تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838073437
گزارش خواندنی یک سفر حج از نجم الملک (اسال 1296 ق / 1879م )
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: گزارش خواندنی یک سفر حج از نجم الملک (اسال 1296 ق / 1879م ) وبلاگ > جعفریان، رسول - میرزا عبدالغفار نجم الملک (پسر آخوند ملا علی محمد اصفهانی) به سال 1255 ق به دنیا آمد و در سال 1326 درگذشت. وی از رجال فرهنگی دوره قاجاری بوده و پس از تحصیل در دارالفنون، خود به تدریس ریاضی و جغرافی در این مدرس مشغول شد. آثاری چون کتاب کافی (تألیف در 1278)، رساله شهب و کرات آتشی (تألیف 1303) و کفایة الجغرافی (تألیف 1319) از آثار اوست. سفرنامه حج یکی از سفرنامه های کوتاه و پرمطلب از حج اوست، از تهران تا مکه و مدینه و بازگشت به نجف و سپس ایران.
عزم زيارت خانهزاد بعد از استيذان و مرخّصي از خاك پاي مبارك همايون أعلی، حقير در بيست و دوّم ماه شعبان 1296 به عزم زيارت بيت الله الحرام، بيرون رفت و در چهاردهم جمادي الاخري 1297به طهران بازگشت نمود، آنچه در عرض مدّت ده ماه سفر ديد، از قراري است كه به عرض ميرساند: از طهران تا خانقين از طهران الي سرحدّ خانقين، بعضي رباطات معتبره، و پلهاي عالي، در عرض راه ديد كه در قديم مردمان بزرگ خيرانديش براي آسايش و رفاهيّت خاطر زوّار و مسافرين ساختهاند، و اكثر آنها به مرور زمان خراب شده و بعضي در شرف انهدام است. و اكنون به مخارج جزوي، همه آنها تعمير ميشود و سالها در روزگار، آن بناها و نام نيك بانيان خير باقي خواهد ماند. و هرگاه بياعتنايي به اين مطلب شود، متدرّجاً همگي خراب خواهند شد، و آن مخارج به هدر خواهد رفت، و متردّدين و مسافرين به مشقّتها خواهند افتاد. از جمله در ساروق كه قريه معروفي است متعلّق به ميرزا علي قائم مقام، و صنعت قالي بافي در آنجا شايع است، و مردمان خشني دارد ـ كاروان سراي معتبري بوده، از بناهاي صفويّه. اهلقريه عمداً چنان خرابي به آنجا وارد آوردهاند كه قابل سُكني نباشد، محض آن كه متردّدين را در خانههاي منزل دهند و به انواع مختلف تعدّي نمايند. صنعت قالي بافي صنعت قالي بافي در اين دولتِ ابد مدّت، الحمدلله خيلي شيوع و ترقّي نموده. در عبور از خاك عراق و همدان و كرمانشاه آبادي نديدم، الاّ آن كهزنها و دخترها در آنجا مشغول اين صنعت بودند، از جمله در كرمانشاه، دو قاليچه زين پوش ديدم بسيار لطيف و ممتاز، صنعت زني كه انواع گلها بر آن طرح نموده، همهسايه دار. چنان صنعتي به خرج داده بود كه گويا نقّاش فرنگي با قلم ساخته! امّا افسوس كه غالب الوان جوهر معدني فرنگي شده و غير ثابت، و رنگهاي جوش ثابت نباتي بالمرّة منسوخ گشته و به اين سبب چند سال است كه تجارت قالي تنزّل نموده، كاش غدغن سختي از جانب اولياي دولت ميشد كه رنگهاي جوهر فرنگي را ابداً در صنايع ايران استعمال نكنند. راهزنان در نوبران در نوبران راهدارخانهاي است نزديك پل، چند نفر مستأجر دارد، مردمان بدسلوك متعدّي هستند، هرگاه پياده تا دو سه نفر تنها از آنجا بگذرند، راهداران جيب و بغل آنها را ميكاوند و آن چه وجه نقد يا جنس قيمتي داشته باشند از آنها ميگيرند. و خانهزاد چند زوّار هروي پياده را ديد كه چنين سلوكي با آنها شده بود و كليّة به فراخور حال هر كس، آن چه بتوانند دست درازي ميكنند. از سر حدّ ايران الي حدود بغداد در خاك عراق عرب، قرا وآباديها ديد، مثل خانقين و شهروان و بعقوبه و قزل رباط و مندلي و غيره كه تمام آنها از آبهاي جاري نهرهاي ايران مشروب ميشوند. و همگي آباد و سبز و خرّم ميباشند و اراضي ايران كه اين آبها از روي آنها ميگذرد، همه كوير و چُول و بي فايده افتاده و حال آن كه ميتوان به مخارج جزوي، سدّها بست و آبهاي زياد بر روي زمينهاي مستعدّ قابل خوب، جاري ساخت و آباديها نمود و منافع كلّي براي دولت و رعيّت برداشت، بالتّبع همة طرق را امن ساخت تا مثل حالت حاليه هر روز قافله را درگوشهاي، دزدان سرحدّ لخت نكنند. در قصر شيرين حسب الامر اولياي دولت ابد مدّت، مقرّر است كه همواره در قصر شيرين جمعيسواره، ساخلو باشند. اين بنده به دقت رسيدگي نمود، زياده از سي يا چهل نفر نيستند، آنها هم با اسبهاي مفلوك و تفنگهاي مغشوش، و ميخواهند در مقابل دزدان سرحدّي بهادر چابك - كه همه با تفنگهاي معتبر و اسبهاي كوه پيكراند - زيست كنند و قوافل زوّار را بگذرانند. فيما بين قصر و سرحدّ، آثار چند قلعه و برج و آبادي در كنار راه هست، همه مخروبه و خالي، در جلگههاي سبز و خرّم و پر آب افتاده. از قراري كه مذكور بود ظاهراً به سبب بعضي تعدّيات، رعاياي آنجا متواري شدهاند و از آن وقت راه در آن قلعه مغشوش و بياعتبار گشته. عتبات عاليات اوقاتي كه در عتبات عاليات توقف داشت نكاتي چند ملتفت شد: اوّلاً: چهل چراغها و شمعدانهاي موقوفه اعليحضرت شهرياري را چندان رسيدگي نميكنند و وجوهي كه به اسم روشنايي ميگيرند به مصارف موقوفات نميرسد، خاصّه در كاظمين؛ ولي در سرّ من رأي، چهل چراغ همه شب روشناست و عملاش منظم، جز آن كه اغلب كاسههاي لاله را، سابقاً شكستهاند و كاسههاي ناجورِ بدل به جاي آنها گذاشتهاند! حمل جنازه همه ساله از اطراف ايران نعشهاي بسيار، حمل و نقل ميشود به نجف اشرف و در قبرستان وادي السلام دفن ميشود. از وقتي كه وارد خاك عثماني گردد تا به خاك سپرده شود، در نقاط مختلفه به عنوانهاي مختلف عوارض ميگيرند. مثل پول تذكره و نعش خانه و راه داري و دروازهباني و حق الارض و غيره. بعد از آنكه نعش دفن شد، همان عملهجات قبرستان، از كثرت دنائتِ طبع، به چند روز فاصله، قبر را ميشكافند و سنگهاي لحد را كه قيمت ناقابلي دارد بيرون ميآورند و علامات قبر را هم، از آجر و سنگ آن چه هست، بر ميدارند تا جاي ديگر بفروشند. آن وقت جسد ميّت به عمق قليل زير ريگ است، و اكثر طعمه جانوران صحرا ميشود و به اين سبب آثار قبور مسلمين، چندان باقي نميماند. حركت به طرف بصره بعد از زيارت عتبات عرش درجات، در 14 شوّال از بغداد بر كشتي كوچك نشست ـ موسوم به لندن ـ و از روي دجله به سمت بصره حركت نمود. بعد از چند روز به كشتي ديگر وارد شد، موسوم به بلاس لنج و در 22 وارد بصره شد. در عرض راه از كنار خرابههاي مداين و قبر حضرت سلمان، و قصبچه عماره گذشت كه هر سه در طرف يسار دجله واقع شدهاند. عماره قصبچهاي است از عثماني واقع در كنار دجله، خيلي خوش نما است، و اقلاّ يكصد خانوار جمعيت دارد و از رعاياي ايران خيلي آنجا سكني دارند. نايبي هم از جانب كارپرداز بغداد، اغلب آنجا مأمور است. مداين مداين شهري بوده واقع در كنار دجله، از بناهاي سلاطين عجم، و محل سلطنت قشلاقي ايشان بوده، و بعد از آن كه خراب شد از مصالح آنجا بغداد را بنا نمودند و در اين عصر جز طاق كسري چيزي از آثار آنجا باقي نيست. و در نزديكي آن، مدفن حضرت سلمان فارسي است و چند درخت نخل از روي دجله نمايان است. قبر عُزير نبي(ع) و در طرف يمين دجله قبر حضرت عُزير نبي است، صحن وسيع بزرگي دارد و در اطراف، عمارات دو طبقه كه تمام را يهودان سكني دارند و زيارتگاه معتبر آنها است. بصره بصره شهري است از عثماني تابع بغداد، واقع در كنار شطّ العرب، به فاصله سه ربع فرسنگ، و فاصله شمالين از خليج فارس چهارده فرسنگ و فاصله جنوب شرقياش از بغداد 46 فرسنگ، طول غربياش از تهران سه درجه، و عرض شمالياش 30 درجه، و جمعيّتش را تا پنجاه و شصت هزار ضبط نمودهاند، ولي به نظر خانهزاد خيلي كمتر آمد. بازارهاي بسيار دارد و كوچههاي بينظم و تنگ و كثيف، مريض خانه دايري هم در آنجا هست و به سبب جزر و مدّ شط العرب هوايش غير سالم است. بصره يكي از تجارت خانههاي بزرگ آسيا است و جمعي ملل اروپا در آنجا تجارت دارند و سابق خيلي معتبرتر بوده. بناي آنجا را خليفه ثاني نهاد در سال 15هجري، و در سال 1048 به تصرّف ايران افتاد و بعد به تصرّف عثماني، باز از سال 1187 مدّت شش سال، به تصرّف ايران آمد و كنون به تصرف عثماني است. ساكنانش عموماً سنّي هستند و متّصل به آنجا در كنار شط، قصبچه خوبي بنا شده، معروف به علي مقام چون مسجدي دارد كه حضرت امير در آنجا نماز گزاردهاند و زيارتگاه عامه است. اهل آنجا غالب شيعه ميباشند و حجّاج در ذهاب و اياب، آنجا منزل ميكنند. در نزديك علي مقام و كنار شط، باغ بزرگي است متعلّق به آقا عبد النبي تاجر معروف عجم. حقير در آنجا منزل نمود و اين شخص با وجود قلّت سن مردي است معتبر و مشهور، و غالب مهمّات حجّاج عجم را كفايت ميكند ولي از باب بياعتدالي بعضي شه بندرات، محض حفظ، خود او و جمعي ديگر بستگي به دولت عثماني يافتهاند. بعد از سه روز اقامت در بصره بركشتي بزرگتري نشسته موسوم به هانري بولكو و در 28 شوال رسيد به بندر بوشهر، و در عرض راه از كنار محمّره گذشت. اين قلعه در طرف يسار شط است؛ در مقابل بصره به فاصله چند فرسنگ و رود كارون از كنارش عبور ميكند. برج و باره حصار از دور نمايان بود. استعداد آبادي آنجا بيش از بصره است و اراضي حاصل انگيز خوب دارد. ولي پُلتيك شيخ العرب چنين اقتضا نموده كه همواره آنجا را به زحمت خراب و ويران نگاه دارد و در قلعه جمعيتي مسكن نكنند، والاّ در مقابل چنان بصره، نبايد محمّره چنين باشد. شيخ العرب در خارج خاك محمّره، يعني در خاك عثماني ضياع و عقاري به هم بسته، و عمده علاقه خود را به آنجا حمل نموده و اگر همين قدر مانع خيال رعيّت نميشد و اسباب خرابي و اتّهام براي آنها فراهم نميآورد، قلعه محمّره از اصناف، سكنه و تجّار پر ميگشت و اراضي، همه نخلستان ميشد و هر سال مبالغي گزاف عايد دولت و رعيّت ميگشت و حالا جز برّه بريان چيزي در قلعه پيدا نميشود. بوشهر بوشهر يكي از بنادر فارس است واقع در كنار خليج فارس و دايره نصف النّهار طهران بر آن ميگذرد و در اين دو شهر به يك وقت ظهر ميشود، و عرضجغرافياش 29 درجه شمالي است، جمعيتش قريب ده هزار نفر، كوچههايش اغلب تنگ و باريك، و عماراتش دو طبقه. تجارت خانه معتبري است. غالب ساكنانش تجّاراند و سه سفارتخانه معتبر در آنجا است. اوّل متعلّق به دولت انگليس كه خيلي به اقتدار حركت ميكنند، واقع است در كنار دريا، و ديگر دو دسته سرباز هندي دارند با يك نفر صاحب منصب كه همه روزه عصر در جلوخان سفارت مشق ميكنند. حركت به سوي جدّه در دوّم ذيقعده از بوشهر حركت نمود به سمت جده. در عرض راه به مرور عبور نموده از كنار بندر عباس و جزيره قشم و تنگه هرمز و مسقط و عدن. و از تنگة باب المندب گذشته، رسيد به مخا و بعد از سه روز در 18 ذي قعده وارد جدّه شد. بندر عبّاس شهري است از فارس به فاصله شش فرسنگ، در شمال تنگه هرمز واقع است. بر كنار خليج فارس تجارتخانه بزرگي است و جمعيت آن را تا بيست هزار نفر گفتهاند. قشم جزيرهاي است از خليج فارس، واقع در تنگه هرمز و در سرحدّ جنوبي فارس، وسعتش 20 فرسنگ در چهار فرسنگ است، متعلّق است به يك نفر رييس اعراب از بستگان امام مسقط، سيصد قريه در آنجا بود و كنون جمعيّتش تا 16 هزارنفر ميرسد. از آن جمله چهار هزار از ساكنان بلده قشماند كه در طرف شرقي جزيره واقع شده. هرمز شهر و بندري است از آسيا واقع در كنار شمال شرقي جزيره هرمز، و چندان فاصله از ساحل فارس ندارد و در مدخل خليج فارس است، و به واسطه تنگة هرمز، با درياي عمان اتصال پيدا كرده و قريب سيصد نفر جمعيت آنجا است. و جزيره هرمز سابق مركز صيد مرواريد زياد بود كه در اطرافش ميگرفتند، و اگر چه جزيره چولي است ولي همان صيد مرواريد اطرافش، و خصوصيات مكانياش كه مفتاح خليج فارس است، باعث اعتبارش گشته، ولهذا سلطان كوچكي كه سابق آنجا را متصرّف بود و به چند برج جزيره را نگاهداري مينمود اقتداري داشت، و مدّتي مقرّ دولت پرتقال بود در خاك مشرق زمين، ولي شاه عبّاس اول در سال 1033 آنجا را به تصرّف آورد و اكنون متعلّق است به دولت ايران ولي صيد مرواريد چندان نميشود. مسقط شهري است از عربستان، حاكم نشين امامت مسقط، فاصله شرقياش از مكّه معظّمه سيصد فرسنگ است، طول جغرافياش از طهران يازده درجه غربي و عرض شمالياش 23 درجه و نيم واقع است در كنار تنگه از خليج فارس. جمعيتش پنجاه هزار نفر است، و لنگرگاهش خيلي معتبر است. هوايش سوزان است و غير سالم و معبرجميع امتعه و اجناسي است كه از هند به خليج فارس بيايد و مركز تجارت معتبر و مرواريد هرمز است. عدن شهري است از ملك يمن، واقع در كنار خليج فارس فاصله جنوب شرقياش از مخا 36 فرسنگ است، سابق يك هزار نفر جمعيت داشت ولي از وقتي كه متعلّق شده است به دولت انگليس، خيلي ترقّي نموده از حيثيت عمارت و جمعيت و آباداني، و مكانيّت معتبر دارد در امور دولتي، و بندري است تجارتگاه خيلي معمور. باب المندب باب المندب؛ يعني درب سرشك و ندبه، خانهزاد در شب جمعه 24 ذيقعده، وقت سحر از آنجا گذشت. تنگهاي است بسيار خطرناك در محلّ اتّصال بحر احمر و درياي عمّان، طولش قريب هشت فرسنگ است و طول جغرافياش از طهران هشت درجه غربي است، و عرض شمالياش دوازده درجه و نيم، در عرض اين تنگه دو كوه كشيده شده و مَعبر را بر سه قسمت نموده، قسمت طرف يسار، خيلي كم عرض است و قسمت وسط خطرش كمتر است. دولت انگليس آنجا در روي كوه، قراول و مشعل دوّاري قرار داده است، براي دلالت گمراهاني كه شب به آنجا ميرسند. مخا، شهري است از يمن جزو امامت صنعا، واقع در كنار خليج عربستان كه بحر احمر نيز گويندش، فاصله جنوب غربياش از صنعا 46 فرسنگ است. طول غربياش از طهران قريب 9 درجه، و عرض شمالياش 13 درجه، و جمعيّتش پنج هزار نفر، بندرگاه معموري است و از دور خيلي خوش منظر است ولي درونش بر خلاف، مكره طبع است و بدنما، بادهاي سوزان دارد و حرارت بياندازه. اطرافش ريگ زاراست و چول؛ قهوه مشهوري دارد كه از درّههاي اطرافش به عمل ميآيد. و حاصل آنجا كه علاوه بر قهوه به خارج حمل ميشود صمغ و مَصْطَّكي و كندر و پوست و تجارت معتبري دارد. جدّه جدّه، شهر و بندر معموري است از حجاز، واقع در كنار بحر احمر، به فاصله دوازده فرسنگ در مغرب مكّه معظّمه. جمعيّتش قريب ده هزار نفر ميشود. كشتي تا نيم فرسنگ فاصله لنگر مياندازد. قونسول نشين چند دولت است؛ ازجمله دولت ايران در آنجا كار پردازخانه معتبري دارد و عمارت آنجا تمام، از سنگ متخلخل تراشيده است و تا سه ـ چهار طبقه مرتفع ميشود. كوچههايش بالنسبه عريض است و مستقيم. بازارهاي وسيع و عريض و معتبري دارد؛ از اجناس فرنگستان و هندوستان. هوايش بسيار گرم است و هميشه شبنم دارد، مثل بوشهر و مكّه و مدينه و عموم بنادر دريا، نميتوان در هوا خوابيد. و در خارج دروازه شمالي، به فاصله قليل، قبر طويل و عريضي واقع است منسوب به امّالبشر، و خدّامي دارد ـ نعوذ بالله ـ چه طرّار و قلاّش و اوباشاند! خلاصه در طيّ اين مسافت، بر سه كشتي نشست؛ دو كشتي اوّل متعلّق بود به انگليس، عملهجات بسيار مؤدّب، معقول و قاعده داني داشت. جمعيّت زيادي هم درآنجا راه نداده بودند. بر حجّاج چندان سخت نگذشت، ولي كشتي سيّم كه متعلّق بود به پسر مرحوم حاجي زين العابدين تاجر شيرازي (ساكن بمبئي) عملهجاتِ خارجي بسيار بيادب، نامعقول، هرزه و طمّاعي داشت؛ ايشان از بوشهر داخل كشتي شدند. همه به ظاهر مسلمان بودند، ولي از هيچ منكري روگردان نميشدند. مرتكب انواع قبايح بودند و انواع دزدي مينمودند. با آن كه اين كشتي تازه براي حمل و نقل حجّاج دائرشده بود و صاحب بيچارهاش بسيار اهتمام داشت در اين كه اين كشتي به نيكناميمعروف شود تا حجاج به ميل و رغبت در آن وارد شوند، و من بعد سودها ببرند؛ برخلاف رضاي او، اجزاي نامتناسب و وكلاي غير دلسوز، جمعيّت بسياري از حجاج بدبخت را در وسعت قليلي از انبارها و سطحه كشتي گنجانيدند. چه شرح دهم از سختي كه بر آن جماعت بيچاره گذشت! جمعي كثير به سبب عفونت هواي انبارها و عدم امكان تدبير در دوا و غذا مريض شدند و بعضي مردند؛ در آب دريا و شكم ماهي مدفون شدند. خلاصه در آن كشتي روزگاري سخت و صعب بر مردم گذشت تا وارد جدّه شديم و از راه سعديّه متوجّه مكّه معظّمه گرديديم. سعديّه سعديّه احرام گاهي است برابر كوه يلملم كه حضرت امير وقتي در مراجعت از يمن آنجا احرام بستهاند. درّهاي است، چاهي در وسط دارد، به عرض سه، چهار ذرع و به عمق چهار، پنج ذرع، از سنگِ تراشيده ساختهاند، سه منزل از جدّه دور است و دو منزل از مكّه معظّمه. در هر منزل چاهي همچنان حفر نمودهاند براي شرب عشاير و اغنام آنها، ولي آن چه خانهزاد به دقت فهميده، اين است. آن پنج منزل بلكه غالب منازل بين الحرمين، قابل آن است كه نهرها و قنوات در آنجاها جاري نمايند. اغلب زمينها پر آب است و ناهموار، و به حفر چند پشته چاه، رشته قناتي جاري ميشود و زمينها همه قابل آبادي است ولي نميدانم باعث چيست كه در اين همه قرنهاي گذشته، احدي به خيال نيفتاده كه آن اراضي را، به اندك مخارج آباد كند، در آن بيابانها جز خار مغيلان كه درخت صمغ عربي است، چيزي نروييده و حال آن كه ميتوان بسياري از آنها را گلزار و باغستان نمود. ورود به مكّه معظّمه در 26 ذيقعده از طرف جنوب، وارد مكه معظمه شديم و آن شهري است از حجاز، مقرّ شرافت كبري، واقع به فاصله هفت فرسنگ در مشرق بحر احمر، طول غربياش 11 درجه و عرض شمالياش 21 درجه و نيم، جمعيت ساكنيناش قديم تا يك صد هزار نفر ميرسيد، و در هشتاد سال قبل رسيد به هيجدههزار نفر، باز ترقّي نمود تا اين زمان رسيده است به پنجاه هزار نفر، و جمعيت حجاج اضافه بر اين است. امسال به تخمين از يكصد هزار متجاوز بود. كوچههايش خيلي منظم است و خوش منظر، و عماراتش منقّح، و اصل شهر بنا شده است در چند دره، و بردامنها و شعب جبال اطرافش، لهذا مسطّح و هموار نيست. و دماغه كوه ابو قبيس شهر را به دو قسمت مختلف نموده، قسمت طرف يمين، اعظم است، و عمدة شهر آنجا است و قسمت طرف يسار به وضع قديم است. اغلب خانهها حصير است و چينه، خيلي مختصر و پست و بيقاعده. عمارات شهر اغلب سنگ تراشيده است و تا سه ـ چهار طبقه ميرود و خانهها را صحن و حياطي نيست، همگي را درب و پنجره به طرف معبر است و تمام شهر را همان قنات زبيده مشروب ميكند، ولي اين آب، دو ـ سه ذرع از زمين پستتر است، با دلو بالا ميكشند. كعبه و بيت الله الحرام عمده آبادي و اعتبار شهر در اطراف مسجد است و بيت الله در وسط واقع شده، به طول و عرض ده ذرع الي پانزده ذرع، مربع شكل است و ارتفاعش بيش از طول و عرض است، از سنگ تراشيده بالا رفته. قطعات سنگ اغلب نيم ذرع و سه چارك، در يك چارك است و پيراهن سياه رنگي از پشم بر او كشيدهاند. وضع خانه نسبت به جهات اربعه منظم واقع شده، يك ضلع مواجه شمال است و ضلعي مواجه جنوب و ضلعي روي به مشرق و ضلعي روي به مغرب، و زواياي خانه را اركان گويند. حجر الاسود حجر الاسود واقع است بر ركن جنوب شرقي، و به ارتفاع يك ذرع و چارك تخميناً بر زاويه خارجه نصب شده، سنگش يكپارچه نيست، قريب بيست قطعه است، در طوق نقره قرار دادهاند، و آن طوق را بر زوايه نصب كردهاند و سطح حجر هموارنيست. قدري مقعّر است و بيقاعده، و لون حجر سياه مكره نيست، قهوهاي رنگ خيلي مطبوع است، و رگهاي سفيد و قرمز خيلي خوش نما دارد و اصل سنگ متخلخلنيست خيلي سخت و مُصمَت است. موافق آنچه در كتب فرنگي ديدهام، اعتقاد حكماي فرنگستان اين است كه اين سنگ يكي از احجار ساقط از هوا است، كه اغلب آهن و نيكل و ساير اجزاي معدني دارند، ولي اين اعتقاد فاسد است. حجر الاسود مبرّا از اين نسبتها است. اين سنگ را خانهزاد مكرّر اوقات خلوت رفت و به دقت نظر نمود، هيچ شباهت ندارد نه بهاحجار ارضي و نه به احجار آسماني كه فرود افتادهاند. حجر اسماعيل حجر اسماعيل، نصف دايره است كه در يك طرف بيت واقع شده روي به جنوب، و متّصل به ضلع ميزاب رحمت. حجاج بايد بر دور هر دو طواف كنند. و طوافگاه منطقهاي است به عرض پنج، شش ذرع، محيط بر بيت و بر حجر، و در محيط خارجطواف گاه، مقام حضرت ابراهيم است و قبّه چاه زمزم و ساير متعلّقات حرم. كف زمين حرم به قدر دو ذرع بلندتر است از زمين اطراف و در درون خانه، زينتها قراردادهاند. اعتقاد اين بنده آن است كه خانه خداوند را زينت روحاني باطني كافي است. محبوب خوب روي چه محتاج زيور است؟ و اگر از اين مزخرفات معرّا بود، سطوت و عظمتش در قلوب و انظار، خيلي بيشتربود. «خوشتر بود عروس نكو روي بيجهيز» دكّه برده فروشان خانهزاد مدّت يك ماه در مكّه معظمه اقامت داشت، گاه گاه به گردش و تماشا ميرفت. از جمله روزي رفت به دكّه برده فروشان. سه دكه معتبر در مكه براي فروش برده داير است، وضع غريبي ديد! انواع كنيز و غلام و خواجه از اهل حبشه و زنگبار و نوبه و سودان و غيره در آنجا ديد. تختها ترتيب دادهاند و آنها رامنظم، طبقه به طبقه نشانيدهاند. دلاّلها و يك نفر مُلاّ از اهل سنّت، براي اجراي صيغه مبايعه درآنجا حاضر نشستهاند. مشتري از اهل هر مملكت كه در آنجا وارد شود، با كمال مهرباني با او گفتگو ميكنند و هر غلام يا كنيزي را كه به نظر آورد ميطلبند، و تمام اعضاي او را به مشتري عرضه ميكنند، و با كمال چابكي قطع و فصل مينمايند، مگر آنكه مشتري از اهل ايران باشد ابداً به او اعتنايي ندارند و بلكه اگر اندك توقّفي نمود، دور نيست صدمهاي به او بزنند و معامله با او را حرام ميدانند. مشتري عجم لابد ديگري را بايد از اعراب بگمارد تا او خريداري نمايد. مولد حضرت پيغمبر(ص) ديگر در مّكه معظمه، دو زيارتگاه عامه است؛ يكي معروف به مولد حضرت پيغمبر(ص) و يكي ديگر به مولد حضرت امير، بعضي سلاطين عثماني آنجا را تعميرنمودهاند، متولّي دارد و خدّام چند. يكي از حدود حرم شريف عمرهگاه است به فاصله نيم فرسنگ در سمت مغرب شهر، در آنجا علامت حدّ حرم است و مسجد و اصطخري است و قهوهخانه، هر كه قصد عمره مفرده داشته باشد، بايد برود آنجا غسل كند و قصد نموده، احرام ببندد و مراجعت كند. منا و عرفات ديگر از توابع مكّه، منا و عرفات است واقع در سمت شمال شهر. منا نيم فرسنگ دور است و در آنجا عمارات عاليه بنا نمودهاند كه در اوقات حج، مسكن حجّاج و تجّار است و در غير فصل طفرهگاه و محلّ عيش و تفرّج اهل مكّه است و مسجدي در آنجا است معروف به خَيف، به طول يكصد و ده ذرع، و عرض نود ذرع و به فاصله در شمال آنجا بيابان عرفات است. در آن صحرا، جز گوسفندان بيشماري كه براي قرباني آورده بودند، چند گلّه بز ديدم به شكل مخصوصي كه هيچ شباهت نداشتند به بزهاي ايران، هيكل آنها كليّةً خيلي شبيه بود به آهو، موهاي كوتاه داشتند خيلي نرم و برّاق، و بر جلد آنها كلها بود شبيه پوست پلنگ. ذبيحهاي كه در عرفات ميشود نصيب جمعي سياهان است. گوشت آنها را پهنميكنند بر روي سنگهاي كوه عرفات مواجه آفتاب، به زودي خشك ميشود، پس آنها را ذخيره ميكنند براي آذوقه ساليانه خود. چند مذبح در عرفات حفر نمودهاند براي خون و فضولات قرباني، ولي حجاج را چندان اعتنايي به آنها نيست. هر كس در برابر خيمه خود قرباني ميكند، و به اين سبب هوا خيلي متعفن ميشود، اگر چه آن سياهان، فضلات را به تدريج جمع آوري ميكنند. در مكّه معظمه سبزه و باغ نيست، جز يك باغ نخلستان كه در طرف جنوب است و دو باغ در طرف شمال، ولي چند قطعه سبزي كار در اطراف شهر هست كه از آب چاه مشروب ميشوند. نقارهخانه در مكه معظّمه معمول است. همه روزه عصر در برابر باب عمارت شريف ميكوبند و بعضي آلات موسيقي نيز معمول است، هيچ مانعينيست! معابر مكه معظّمه، بازار سرپوشيده است يا كوچه كه از دو طرف، عمارات تا سه ـ چهار طبقه كشيده شده، لهذا هوا حبس است و ميدان و فضايي ندارد براي هواخوري، جز صحن مسجد و ميداني كه در خارج شهر به سمت شمال واقع است. صفا و مروه صفا و مروه دو كوه كوچكاند در طرفين مسجد الحرام، به فاصله سيصد ذرع واقع شدهاند. و صفا در دامنه كوه ابوقبيس است و مروه در شمال مسجد است بر دامنه كوهي ديگر، و فيما بين آنها معبر عام است و بازار، يك ضلع معبر مسجدالحرام است و طرف ديگر عمارات و دكاكين است. اين قطعه زمين، خيلي مقدس و محترم است و هيچ شبههاي نيست كه حضرت پيغمبر(ص) و بعضي از انبياي سلف و ائمه طاهرين(ع) و اولياء الله، مكرّر اين مسافت را پيمودهاند و با وجود اينها، اعراب مكّه اين قطعه زمين را از همه جا كثيفتر نگاه داشتهاند و عمده سگهاي مكه در همين معبر سكني دارند! به عزم مدينه طيّبه بعد از فراغ از اعمال، در 27 ذيحجه از مكّه بيرون شديم به عزم مدينه طيّبه. در اواسط محرّم وارد مدينه شديم و آن را مدينة النبي ـ صلی الله علیه و آله ـ نيز گويند و سابق يثرب ميگفتندش؛ شهري است جزو شرافت بزرگ مكه، واقع در جلگه به فاصله 56 فرسنگ در شمال غربي مكه، طول غربياش از طهران 11 درجه و عرضشمالياش 25 درجه، جمعيّتش قريب يك هزار و دويست خانوار، اين جا هجرتگاه حضرت ختمي مآب بوده، صاحب چند مدرسه است و حجاج بعد از زيارت مكّه معظمه به قصد زيارت حضرت پيغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آنجا ميآيند. بلدهاي است محصور و از خندق قديم جز آثار قليلي در بعضي نقاط چيزي باقينيست. مسجد حضرت پيغمبر(ص) را خراب نمودهاند و مسجدي به ظاهر عالي و بزرگ، سلطان عبدالمجيد خان آنجا بنا نمودهاند و حالا از آثار مقدّسه قديم، جز حدودي كه بر روي ستونهاي سنگ نوشتهاند، چيزي باقي نيست، مثل حدود مسجد نبي و محل ستون حنّانه و محل محراب و منبر حضرت و ابواب خانه حضرت كه معروف است به باب جبرئيل و باب ميكائيل و غيره، و حدود خانه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و امثال آنها، و كاش همان بناهاي خشت و گل به عينه باقي بود. شهر مدينه حالا هيچ شباهت به شهر قديم ندارد. تمام عمارات سنگ تراشيده است و غالب سه طبقه الي چهار طبقه و به وضع مخصوصي است در روي زمين. عرض كوچه سه چهار ذرع ميشود. بعد هر طبقه از طرفين، خروجي دارد تا طبقه سيم و چهارم، ميتوان از بالاخانه اين سمت كوچه، به آن سمت وارد شد و چنان است كه گويا سقف شيرواني بر روي كوچه زدهاند. مرقد مطهّر حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله - و قبر شيخين را به شكل حرم بيت الله، مربّع ومرتفع بالا آوردهاند و پيراهني بر آن كشيدهاند و آن با قبر حضرت زهرا – سلام الله علیها ـ در يك گوشه مسجد واقع شده، مسجد را صحن بزرگي است و اطرافش ستونها و ايوانها است. بر سر ستونها اسم الله و اسم مبارك حضرت پيغمبر(ص) و اسامي عشره مبشّره [و] اسامي ائمه طاهرين را با طلا به خطّ جلي نوشتهاند و بناي اين مسجد و متعلّقات آن از سلطان عبدالمجيد خان است و بناي قبر مطهّر و ضريح از قايتبای است و سه طرف مسجد به شارع عام است كه با سنگ تراشيده خيلي منقّح ساختهاند. و از قبور معروفه در خود مدينه، قبر عبدالله پدر حضرت است كه در بازار مسگران واقع شده. قبرستان بقيع قبرستان بقيع در خارج مدينه است، مقابل يك دروازه، و كوچهاي در ميان فاصله است. در اين قبرستان يك بقعهاي است از تعميرات سلطان محمود خان، مشتمل بر قبور مطهّره چهارتن از ائمه؛ امام حسن و امام زين العابدين و امام محمدباقر و امام جعفر صادق ـ علیهم السلام ـ به انضمام دو قبر ديگر، يكي قبر عبّاس عمّ پيغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ديگرقبر فاطمه بنت اسد، يا فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ و در پشت اين بقعه مطهّره بيت الاحزان است به فاصله قليلي، و در طرفي از اين بقعه مطهّر قبر شيخ احمد بحريني است. و ديگر چند بقعه در قبرستان هست به اسم بنات النبي و زوجات النبي و حليمه مادر رضاعي حضرت، و در آخر قبرستان مقبره خليفة سيّم است. و در طرف شمال شرقي مدينه كوه احد است، و در دامنه كوه قبر مطهّر حضرت حمزه سيّدالشهدا است كه مسجد و صحني دارد؛ از بناهاي سلطان عبدالمجيدخان. و در پشت ديوار شمالي، قبور ساير شهداي احد است. حصار خاكي خيلي مختصر و پستي دارند در شرف انهدام، و در نزديكي آنها بقعهاي است، مدفن دندان مبارك حضرت. در مدينه و اطرافش، چند رشته قنات جاري است و باغات خوب دارد، خاصه در راه اُحد. باغهاي اطراف شهر را هر كدام تا دو ـ سه ذرع خاكشان را، دستي برداشتهاند محض آن كه آب قنات به آنها بنشيند. مظلوميت شيعيان مدينه اهل مدينه مردانشان، غالب كوسجاند و سفيد پوست، ولي بد زبان و خشن و بسيار تنگ معيشت، خاصه طايفة نخاوله - كه منسوباند به حضرت سجّاد - جميع شيعه خلّصاند و عجب اين است كه اهل مدينه ايشان را كلاب مدينه ناميدهاند. اين طايفه در خارج شهر قديم، خانههاي بسيار پست خرابه دارند و به كمال سختي زندگانيميكنند، و اهل مدينه آنها را به حرم مطّهر و به مسجد النّبي راه نميدهند، و گاه گاه اتفاق نموده، ميريزند در خانههاي ايشان، ميزنند و ميكشند و غارت ميكنند! اعتقاد اين بنده آن است كه اگر احدي، يك فلوس در مشرق زمين نذر داشته باشد، با وجود آنها، و در صورت امكان رسانيدن به آنها به توسّط حجّاج، حرام است كه به ديگري بدهد، زندگاني نه آنقدر بر آن بيچارگان تلخ و صعب است كه بتوان شرح داد. از عادات اهل مدينه اين است كه اغلب بُز نگاه ميدارند براي شير. و همه روزه صبح پستان آنها را ميبندند از خانه بيرون ميكنند. اين بزها تا وقت غروب در كوچهها ميگردند و وقت شام به منازل خود مراجعت ميكنند. و معلوم نيست كه اين حيوانات بيچاره چه ميخورند و ميآشامند! چون كه در كوچهها هيچ چيز پيدا نميشود كه قابل خوردن باشد جز خاكروبه، و شب آنها را ميدوشند! خانه زاد در اين واقعه متحيّر بود تا به واسطهاي اين خبر را شنيد كه در زمانحضرت ختمي مآب ـ صلی الله علیه و آله ـ اهل مدينه شكايت بردند به خدمت حضرت كه ما ناچاريم بز نگاه داريم براي خوردن شير، و چيزي نداريم به آنها بخورانيم. بيابانهاي ما خشك است و بيعلف، حضرت در جواب، كلام معجز بياني فرمودند كه: هر روز صبح بزها را از خانه بيرون كنيد و شب بگيريد، خداوند روزي آنها را ميدهد، و از آن زمان اين رسم باقي مانده تاكنون، و به بركت كلام حضرت آنها زندهاند و معلوم نيست چه ميخورند! برخورد خشن با عجمها آن چه خانهزاد در خاك حجاز ديد، اين است كه مردم عجم نميدانم از چه بابت در انظار مردم آنجا مغضوب و حقير و خفيفاند، بلكه از سگ پستتراند، و با وجود آن كه در اين سنوات، به حسن كفايت حاجيميرزا حسن خان كارپرداز مقيم جدّه، خيلي رفاهيّت دست داده، باز خالي از خطر نبود، خاصه در مدينه طيبه كه خون و مال عجم را حلال و مباح ميدانند، و به هر قسم بتوانند در صدمه حجّاج كوتاهي نميكنند. حتّي سيد حسن مطوّف - كه از جانب جناب معين الملك، براي مطوّفيحجاج ايران مأمور است - كمال بد سلوكي را مينمايد. سالها است رسم چنين شده كه هر نفر حاجي مبلغ دو ريال فرنگ كه معادل دوازده هزار دينار باشد به او بدهند تا درميان مزوّرين و خدّام حرم قسمت كند. اين مرد وحشي بيادب با جمعي از خواجهها و عسكر براي وصول اين تنخواه، در نيمه شبي بيخبر وارد اردوي حجّاج بيصاحب ميشود و در وقتي كه مردم در چادرهاي خود خوابيدهاند، بعضي تنها و بعضي با عيال، بدون اذن شبيخون زده، ميريزند بر سر آنها و با كمال خفّت آن وجه را وصول ميكنند. عجيب اين است كه اهل مدينه با اين كمال بي ادبي و وحشيگري، مردم ايران را يك ذره وقري نمينهند و در نوع انسان محسوب نميدارند! در مسجد حضرت پيغمبر(ص) جمعي از حجاج هندي ديدم با عيال منزل نموده بودند؛ بسيار كثيف و مندرس بودند. همه روزه در آفتاب، بر روي فرشهاي پاكيزه نشسته، شپش ميكشتند و ميخوابيدند و گستاخانه حركت ميكردند و كسي متعرّض آنها نميشد. ممنوعيت زيارت و اهل ايران با آن كه اغلب با لباسِ منقّح بودند، روزها را اختيار نداشتند كه چندان در مسجد براي زيارت توقف كنند، و تنها جرأت نميكردند به مسجد روند، و شبها را به كلّي ممنوع بودند از دخول مسجد. با وجود آنكه خيليبا احتياط حركت ميكردند، روزي در كوچه مدينه ديدم دو نفر ايراني قوي هيكل به اتفاق از برابر دكّاني گذشتند؛ شاگرد دكان كه طفلي بود فروجست و با هر دست يك نفر را گرفت، و كشانيد به سمت دكان خود به قصد اذيت، و آن دو نفر با آن كه طفل را لقمهاي ميتوانستند نمود، جرأت اظهار حيات نكردند و مثل اسير در چنگ آن طفل بودند تا شخصي ديگر آنها را خلاصي داد! بوّاب كريه المنظر در قبرستان بقيع، بقعه ائمه طاهرين ـ علیهم السلام ـ بوّابي دارد كريه المنظر، چماق به دست، غضب آلود، هر نفر ايراني كه خواهد به قصد زيارت داخل شود، با كمال تشدّد يك صاحبقران از او ميگيرد و اگر بخواهد آن شخص روزي پنج مرتبه مثلاً وارد شود بايد پنج قران بدهد و همين كه قليلي آنجا ماند زيارت نخوانده، گويد بيرون شو. شخصي خواست روزي باني يك مجلس روضه شود در تحت قبّه مطهّر ائمه؛ بوّاب مانع شده، مبلغ دو روپيه كه شش هزار دينار باشد داد تا اذن حاصل نمود. و اين همه ايرادات براي عجم است، با اعراب احدي را كاري نيست. و از امتيازات اعراب كه در تمام خاك عربستان ديدم، اين است كه هرگاه منازعهاي رخ دهد فيما بين يك نفر عرب و يك نفر عجم، آن عرب حق دارد كه هر نوع فحش و تهمتي بر آن عجم نسبت دهد، ولي عجم حق يك كلمه سؤال و جواب ندارد و الاّ آن قدر اعراب بر سر او ميريزند و ميكوبندش كه هلاك شود! در خاك حجاز هر ملّت به لباس خود آزادنه راه ميرود، الاّ اهل ايران كه يا بايد عرب شوند يا افندي، با وجود آن همين قدر كه شناختند عجم است مورد تمسخر و استهزا است! از كارهايي كه حاجي ميرزا حسن خان كارپرداز، امسال در مكه نمود اين بود كه روزي يك نفر دهقان ايراني خواست به طواف بيت الله مشرّف شود، گيوة خود را با شال دستمال بر پشت پيچيد و داخل مسجد شد. يكي از خواجههاي حرم ملتفت شده، درحين طواف چند چماق سخت بر كتف او بنواخت؛ احدي از بستگان كار پرداز خانه ايران، واقعه را از دور ديده، به كارپرداز اطلاع داد. مشاراليه در صدد قصاص برآمد، به اذن جناب شريف و پاشاي مكّه، آن خواجه را در همان محل كه چماق زده بود به سياست رسانيدند، ولي اين ايرادات همان بر حجاج ايراني است. اعراب مختلف، نعلين زير بغل گذاشته، وارد مسجد ميشوند و احدي متعرّض آنها نميشود. خلاصه اين است كه به سبب مجهولي، همه ساله جمعي مردم ايران در زحمت و مشقتاند. [بازگشت از راه جبل] بعد از خروج از مدينه طيبه، به سمت جبل حركت نموديم. از مدينه تا نجف اشرف هيچ آبادي در عرض راه نيست، جز مستجده، جبل و بعضي سياه چادر مختصر كه قليلي از اعراب بدوي در آنها منزل ميكنند. مستجده: سه منزل قبل از جبل است، قريهاي است معتبر و باغات زياد دارد از نخل و مركّبات. و جبل قصبچهاي است از ايالت نجد، قريب دويست خانوار جمعيت دارد؛ مقرّ حكومت محمد امير جبل است. به عرض شمالي 29 درجه و به طول غربي 6 درجه از طهران واقع است، در جلگه همواري كه چول است و ريگزار، و ساكنانش همه اعراب بدوي ميباشند. و نجد واقع است فيما بين لحسا و حجاز و بيابانهاي كوير، و قريب سيصد هزار نفر جمعيت آنجا است. هوايش خيلي گرم است ولي سالم، آبش قليل، ساكنانش اغلب باديه نشين، ضياع و عقارشان اسب است و اشتر و گوسفند، و طايفه وهّابي عمده از اين جا خروج نمودند. بعد از طيّ راه جبل در 14 ربيع الاوّل، وارد نجف اشرف شديم. قريب هشتاد روز اين سفر طول كشيد. در تمام اين مدّت جمعي كثير از حجاج عجم، در بيابان كوير عربستان سرگردان و حيران و همگي اسيران؛ اوّل: به دست عبدالرحمان امير حاج كه از جانب محمد، امير جبل است. دويّم: به دست حمله داران متقلّب كه مرتكب انواع قبايح ميشوند، جز چند نفري مثل حاجي عبّاس قازي نجفي و حاجي اسماعيل اصفهاني. سيّم: به دست عِكامها كه مهار اشتر ميكشند و مستغني از تعريفاند. رسم محمد امير جبل اين است كه همه ساله قبل از موسم حجاج، شخصي را مثل عبدالرحمان يا قنبر غلامش ميفرستند به نجف اشرف، تا در پنجم ذيقعده، حجاج را حركت دهد، و در چهارم ذيحجه وارد مكه معظمه نمايد. و نظر به آن كه ازميان عشاير مختلفه وحشيتر از خودشان، بايد به سلامت عبور دهد و به همگي تعارفات بدهد، از هر نفر شتر سوار به عنوان اخوّه، مبلغ پانزده تومان تخميناً ميگيرد، و اعراب را مطلقاً اخوّه نصف ميگيرد و پيادگان حجاج، از قديم معاف بودهاند. و مدينه طيّبه اگرچه در كنار راه است، وقت رفتن به آنجا نميبرند، محض آن كه ناچار از اين راه مراجعت كنند. و در مراجعت به مدينه ميبرد و از خاك نجد عبور ميدهد و به نجف وارد ميسازد. گاه در اربعين و اغلب تا اواخر صفر و از همان قرار باز اخوّه ميگيرد. ولي بر سر اين قراردادها نميايستد. همه ساله پيادگان بيچاره را دست درازي ميكنند؛ از جمله در اين سال، رسم عبدالرحمان بر اين بود كه در هر منزل، جمعي از پيادگان را به دلالت و محصلي حاجي حمودي نجفي ميطلبيد و حكم ميداد چند نفر از اعراب اَشَدُّ كُفْراً وَنِفاقاً، با چماقهاي قوي بر سر هر نفر ميريختند و آن مظلوم را بيمحابا آنقدر ميزدند كه گاه ميمرد! و آنچه ممكن بود از درهم و دينار وصول ميكردند و حاجي جواد حمله دار، پسر حاجي عابد، تبعه دولت ايران در زير چماق محمد، اين سال شهيد شد. پس در اواخر كه به قدر 23 نفر پياده باقي مانده بود، خانهزاد اطّلاع يافت، عبدالرّحمان را طلبيد، تهديد زياد نمود؛ گفت كه اگر اولياي دولت ابد مدّت ايران ميدانستند كه شماها با اين سخت دلي و طمع، چه قسم سوء سلوك با حجاج عجم مينماييد، البته غدغن مينمودند كه راه جبل به كلّي مسدود شود، و وعيد نمود كه اگراجل مهلت داد مراتب سوء سلوك شما را در تقويم چاپي مندرج خواهد نمود و بهعرض اولياي دولت خواهد رسانيد. خلاصه طاقه شالي به او دادم و بقية السّيف را رهانيدم. باز هر روز به بهانه و اسمي، عوارض از جانب عبدالرحمان و حمله داران، بر حجاج عجم طرح ميكردند و حاجي حمودي به بدترين اقسام ميگرفت، و تا احتمال ميدادند كه در كيسة حجاج ديناري هست، در بيابان سرگردان و تشنه و گرسنه، ايشان راميگردانيدند. و اين همه مصيبت، مخصوصاً در حين مراجعت است. حاجي حمودي شخصي است از اهل نجف و برادري دارد جاسم نام، با بعضي بستگان ديگر همه ساله به اتفاق حجاج از نجف بيرون ميرود، و شخصي است از اصل لامذهب، ولي با هر جماعت كه همراه شد تابع مذهب اوست. در نجف شيعهاست و در خيلِ امير جبل، سنّي متعصب است، در اردوي حجاج شريك دزد است و رفيق قافله و امين و طرف مشورت! عبدالرحمان شخصي است بي انصاف و سخت دل، و آن چه صدمات و واردات بر حجاج رخ دهد به دلالت اوست. و اگر اقلاً غدغن ميشد كه اين مرد و اتباعش حجاج را همراهي نكنند، فوزي عظيم بود. پس خانهزاد لازم شمرد كه عامّه ناس را آگاهي دهد كه امروز طريق وصول به مكة معظمه و مراجعت، منحصر به راه جبل نيست؛ الحمد لله چندين راه امن مفتوح است: اوّل: راه سلطاني شام كه در وقت رفتن، به مدينة طيبه هم مشرف ميشود. دوّم: راه اسلامبول، بايد حجاج ايران از انزلي به سمت تفليس روند و بعد از اسلامبول و از كنار مصر بگذرند و به جده وارد شوند. سيّم: راه بصره كه خانهزاد پيمود. چهارم: راه بوشهر كه پانزده روزه به جده ميرساند و در مراجعت بعد از زيارت مدينه، باز از راه شام ميتوان رفت، و يا از بندر ينبُع اگر امن باشد، چوننزديك مدينه است بر كشتي نشست و به هر جا خواهند رفت. و ينبُع بندري است از حجاز، نسبت آن به مدينه مثل جده است به مكّه. قصبچهاي است محصور، و به فاصلة 17 فرسنگ در جنوب غربي مدينه واقع است. كشتيهاي زياد تا كنار آن ميآيند ولي امنيّت ندارد. مردمانشان وحوشاند، هرگاه ممكن ميشد آنجا را معبر قرار دهند، تفاوت كلي در مخارج و مدّت سفر، براي حجّاج منظور بود. كشتي در نيمة شوّال از بغداد حركت ميكرد، در بيستم ذيقعده حجاج به ينبع وارد ميشدند، و از مدينه ده روزه يا كمتر ميرسيدند به مكه. بعد از فراغ از اعمال، در پانزدهم الي بيستم ذي حجه، از جده بر كشتي مينشستند و به هر سمت ميخواستند به بمبئي و مصر و اسلامبول و بوشهر يا بصره حركت ميكردند. اگر قصد عتبات عاليات بود، ممكن ميشد كه در پانزدهم الي بيستم محرّم وارد بغداد شوند، پس تا ممكن شود حجاج، خود را به دست آن سه ـ چهار طايفة وحشي به اسيري ندهند، و خود را مسلوب الاختيار نسازند، و جان و مال را در معرض تلف نياندازند و عاقبت به قحط و بيآبي گرفتار نشوند. كاش از جانب اولياي دولت ابد مدّت، اين راه جبل چند سالي غدغن و مسدود ميشد، تا شايد نظامي ميگرفت. والسلام
جمعه 20 شهریور 1394 - 21:55:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]
صفحات پیشنهادی
گزارش تصویری - سفر وزیر امور خارجه جمهوری چک به اصفهان
سفر وزیر امور خارجه جمهوری چک به اصفهان عکس عطیه جویره - ایسنا استان اصفهان شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۹ ۴۴فارس از سفر وزیر راه به کرمان گزارش میدهد از کلنگزنی مجهزترین ترمینال فرودگاهی کشور در کرمان تا دیدار با پیم
فارس از سفر وزیر راه به کرمان گزارش میدهداز کلنگزنی مجهزترین ترمینال فرودگاهی کشور در کرمان تا دیدار با پیمانکاران طلبکارعباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی طی سفر دو روزه به استان کرمان پروژههای مختلفی را کلنگزنی و افتتاح کرد و در نشستهای مختلف حضور یافت به گزارش خبرگزاری فارسبررسی گزارش استاندار گلستان در زمینه طرح های مصوب سفر رئیس جمهور
به گزارش نسیم به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری هیأت وزیران در جلسه ای به ریاست حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور به بررسی گزارش استاندار گلستان در خصوص وضعیت استان و آخرین اقدامات انجام شده در زمینه طرح های مصوب سفر رئیس جمهور پرداخت این گزارش به اقدامات انجام شده در اگزارش تصویری - سفریک روزه معاون اول رییس جمهور به استان کرمان - سیرجان
سفریک روزه معاون اول رییس جمهور به استان کرمان - سیرجان عکس مژده موذنزاده - ایسنا استان کرمان شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۲۱ ۲۴گزارشی از سفر معاون اول ریاست جمهوری به کرمان
در سفر مدیر عامل به استان کرمان روز شنبه چهاردهم شهریور ماه که با حضور جهانگیری معاون اول رئیس جمهور نعمت زاده وزیر صنعت معدن تجارت و ربیعی وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی انجام شد کارخانه های تولید آهن اسفنجی جهان فولاد سیرجان و کارخانه شماره دو کنستانتره سنگ آهن سیرجانافتتگزارشی از یک رویداد اجتماعی جدید برای فرزندآوری در سالهای آینده/ نسلی که منجمد میشود
گزارشی از یک رویداد اجتماعی جدید برای فرزندآوری در سالهای آینده نسلی که منجمد میشود جامعه > سلامت - روزنامه شهروند نوشت دور یا نزدیک بالاخره زمزمهها میرسد دختره بچهاش نمیشه پسرم اجاقش کور ماند حرف است عهد جدید و نسل قدیم ندارد بعد از آن شب با شکوه یاگزارش تصویری - سفر رییس جهاد دانشگاهی به یاسوج
سفر رییس جهاد دانشگاهی به یاسوج عکس فاطمه بازیاری - ایسنا پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۱ ۲۹فارس گزارش میدهد سفر 43 کیلومتری بشاگردیها برای یک تماس ناقابل
فارس گزارش میدهدسفر 43 کیلومتری بشاگردیها برای یک تماس ناقابلخرابیهای تلفن همراه این روزها به یکی از صدها مشکل دیگر و سابق بشاگرد اضافه شده به نحوی که علیرغم برخورداری روستاها و مناطق از دکلهای پخش امواج گاهاً ساکنان مجبورند برای برقرای یک تماس دهها کیلومتر به دنبال امواجفارس گزارش میدهد سفر معاون اول رئیس جمهور به رفسنجان + تصاویر
فارس گزارش میدهدسفر معاون اول رئیس جمهور به رفسنجان تصاویراسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور امروز در سفر به رفسنجان فاز دوم کارخانه توسعه تغلیظ مجتمع مس سرچشمه را افتتاح کرد به گزارش خبرگزاری فارس از رفسنجان ظهر امروز با حضور معاون اول رئیس جمهور وزیر صنعت معدن و تجارتگزارش تصویری - سفر رییس سازمان انرژی اتمی به اصفهان
سفر رییس سازمان انرژی اتمی به اصفهان علی اکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی امروز دوشنبه در حاشیه بهرهبرداری از تقاطع غیر همسطح ورودی اصلی منطقه هستهای اصفهان در جمع خبرنگاران افزود قرارداد ساخت دو نیروگاه هستهای با روسها از حدود یک سال پیش وجود داشته و اکنون مقدمات کار-
گوناگون
پربازدیدترینها