردن وزنه خاورمیانه از پای سیاست خارجی آمریکا است تا از غرق شدنش در باتلاق خاورمیانه جلوگیری کرده و هزینه درگیری و تنشهای داخلی را بر دوش کشورهای آن به منظور تقویت اقتصاد داخلی آمریکا بیاندازد. با این نگاه خوبست یکبار دیگر به فرجام برجام بیاندیشیم و بدون افتادن در گردونه تئوری توطئه نگاهی به نزاعات داخلی آمریکا داشته باشیم که جنگ زرگری نیست و تنازع قدرت است. روندی که در کنگره آمریکا طی شده حاصل ظرفیتی است که در سیستم و سیاست و حکومت در آمریکا وجود دارد تا نه تنها به اعمال دیکتاتوری توسط اقلیت نینجامد بلکه جلوی دیکتاتوری اکثریت توسط اقلیت نیز گرفته شود. آنچه از مذاکرات وین حاصل شده را در وادی چرتکه اندازی وارد کردن خطاست. باید نگاه راهبردی به روند طی شده داشت و بدنبال کسب منافع دراز مدت و نقش منطقه ائی و توسعه اقتصادی ایران بود. اوباما سرمایه گذاری زیادی برای تحقق نیتش کرده که هزینه سیاست خارجی آمریکا را کم نموده و یا از جیب دیگران بپردازد تا اقتصاد آمریکا را که نو محافظه کاران به ورشستگی کشانده بودند بار دیگر نجات بدهد و جهان و مخصوصا" کشورهای تک محصولی نفتی را از افتادن در بحرانی دیگر نجات بدهد. ما نیز جا دارد از شرایط منطقه ائی ایجاد شده حداکثر سود را ببریم و قطار توسعه کشور را روی ریل بیاندازیم. انشاالله. توضیح و تکمله: نسخه اولیه این مقاله با عنوانی انتخابی امتیازات «برجام و دیپلماسی اوباما » در روزنامه شرق مورخ 9/6/1394 منتشر شده است. به دو دلیل ضمن اعمال بعضی اصلاحات جزئی به بازنشر این مقاله اقدام نموده ام. اول استفاده از لغاتی در متن که با تیتر انتخابی من ارتباط و تطابق دارد و خود میتواند یک رویکرد تعاملی جدید با آمریکا باشد که همه چیز را نه تنها در آن واحد بلکه در طول زمان سیاه و سفید نبیند! دوم ارائه نگاه جدیدی به برجام که فقط به امضاء آن ختم نمیشود بلکه از امضاء آن تازه شروع میشود که با بند قبلی همخوانی دارد.
شنبه 21 شهریور 1394 - 21:18:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]