واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ...اما درباره اجرای ویژه بانوان هنوز هم اصرار دارم این نمایش بهطور ویژه برای خانمها اجرا شود. اگر بتوانم موافقت آنها را جلب كنم عالی خواهد شد!... حسابكتاب نكنید، همهاش یك ماجراستبا وارد شدن به سالن نمایش، مخاطب با قواعد جدیدی روبهرو میشود؛ ابتدا باید هدفون به گوش بگذارد و با هدفون به دیدن نمایش بنشیند و از یك پنجره كه مرز میان او و بازیگران است، صحنه را ببیند. نمایش با صدای كارگردان شروع میشود و كارگردان در جایگاه كارگردان توضیحات را به تماشاگران میدهد. علیرضا نادری كه برای اجرای این نمایش بهشدت اصرار داشته است نشان میدهد كه اصرارش بیهوده نبوده است. نمایش «كوكوی كبوتران حرم» كه این روزها در سالن چهارسو اجرا میشود، با استقبال خوب تماشاگران روبهرو شده است؛ نمایشی كه به دنیای زنان وارد شده و این برای تماشاگران چه مرد و چه زن جذاب است. گفته بودید كه برای اجرای این نمایشنامه مصر هستید؛ این مصر بودن به جایی رسید كه 2پیشنهاد برای اجرای این كار دادید؛ اینكه هر اصلاحی را كه مدنظر ممیزان بود اعمال كنید و حتی اگر نمایش را خیلی مسئلهدار دانستند، آن را ویژه بانوان اجرا كنید. دلیل این همه اصرار برای یك نمایشنامهنویس چه بود؟دلیل اصرار یك نویسنده بر اجرای اثرش چیزی نامربوط با خود اثر نیست. بله، همانطور كه شما گفتید من برای اجرای كوكو... پافشاری و اصرار زیادی كردم؛ چیزی حدود 5 سال تلاش برای اجرای یك نمایشنامه شاید در هیچ كجای جهان مرسوم نباشد اما ما خوكردهایم! من یك سال پیش بهعنوان یك راه حل در برنامهای این نمایشنامه را به همراه خانمها نمایشنامهخوانی كردم و نوار آن نمایشنامهخوانی و حمایت مطبوعات كمك زیادی كرد. همین جا از همگی شما سپاسگزاری میكنم. اما درباره اجرای ویژه بانوان هنوز هم اصرار دارم این نمایش بهطور ویژه برای خانمها اجرا شود. اگر بتوانم موافقت آنها را جلب كنم عالی خواهد شد! دست كم یك هفته اجرا ویژه خانمها. این اصرار به این دلیل نبوده كه به دنیای زنان پرداختید؟ به عبارت دیگر این به این دلیل نبوده كه نگران بودید این فضا ممكن است شبههبرانگیز باشد؟ببینید این نمایشنامه مثل بقیه كارها، مدتها طول كشید و نوشته شد و یكبار احتمالا خوانده و مردود اعلام شد! آغاز ماجرا همینجاست وقتی مردود شد بازار دروغ و شایعه درباره آن داغ شد! چه قصهها كه دربارهاش گفته نشد! اصرار من برای نجات كوكو...از آن همه حرفهای ناروا بود! و دیگر اینكه افسوس میخوردم كه چرا كوكو... اجرا نمیشود! چقدر از این تغییرات اعمال شد؟خیلی كم! آنچه به من اعلام شد حدودا صدو سی و چند تغییر است از جزئی تا حذف شخصیت! آقای پارسایی تلاش زیادی كرد تا اعضای شورا متقاعد بشوند! كوكو ثابت كرد- لااقل بهخود من- كه ممیزی و سانسور در مركز هنرهای نمایشی بسیار بد و بیمنطق عمل میكند! همه چیز برای آنها ممنوعه است، هر حرفی هر حركت و عقیدهای و... . سانسور، هنر امروز ایران را به مرز نابودی میبرد! امروز از اعضای شورای نظارت بپرسید دلایل شما چه بوده؟ و چرا این نمایشنامه باید پس از اینهمه اصرار به صحنه بیاید؟ پاسخ من این است كه تئاتر اجتماعی با سختی و پافشاری اجرا میشود و انواع دیگر نمایش بیدردسر است. برای اولین بار به دنیای زنان پرداختید؛ آنهم 12 زن. فضای اولیه كاملا شاد است اما بهتدریج كه داستان جلو میرود ما با زنانی روبهروهستیم كه در عین سادگی بسیار پیچیده و غیرقابل پیشبینی هستند. چگونه به این ساختار رسید؟این طرز و روش در بقیه كارهای من هم هست! من داستان را با چند بزنگاه شاد و جذاب آغاز میكنم و بعد وارد مسائل اصلی میشوم! زندگی تقریبا همینطور است! یكی از ویژگی كارهای شما، دیالوگنویسی است كه طبیعتا هم كار دشواری است. در این كار هر دیالوگ یك بخش از پازل شخصیتی زنان را لو میدهد. چه روندی را طی كردید كه بتوانید در 2ساعت رازهای 12زن را بازگو كنید؟چندان ریاضی نیست. منتقدی را دیدم كه دست به كار جمع و تفریق شده بود تا حساب كند نویسنده برای هر شخصیت چند دقیقه وقت صرف كرده. تفكیك كاراكترها تنها با گفتوگوهایشان میسر نیست، عمل، طرز فكر، بیم و امید و گذشته هر كاراكتر ممیزه و مشخصه اوست، نه تنها دیالوگ او. پرداخت به 12 زن كه هركدام یك گره و مشكلی دارند در 2ساعت زمان نمایش، فرصت اندكی است. به عبارت دیگر از 12 داستان به سرعت گذشتهاید. چرا این تعداد را انتخاب كردید؟12 داستان نیست، یك ماجراست! اما اینكه چرا دوازده تا؟ كمی محاسبات نشانهشناسی دارد، مثلا اینكه 12 اولین عدد بزرگ است! 12ماه یك سال كامل را تشكیل میدهد و...اینها 12خصلت، از مهمترین خصلتهای زنان ما هستند و... شاید اگر این تعداد محدودتر میشد، ناگفتهها كمتر میشد.نه به گمانم كم و زیاد كردنی نیست! انتخاب من 12 نفر است. به دهها دلیل كمتر و بیشتر كردن آدمها، نمایشنامه دیگری بهوجود میآورد. اول نمایش در جایگاه كارگردان با ما صحبت میكنید. از تنظیم هدفون میگویید و از اینكه ما به طبقه زائرسرای روبهرو نگاه میكنیم. هدفون هم كاركردی مشابه استراق سمع دارد و كوچكترین صدا به خوبی شنیده میشود. میخواستید با این تمهید مخاطب را وارد دنیای رئال كنید؟ این نحوه شنیدن اجرا نتیجه نوع طراحی صحنه است و طراحی صحنه به شكل خانه شیشهای، الزام اجرا. در این نمایش تماشاگران هم بازیگرند. قرار است كه ما یك داستان رئالیست ببینم كه برشی از زندگی زنانی است كه یك سفر زیارتی آمدهاند. از همان ابتدا وارد دنیای استعاره میشویم. زمانی كه زنان از آرزوهایشان حرف میزنند، دری باز میشود كه صحن از آن اتاق پیداست. گویی كه این آرزوها قرار است برآورده شود. اما در نهایت آرزوی هیچ زنی برآورده نشده است. كاركرد این در چیست؟آن در راه ارتباط زائران با گنبد و بارگاه امام رضاست! قرار نیست آرزوی این زنها برآورده شود! مگر قراراست هر خطای ما را دیگری تاوان بدهد؟ این باور غلط بخشی از مسئله این نمایش است! درگیری نوشته با باور مخاطب. جبران كم كاری حكومت بهعهده مذهب نیست! یا اگر زنی با شوهرش ناسازگاری دارد این بهعهده امام نیست! آدمها تاوان خطاهای خود را میدهند! زری در آخر نمایش به دخترش میگوید: «صبر كن! مگر نفهمیدی بابات چقدر شنگول بود.» و از همان جا مشخص میشود كه قرار نیست هیچ معجزهای رخ بدهد. این تلخی را اضافه كنید به سرنوشت 2خواهری كه ساكشان روی زمین میماند. واقعا چرا این همه تلخ تمام كردید؟شیرین به پایان رسیدن نمایش غیرواقعی است! با معجزه به پایان رساندن نمایش شاید عدهای را راضی میكرد، اتفاقا توصیههایی هم در اینباره داشتم اما به این طور ایمانها كه برخی مثل سكه تقلبی چپ و راست به خورد مخاطب میدهند ایمان ندارم! واقعیت هرچه دردناك، شیرینتر از دروغ سفید و شیرین است. پرداخت بدهی یك قمارباز كه زنش را ویران كرده اصلا وظیفه خداوند و امام نیست! فقر فقرا را كسان دیگر باید برطرف كنند نه امام رضا و...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]